سرویس بینالملل جوان آنلاین: قرار بود هیئتی ۲۵۰ نفره روز پنجشنبه ۱۸ آوریل کابل، پایتخت افغانستان را به مقصد دوحه، پایتخت قطر ترک کند، اما ناگهان برنامه به هم خورد و به قول برخی از اعضای این هیئت، از سوی ریاست جمهوری افغانستان با آنها تماس گرفته شد تا خبر به تعویق افتادن سفر به اطلاع آنها برسد. برنامه این بود که هیئت کابل برای دومین دور از گفتوگوها با هیئت اعزامی از سوی گروه طالبان عازم دوحه شود. دور نخست گفتوگوها در اوایل فوریه و در مسکو بود که در جریان آن هیئت ۹۰ نفره افغانستانی با ریاست حامد کرزای، رئیسجمهور سابق افغانستان و چهرههای نامداری مثل محمد حنیف اتمر، یونس قانونی، عطا محمد نور و محمد محقق با هیئت ۱۰ نفره طالبان به سرپرستی شیرمحمد عباس استانکزی نشست دو روزهای داشتند. آن نشست چندان به مذاق دولت افغانستان خوش نیامده بود، اما بعد از دو ماه سرانجام راضی به فرستادن هیئت ۲۵۰ نفرهای به دوحه شد که تعلیق سفر این هیئت در دقیقه ۹۰ پرسشهای زیادی نسبت به قصد و تصمیم دولت و سرانجام مذاکرات بینالافغانی به وجود آورد.
سال جنگ
در حالی مذاکرات و نشستهای بینالافغانی برای مسکو و دوحه برنامهریزی شد که افغانستان طی یک سال گذشته تجربه تلخی از جنگ داشت. آمارها حکایت از تشدید فعالیت نیروهای خارجی مستقر در افغانستان در یک سال گذشته دارد به نحوی که فرماندهی مرکزی نیروی هوایی امریکا از شلیک ۷۳۶۲ گلوله توپ و خمپاره در یک سال گذشته گفته در حالی که آمار سال قبل ۴۳۶۱ و سال ۲۰۱۵ هم ۹۴۷ بوده است. این آمار تأییدی است بر سخنان ژنرال اسکات میلر، فرمانده نیروهای امریکایی و ناتو به بیبیسی در ماه نوامبر که گفته بود نیروهای امریکایی و ناتو در برابر طالبان رویکرد تهاجمیتری را اتخاذ خواهند کرد و دلیل این کار را تغییر در وضعیت میدانی برای حمایت از نیروهای افغانی دانسته بود. این حرف او اشارهای به میزان بالای تلفات نیروهای ارتش، پلیس و امنیتی افغان بود که محمد اشرف غنی، رئیسجمهور افغانستان در ماه ژانویه و طی اجلاس داووس پرده از آن برداشت. این آمار از قبل طبقهبندی بود و چیزی در مورد آن گفته نمیشد تا اینکه اشرف غنی در این اجلاس از کشته شدن ۴۵ هزار نیروی امنیتی افغانستان گفت که جای نیروهای ناتو بعد از خروج آنها در سال ۲۰۱۴ را گرفته بودند. طرف مقابل هم تشدید جنگ را در دستور کار قرار داده بود که حمله همهجانبه این گروه به شهر غزنی، مرکز استان غزنی و چند شهر پیرامونی آن در اوایل آگوست نمونه کاملی از حملات حساب شده طالبان بود که نیروهای آن توانستند در عین ناباوری مدتی این شهر استراتژیک را به تصرف خود در آورند. این جدای از شروع زودتر از معمول حملات بهاره افغانستان است که در ۲۸ فوریه و ۱۱ مارس دو پایگاه مهم نظامی در ولایتهای هلمند و بادغیس واقع در جنوب و شمال افغانستان را هدف حملات خود قرار داد و تلفات سنگینی را بر نیروهای دولتی وارد کرد.
