سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، طمع کردن افراد برای رسیدن به پول بیشتر آن هم به قیمت گرفتن جان دیگران یکی از رفتارهای پرخطری است که مدام در حال بروز است. بیتوجهی ساختارهای قانونی و حوزه تصمیمگیری به انگیزههایی که منجر به بروز این عمل مجرمانه میشود منجر به تکرار این حوادث خواهد شد. در جریان این پروندهها عاملان اصلی مطابق قانونی از مجازات سنگین نجات پیدا خواهند کرد و این مرتکبان هستند که به سمت طناب دار هدایت خواهند شد.
در این پرونده مقتول که مرد ۶۲سالهای به نام محمود باستان و مشاوره عالی رئیس بیمارستان فیروزگر بود، ساعت ۱۰:۳۰صبح روز جمعه از سوی دو سارق ناشناس در خانهاش خیابان دانشور حوالی خیابان ظفر در شمال تهران با شلیک گلوله به قتل رسید. آن روز وقتی مأموران کلانتری۱۰۳گاندی باتماس تلفنی شهروندی در محل حادثه که ساختمان پنجطبقه مسکونی است حاضر شدند با جسد مقتول در پاگرد طبقه دوم به اول ساختمان روبهرو شدند که حکایت از این داشت دقایقی قبل در درگیری با دو سارق مسلح که به خانهاش دستبرد زده بودند به قتل رسیده است.
با اعلام این خبر قاضی مرادی، بازپرس ویژه قتل دادسرای امور جنایی تهران همراه تیمی از کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در محل به تحقیق پرداختند. نخستین بررسیها نشان داد مقتول، محمود باستانی رئیس قبلی بیمارستان فیروزگر بوده و پس از آن هم به عنوان مشاور عالی بیمارستان فیروزگر مشغول به کار بوده است. همچنین مشخص شد دو سارق ناشناس پس از سرقت مقدار زیادی طلا و قتل پزشک میانسال با خودرویی که راننده آن داخل خیابان منتظر آنها بوده است از محل گریختهاند.
همسر مقتول به مأموران گفت: در خانه نشسته بودیم که زنگ خانه به صدا در آمد. مرد جوانی که لباس آبی به تن داشت خودش را مأمور اداره آب معرفی کرد و من هم در را باز کردم. لحظاتی بعد مرد جوان پشت در واحد ما آمد و گفت: با همسرم آقای باستان کار دارد که شوهرم به دم در آمد و ناگهان مرد ناشناس همراه مرد دیگری با شوکر شوهرم را زدند و وارد خانه شدند. آنها هر دو مسلح به کلت کمری بودند و تهدید کردند هر چقدر طلا داریم به آنها بدهیم. از ترس جعبه طلاها را برای آنها آوردم و دوسارق مسلح هم با گرفتن طلاها فرار کردند که شوهرم با فریاد «آی دزد» آنها را تعقیب کرد که ناگهان صدای شلیک گلوله به گوشم رسید و....
همزمان با انتقال جسد مقتول، مأموران تحقیقات گستردهای را برای شناسایی عاملان قتل مرد پزشک آغاز کردند تا اینکه به رد پای پسر جوانی به نام مهرداد رسیدند و در نهایت روز یکشنبه ۲۵ فروردینماه وی را در خانه پدریاش دستگیر و طلاهای مسروقه را نیز کشف کردند. متهم در بازجوییها به قتل پزشک میانسال با همدستی دو نفر از دوستانش به نام حمید ۲۷ساله و مرتضی ۳۵ساله اعتراف کرد. متهم همچنین گفت که از سوی زن جوانی به نام حمیده برای قتل همسر پزشک و مادر همسر پزشک اجیر شده بودند که در این حادثه پزشک را به قتل میرسانند. پس از این مأموران حمیده را در گوهر دشت کرج بازداشت کردند.
صبح دیروز سه متهم همراه حمیده برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شدند. قاتل به قتل اعتراف کرد و گفت: او را حمیده اجیر کرده بود. حمیده در بازجوییها با انکار جرم خود گفت: ۱۹ساله بودم که با شوهرم که از بستگانم بود ازدواج کردم و الان هم دختر ۲۳ ساله دارم. از همان ابتدا خانواده شوهرم در زندگی ما دخالت میکردند و به همین دلیل از ۱۴سال قبل با همه آنها قطع رابطه کردم. ما با هم اختلاف داشتیم تا اینکه شوهرم بازنشست شد و بیماریام. اس گرفت که تصمیم گرفتم از او جدا شوم. یکسال از هم جدا زندگی کردیم و در نهایت اسفندسال قبل به صورت رسمی از هم جدا شدیم. من اصلاً سهمتهم را نمیشناسم و آنها را برای قتل خواهر شوهر و مادر شوهرم اجیر نکردهام. سردار علیرضا لطفی، رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: متهمان برای ادامه تحقیقات به دستور قاضی پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار دارند.
گفتوگو با قاتل
خودت را معرفی کن؟
مهرداد هستم ۲۶ ساله.
معتادی؟
نه من ورزشکارم.
چه رشتهای؟
پرورش اندام کار میکردم.
سابقه داری؟
نه.
متأهلی؟
بله، هشتماه قبل ازدواج کردم و همسرم در حال حاضر باردار است.
