سرويس فرهنگ و هنر جوان آنلاين: بیتردید هنر سینما در سرتاسر دنیا از چنان ظرفیت و پتانسیل عظیمی برخوردار است که با بهرهبرداری بهموقع و مناسب امکان بدل شدن به یکی از جریان سازترین رویدادها در جوامع بشری را داراست، ظرفیتی که سالهاست برخی کشورها در جهت منافع و اهداف غیرانسانیشان بهره تام و تمام برده و هرروز قدرتمندتر از گذشته در این حوزه جریان سازی میکنند درحالیکه جامعه ما بهواسطه سیاستها و برنامهریزیها - البته جز چند دوره کوتاه و آثار انگشتشمار- از چنین ظرفیت مهم و تأثیرگذاری محروم بوده و تنها برای سرگرم سازی آنهم در نوع کاملاً سطحی و ساده استفادهشده است.
حال علت و دلایل عدم بهرهبرداری از چنین ظرفیت مهمی چرا و چیست را میبایست مدیران دهه شصتی سینما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی پاسخ دهند که با ریلگذاری غلط و منفعلشان سینمای ایران را امروز همانطور که پیشتر عنوان شد تنها بدل بهوسیلهی برای سرگرم سازی آنهم از نوع دمدستی و سطحی کردهاند؛ اما امروز و در آستانه ورود به دهه پنجم حیات انقلاب اسلامی اندک بارزهای امید که نشان از استفاده درست و صحیح از این ظرفیت را هرچند بهسختی -چه از منظر نیروهایی متعهد و متخصص در جهت ساخت و تولید و چه از منظر مدیران و سیاستگذاران برای مقابله با قوانین و ریلگذاریهای غلط - در حال انجام است بسیار جای امیدواری و خوش وقتی دارد.
اما مستند سینمایی «ترور سرچشمه» دقیقاً یکی از معدود نمونههای بارز ساخت و تولید فیلمهای مهم و تأثیرگذار در سینمای ایران است، فیلمی به کارگردانی محمدحسین مهدویان و به تهیهکنندگی مجید رجبی معمار در حالی تولید و روانه سینماها شده است که انصافاً در برهوت آثار استراتژیک در سینمای ایران برای خود جایگاه درخشان دستوپا کرد و بسیار خوش درخشید.
«ترور سرچشمه» از آن دست آثاری ست که نه کارگردان و نه گروه تولید و تهیه، آن را بهمثابه اثرتمرینی برای دستیابی به فیلم بلند داستانی آنهم در شرایطی که متأسفانه اکثر تولیدات مستند با چنین هدف و نیتی ساخته و تولید میشوند نپنداشته، بلکه چه محمدحسین مهدویان بعد از ساخت و اکران چند اثر مهم سینمایی و چه مجید رجبی معمار بعد از تجربه چهلسال مدیریت فرهنگی رو به تهیه و تولید چنین اثری آورندهاند.
فی النفسه روایت ماجرای انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی به لحاظ انجام ترور ناجوانمردانه و عیان کردن چهره واقعی برخی منافقین و خائنین از پتانسیل بسیار بالایی برخوردار است، اما «ترور سرچشمه» در کنار این پتانسیل و با به خدمت گرفتن هنر سینما آنهم با تلاشهای بیوقفه تهیهکننده متعهد و کارگردان متخصصش به بینقصترین حالت ممکن پرونده مهمی از تاریخ جمهوری اسلامی را تورق کرده، پروندهی که در شرایط فعلی بیان شدندش نهتنها نیاز جدی و مبرم جامعه که مرور خط به خطش هم برای نسل امروزی جذاب و مقهور کننده است.
ازاینرو باید خدا وقت گفت: هم به مهدویان و هم رجبی معمار که بدون هیچ چشمداشتی از ساخت و تولید «ترور سرچشمه» بلکه تنها بهواسطه دغدغمندی و صدالبته تعهد و تخصص، اقدام به بازگو کردن یکی از ناجوانمردانهترین ترورهای دهه شصت که منجر به از دست دادن بهترین یار انقلاب شد اهتمام ورزیدند آنهم در شرایطی که سینمای ایران بهواسطه همان سیاستهایی که در ابتدا بدان اشاره شد جز برخی انگشتشمار، بدل به تولیدات سخیف و سطحی گشته و جز منفعتطلبی به هر قیمتی هدف دیگری نداشته و ندارند، اما این فیلم در حالی با تعداد اندک و محدود سانس سینماها در حال اکران است که محال است حتی بتواند سرمایه تولید خود را هم دربیاورد چه برسد به سود مادی نتیجهی که قطعاً باتجربه و سابقه رجبی معمار در حوزه مدیریت فرهنگی از همان روزهایی ابتدای شکلگیری تولید فیلم بهتر از هر متخصصی میدانست که ذائقه مخاطبان سینما را سالهاست با اراجیف سخیف همسو کردهاند و طبعاً چنین اثری بسیار بعید است اصطلاحاً خرج خود را هم دربیاورد و اگر کمی اهل منفعتطلبی بود بهسادگی میتوانست با تولید اثری هم، چون فیلمهای سخیف با فروش چند دهمیلیاردی دست یابد، اما بیتردید باید گفت: ماند بر سر اصول و تعهد قطعاً برکات بسیار فراوانی از مادیات دنیوی خواهد داشت، اما همین بس که تولید و ساخت «ترور سرچشمه» بدل به خطشکنی شده است که در مقابل سطحی سازی و خنثی بودن سینمای ایران ایستاد و یکتنه جور کمکاریها بسیاری از مدیران و هنرمندان در این حوزه را کشیده است.
به امید آنکه در سال جدید شاهد تولیدات بیشماری ازایندست باشیم به گونهی که در پایان سال دیگر از برهوت سینمای استراتژیک خبری نباشد.