سال مذاکره
تشدید جنگ تنها چیزی نبود که افغانستان در یک سال گذشته پشت سر گذاشت بلکه مذاکرات با طالبان به نحو بیسابقهای افزایش یافته بود. آمارها از میزان دیدارهای مختلف با نمایندگان طالبان از سوی هیئتهای دیپلماتیک خارجی و حتی نشست مسکو نشان از وجهی تناقضآمیز داشت و نشان میداد همه طرفهای درگیر در افغانستان تمام تخممرغهای خود را در سبد جنگ نگذاشتهاند بلکه به همین میزان هم نظر به سبد مذاکره داشتهاند. در این میان امریکا با شش دور مذاکره مستقیم با طالبان بیشترین میزان مذاکرات با این گروه را داشته است هر چند مدعی شده دولت افغانستان را در جریان مذاکراتش با طالبان گذاشته است، اما نشانههای حاکی از عدم رضایت دولت وحدت ملی چیز دیگری میگوید. زلمی خلیلزاد، دیپلمات کهنهکار امریکایی افغانیتبار به عنوان فرستاده ویژه امریکا برای صلح، سرپرستی هیئت امریکایی را در این مذاکرات به عهده داشت و نارضایتی دولت افغانستان از او و مذاکرات مستقیمش با طالبان به جایی رسید که حمدالله محب، مشاور اشرف غنی در امور امنیت ملی در ۱۴ مارس مدعی شد که خلیلزاد میخواهد از طریق صلح با افغانستان به ریاست جمهوری افغانستان برسد. یک سوی دیگر مذاکرات با میانجیگری مسکو بود. روسیه دو مسیر مذاکرات را دنبال کرد؛ نخست برگزاری نشستهایی مشترک با کشورهای چین، ایران، پاکستان و حتی جمهوریهای آسیای مرکزی برای پیگیری روند صلح در افغانستان و دوم برقرار کردن ارتباط با گروههای افغانی و از جمله طالبان که نتیجه آن نخستین دور مذاکرات بینالافغانی در مسکو شد. روسیه با این دو روش نه تنها توانست برای خود موقعیتی در مذاکرات صلح افغانستان دست و پا کند بلکه موفق شد برای نخستین بار دیداری بین شخصیتهای برجسته افغانستان و هیئتی بلندپایه از سوی طالبان ترتیب دهد؛ کاری که پیش از این انجام نشده بود و مسکو با این دستاورد، شروع مذاکرات مستقیم بینالافغانی را به نام خود ثبت کرد.
غایب بزرگ
شکی نیست سال گذشته چندان سال موفقی برای اشرف غنی نبود، زیرا نه تنها حملات طالبان انتقادهای تندی را متوجه او کرد تا آنجا که باعث جدایی محمد حنیف اتمر از او شد بلکه غایب بزرگ در جریان مذاکرات نیز بود. در واقع، طالبان چه در مذاکرات خود با خلیلزاد و چه در نشست مسکو خط مبنایی خود را حفظ و با به رسمیت نشناختن رئیسجمهور و دولت افغانستان سعیکرد تا نه به عنوان یک گروه شورشی، بلکه از موضع نمایندگی طیفی از جامعه افغانستان وارد این دست مذاکرات شود. این استراتژی طالبان تا اینجای کار جواب داد و باید گفت: خلیلزاد به نمایندگی از امریکا عملاً و از طریق شش دور مذاکرات این استراتژی را تأیید کرده است. نشست مسکو نیز مهر تأیید دیگری بر این استراتژی بود که نه با دست نماینده امریکا بلکه از سوی نمایندگان افغانی بر این استراتژی زده شد. مشکل کار اینجاست که اشرف غنی به عنوان رئیسجمهور جایی در این قاعده ندارد و این باعث میشود او برای انتخابات ریاست جمهوری در ۲۸ سپتامبر آینده کارت صلح را در دست نداشته باشد بلکه این نشستها بیشتر فرصت بهرهبرداریهای سیاسی برای رقبای او فراهم کند. نشست دوحه نیز چنین نتیجهای برای اشرف غنی دارد و به همین جهت هم نزدیک به دو ماه طول کشید تا او و مشاورانش حاضر به فرستادن هیئت ۲۵۰ نفره متشکل از نمایندگان حکومتی، سیاستمداران غیردولتی، نمایندگانی از جریانهای سیاسی، اعضای جامعه مدنی و رسانهها به دوحه شوند. طالبان این فهرست بلندبالا را به باد انتقاد گرفت و با انتشار بیانیهای اعلام کرد: «تهیهکنندگان فهرست در کابل باید درک کنند این یک کنفرانس منظم و پلان شده در یک کشور دوردست خلیجی است، نه مراسم عروسی یا مهمانی در کدام تالار کابل.» برخی از شخصیتها و جریانها مثل عطاء محمد نور و شبکه فعالان جامعه مدنی و حقوق بشر با حکومتی خواندن این فهرست به آن انتقاد کردهاند؛ چراکه برخی از اشخاص نزدیک به اشرف غنی مثل عبدالسلام رحیمی رئیس دفتر غنی، امرالله صالح معاون رحیمی و برخی از وزرا و والیهای حکومتی در این فهرست دیده میشوند. به نظر میرسد غنی خواسته است این بار در حاشیه نماند و با فرستادن افراد حکومتی به دوحه به نوعی کارت مذاکره و صلح را به دست بیاورد. گفته میشود مخالفت طالبان با حضور نمایندگان حکومتی در این هیئت باعث تعلیق سفر آنها شده است و حتی باز گفته میشود شاید تغییراتی در ترکیب این هیئت داده شود. در هر صورت، به نظر میرسد اشرف غنی نه تنها از قافله صلح عقب مانده است بلکه حتی با جا دادن افراد خود در هیئت اعزامی هم نمیتواند جایی پشت میز مذاکره در سطح مشورتی داشته باشد. این غیبت قابل توجه او در قاعده جنگ و صلح نمیتواند به نفع هدفش برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده و رسیدن به دومین دور ریاست جمهوری باشد.