به چه انگیزهای پزشک میانسال را به قتل رساندی؟
واقعیتش اصلاً قرار نبود آقای باستان را به قتل برسانیم. ما اجیر شده بودیم که همسر و مادر زن آقای باستان را به قتل برسانیم و بعد از سرقت تصمیم گرفتیم همسرش را هم به قتل نرسانیم، اما در جریان حادثه سرقت او به قتل رسید.
از طرف چه کسی اجیر شده بودید؟
از طرف زنی به نام حمیده. حمیده، همسر برادر زن مقتول بود. در واقع حمیده به خاطر اختلافی که با خانواده شوهرش داشت ما را اجیر کرد تا همسر آقای باستان را که خواهر شوهرش بود به قتل برسانیم.
چطور با حمیده آشنا شدی؟
یکسال قبل در مترو دستفروشی میکردم که حمیده برای خرید به سراغ من آمد. او با من حرف زد و از زندگیام سؤال کرد که به او گفتم وضع مالی خوبی ندارم و برای هزینه عروسیام مشکل مالی دارم که گفت: کار خوب و پر درآمدی برای من سراغ دارد. پس از این شماره تلفن همراهش را به من داد و من هم شمارهام را به او دادم. مدتی بعد با من تماس گرفت و گفت: با خانواده شوهرش اختلاف دارد و میخواهد انتقام بگیرد. حمیده به من پیشنهاد داد اگر خواهر شوهر و مادر شوهرش را به قتل برسانم ۳۰میلیون تومان به من دستمزد میدهد. ابتدا قبول نکردم، اما بعد به خاطر هزینه ازدواجم و بیماری همسرم که نیاز به پول داشتم قبول کردم.
همسرت چه بیماری دارد؟
همسرم ناراحتی کلیه و قلبی دارد که هزینه درمانش بالا بود.
همدستانت را از کجا میشناختی؟
من جوشکار بودم، اما چند سال قبل بیکار شدم و پس از آن در مترو دستفروشی میکردم تا اینکه با حمیده آشنا شدم، اما مدتی بعد دوباره در شرکتی برای کارهای فنی استخدام شدم و حمید و مرتضی از همکارانم بودند.
یعنی قرار بود ۳۰ میلیونتومان بین شما سهنفر تقسیم شود و شما هم به خاطر ۱۰میلیون تومان دو نفر را به قتل برسانید؟
بله، قرار بود مبلغی از آن را اسلحه بخریم و مبلغی هم به مرتضی که راننده بود، بدهم و بقیه را بین من و حمید تقسیم کنیم که حدود ۱۰میلیون تومان گیرمان میآمد.
اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
حمیده شماره فروشنده اسلحه را به من داد و ما هم تماس گرفتیم و دو اسلحه به مبلغ ۴میلیون و ۸۰۰ هزار تومان خریدیم که البته قرار شد پولش را بعد از گرفتن دستمزد پرداخت کنیم یا حمیده خودش پرداخت کند و از دستمزد ما کم کند.
حمیده مدعی است که شما را نمیشناسد و اصلاً دستوری برای قتل مادر شوهر و خواهر شوهرش به شما نداده است؟
دروغ میگوید. او همان روزهای اول آشنایی من را به نزدیکی خانه مادرشوهرش در اکباتان برد و از آنجا هم مرا به خیابان ظفر برد و خانه خواهر شوهرش را به من نشان داد. او حتی عکسهای خواهر شوهر و مادر شوهرش را در تلگرام برای من فرستاد که اشتباهی فرد دیگری را نکشم و پیامکهای زیادی به من داد که همه آنها به عنوان سند موجود است.
اولین بار بود که برای قتل خواهر شوهر حمیده اقدام میکردید؟
نه، دو ماه بعد از آشنایی مرا به نزدیکی خانه خواهر شوهرش برد تا او را بکشم. وقتی به در خانهشان رفتم و خواهر شوهرش جلوی در آمد و پشیمان شدم و به او گفتم شما را به عنوان خیر به من معرفی کردهاند تا به من کمک کنید که گفت: اشتباهی آمدم و من هم از ساختمان مسکونی بیرون آمدم و به دروغ گفتم خواهر شوهرش را کشتهام، اما او باور نکرد و به من دستمزدی نداد.
قبل از قتل پولی هم گرفته بودی؟
فقط یکمیلیون تومان به عنوان پیش پرداخت دستمزد گرفته بودم.
درباره روز حادثه توضیح بده؟
آن روز صبح زود از کرج بیرون آمدیم و ساعت حدود ۱۰:۳۰ به در خانه مقتول رسیدیم و به بهانه مأمور آب وارد ساختمان شدیم. پس از این پشت در خانه مقتول رفتیم و در زدیم که همسرش در را باز کرد. تصمیم گرفتیم او را برباییم و تحویل حمیده بدهیم تا خودش او را به قتل برساند. به او گفتیم با شوهرت کار داریم و وقتی شوهرش دم در آمد با شوکر به او حمله کردیم که شوکر خیلی اثر نکرد و او مرا گرفت و به داخل خانه کشاند که پایش به میز عسلی گیر کرد و زمین خورد. پس از این با تهدید اسلحه از آنها خواستیم سکوت کنند و به همسرش گفتیم طلاهایش را به ما بدهد که او جعبه کوچکی که پر از طلا بود تحویل ما داد. ما از قتل و آدمربایی پشیمان شده بودیم و قصد داشتیم با طلاها فرار کنیم که مقتول در را باز کرد و فرار کرد و فریاد میزد «آی دزد». پشت سرش حرکت کردیم که در راه پلهها با ما درگیر شد و دو گلوله به او شلیک کردم.