چه بخواهیم چه نخواهیم رسانهها نقش مستقیم و غیرقابل انکاری در ترویج فرهنگ در ورزش کشور دارند. حالا اگر این فرهنگسازی درست تبیین و برنامهریزی شود، ثمره آن اعتلای ورزش میشود در غیر این صورت روز به روز شاهد انحطاط بیشتر ورزش و اهالی آن خواهیم بود.
متأسفانه آنچه در فرهنگ ورزش ما حقیقت دارد، همان مقوله دوم است؛ عدم آشنایی مدیران ارشد رسانهها با ورزش و البته اهمیت ندادن به ورزش به عنوان یک مقوله تأثیرگذار در مسائل مختلف کشور از سوی آنها باعث ظهور و اوجگیری جریاناتی در رسانهها میشود که نه تنها فرهنگساز نیستند بلکه خود بعد از مدتی به صورت هدفمند ضدفرهنگها را در ورزش ترویج میکنند.
متأسفانه این اهمال و کوتاه آمدن تا جایی پیش میرود که منجر به بزرگ شدن چنین جریاناتی میشود، به گونهای که برخورد با آنها سخت و تبعات آن متوجه نظام و سیاستهای کلان آن میشود، تا جایی که حتی همان مدیرانی که به جریانی خاص پروبال دادهاند برای معرفی جایگزین یا حتی تعدیل آن با مشکل روبهرو میشوند و ناخودآگاه و تحت فشار از خود سلب مدیریت میکنند.
در این میان جریان مقابل هم با ایجاد سروصدا و بهرهگیری از فضایی که در اختیار دارد، مظلومنمایی را به حدی میرساند که حتی مخالفان دیروز خود را به صف موافقان اضافه و چنین وانمود میکند که تنها و تنها این جریان یا آدم خاص است که توان انجام یک کار بهخصوص را دارد و نمیتوان و نباید برای آن جایگزینی متصور بود.
رسانهها چشم و گوش مردم و نظام هستند. ورزشی و غیرورزشی هم ندارد، هیچکس نمیتواند منکر مشکلات موجود در ورزش کشور شود. ضمن اینکه اختلاف سلیقه هم حقیقتی انکارناپذیر است، اما حرکت در جهت مخالف و لج و لجبازی با سیاستهای تعریف شده برای رسانهها چه مکتوب و چه دیداری و شنیداری چیزی نیست که بتوان در مقابل آن سکوت کرد، حتی اگر از سوی یک رسانه یا برنامه باسابقه و پرهوادار باشد که همان هواداران هم چنین بیاخلاقیهایی را برنمیتابند، چرا که قرار نیست فضای رسانههای ورزشی به میدان تاخت و تاز عدهای برای رسیدن به اهداف خاص خودشان تبدیل شود. البته در حال حاضر کوتاه آمدنها و بیتدبیریها کار را به اینجا رسانده است.
حقیقت این است که ظهور چنین جریانی در رسانههای ورزشی کشور معلول سوءمدیریت و بیتدبیری مسئولان رسانهها و حتی مدیران ورزش است. متأسفانه امروز کار جایی رسیده که فضای رسانههای ورزشی چنان از سوی جریانی که چندان هم به آرمانها و اهداف انقلاب و نظام پایبند نیست، اشباع شده که به راحتی از تریبونهایی که در اختیار آنها قرار دارند به جای فرهنگسازی در جهت مخالف آن بهره میبرند و به کوچکترین اعتراض انگ خشونتطلبی و تحجر زده میشود. طبیعی است در چنین فضایی نقدها شنیده نمیشود، جریان انقلابی در اقلیت قرار میگیرد و به ناچار سیاست سکوت را در پیش میگیرد، درست مانند آنچه طی این هفتهها شاهد آن هستیم. تغییر، تنوع و میدان دادن به چهرهها و تفکرات جدید لازمه پیشرفت است. در اینکه با تخلف، بیاخلاقی و زیادهخواهی باید برخورد شود، شکی نیست، هرچند که روی نوع برخورد با این مشکل هم انتقادهای زیادی وارد است، اما در انجام آن هیچ شکی نیست، ضمن اینکه نباید از یاد ببریم که باید جایگزینی مناسب برای آن داشت و با دست پر، تدبیر و مدیریت به اصلاح اشتباهات و سیاستهای نادرست قبلی پرداخت و از همه مهمتر اینکه همان حمایتی را که از سیاستها و برنامههای قبلی وجود داشت در مورد برنامههای جدید هم پیاده کرد.
واقعیت این است که فرهنگ جامعه ورزش به صورت مستقیم از رسانههای ورزشی تأثیر میپذیرد. فرهنگی که به قول خیلی از ستارههای دیروز ورزش که این روزها حرفهایشان دست به دست میچرخد اگر به درستی از سوی بزرگان ورزش و رسانهها به جوانان دیکته نشود عاقبت آن چیزی جز از همگسیختگی اخلاقی در پی نخواهد داشت.