سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: بعد از دهه ۷۰ رسانهها در سطح عام شروع به سلبریتیسازی کردند. این چهرهسازیها البته تا اوایل دهه ۸۰ روند طبیعی خود را داشت، اما از اواسط دهه ۸۰ با برخی برنامههای تلویزیونی همچنین موج همایشها و جشنهای ارگانها و سازمانها خیزی بزرگ را تجربه کرد؛ خیزی که قسمتی از آن متأثر از افزایش جمعیت در شهرها بود و برخی اتفاقات باعث شد تا این چهرهسازیهای صنعت رسانهای به نوعی کسب و کار تبدیل شود و الگوهایی که رسانه برای جامعه ساخته بود از خواننده گرفته تا بازیگر و مجری برای حضور در برنامههای مختلف ارقام نجومی بگیرند و آن را حق خود هم تلقی کنند! لذا در شرایطی که فرهنگ و فعالان فرهنگی متأثر از فضای اقتصادی کشور وضعیت خوبی ندارند کالبدشکافی چنین هزینهکردهایی به نظر ضروری میآید و این سؤال به ذهن متبادر میشود که این فرهنگ بیمارگونه از کجا آمده است؟
واقع مطلب آن است که بیماری پولافشانی برای چهرههای مشهور و سلبریتی مدتهاست بدجور گریبانگیر فضای فرهنگی و مسئولان فرهنگی کشور شده است. اوایل دهه ۸۰ با مبالغ کمی میشد یک بازیگر یا خواننده یا چهره مشهوری را برای برنامهای دعوت کرد، اما کمکم توجه بیش از اندازه به سلبریتیها باعث شد تا پدیده رقمهای نجومی این طیف مانند دمل چرکینی در عرصه فرهنگی رشدکند به گونهای که در اکثر مواقع درخواست رقمهای بالای مجریان، بازیگران و چهرههای ورزشی (در کنار حقوقهای خودشان) بسیار تعجب برانگیز است. در این میان مدیران برنامهها و حتی شرکتهای واسطه هم دلالی کار را به عهده گرفتهاند؛ چنانچه فضای فرهنگی را به بازار مکارهای، چون بنگاهداران مسکن تبدیل کردهاند که عرضه و تقاضای مالی، اهمیت آن را بیشتر از تأثیرگذاری فرهنگی میکند و متأسفانه رقمهای نجومی دریافتی این افراد مشهور رسانهای حالا عادی شده است آن هم در این روزگار سخت اقتصادی از چنین افرادی که ویترین رسانه هستند انتظار میرود با مردم همنوایی کنند نه اینکه تنها با شعارهای دهان پرکن در فضای مجازی یا حقیقی خودی نشان بدهند.
اشرافیگری انواعی دارد که یکی از آن همین حیف و میل بیتالمال توسط مدیران ناکارآمد فرهنگی سازمانها و ارگانها و این بااصطلاح ویترینهای رسانههاست؛ مدیرانی که برای چاپ یک پوستر یا تشویق یک سایت مؤثر و گروه جهادی آتش به اختیار فرهنگی که ممکن است تنها به دلیل عدم حمایت مالی از صحنه نبرد در جنگ نرم حذف شوند هیچ وقت مدارا نکرده و همراهی نمیکنند، اما همین آقایان برای یک همایش ساده دهها میلیون تومان به مجریان و مهمان دعوت شده میدهند؛ آن هم مجری و مهمانی که گاه کارمند رسمی صداوسیماست یا نانش را از شعار سادهزیستی میخورد و در این پروسه معیوب شورای عالی انقلاب فرهنگی در عالیترین سطح و صداوسیما در ردهای پایینتر مقصر هستند. تلویزیون که معرفی و حمایت از آتش به اختیارهای جنگ نرم را بدون پول به عهده نمیگیرد چرا قادر نیست بزرگ کردن چند مجری و بازیگر را که توسط خودش اعتبار و آبرو پیدا کردهاند مدیریت و مهندسی کند؟! بهراستی این ولنگاریسم در پرداختها برای کسانی که زاییده و بزرگ شده یک سیستم هستند کجا و کی قرار است کنترل شود؟! متأسفانه این ریخت و پاش از بیتالمال برای سلبریتیها چنان عادی شده است که وقتی به این افراد در رابطه با این نوع سبک زندگی اشرافی و غیرمردمی تذکر میدهیم فوراً دریافتهای سایرین را به رخ میکشند و میگویند ما هم برای اینکه به چنین جایگاهی برسیم زحمت کشیدیم و تازه خیلی کمتر از آنها میگیریم!
در این ماراتن ولخرجی از کیسه بیت المال که زمانی بسیار حساس و دقیق بود تا مبادا ریالی اضافه از آن بیجهت هدر برود گاهی برخی از استدلالها انسان را به یاد توجیهاتی که اقوام گذشته در طول تاریخ داشتهاند و در قرآن هم از باب تذکر آورده شده است میاندازد. امید است حداقل مجریان و چهرههایی که به واسطه شبکه قرآن و سازمان اوقاف شناخته شدهاند و برای مردم در حکم الگو و مرجع قرار میگیرند به آنچه در قرآن میخوانند عمل کنند.