کد خبر: 953176
تاریخ انتشار: ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۰۸:۱۳
سال‌هاست کوله‌پشتی‌اش را پر از کتاب می‌کند و به میان مردم می‌رود
از سال ۸۹ تا سال ۹۷ هرگز شخصی حتی یک روز یا چند ساعت هم کنار من حضور نداشته است. عده‌ای متمایل به مشارکت هستند، اما، چون این کار هیچ‌گونه منفعت مالی ندارد نمی‌توانند هر هفته هزینه شخصی جهت رفت و آمد و کرایه تاکسی را متقبل شوند، به همین دلیل قید همکار شدن با من را می‌زنند
محمد مهر
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: آدم جالبی است. در روزگاری که اغلب ما آدم‌ها شتابان می‌دویم تا به سهم و برش بزرگ‌تری از زندگی چنگ بزنیم و به تنها چیزی که فکر می‌کنیم من، من، و من است بعضی‌ها در میان ما که اتفاقاً اسم و رسم عجیب و غریبی هم ندارند به گونه‌ای با زندگی رفتار می‌کنند که انگار شبیه آدم‌های این روزگار نیستند.

در یکی از بوستان‌های تهران می‌بینمش، وقتی با کوله‌ای پر از کتاب برای کودکان و البته بزرگسالان آمده، در آلاچیقی که بساط کرده است کودکان، زنان و مردان میانسال و مسن مشغول تورق کتاب‌هایی هستند که او روی شانه‌هایش انداخته و حالا به این نقطه از شهر رسانده است. دیدن چنین آدم‌هایی که بی‌هیچ انتفاع مادی این کار را می‌کنند و سفیر ناشناس آگاهی در گوشه‌ای از شهر ما هستند حال آدم را جا می‌آورد. من و امثال من در رسانه‌ها درباره فرهنگ‌سازی معمولاً حرف‌های گنده‌ای می‌زنیم، اما حاضر نیستیم به شکل واقعی آستین بالا بزنیم و قدمی در این راه برداریم، اما مهتاب رمضانی، اما این کار را کرده است. او نزدیک یک دهه است که پای ایده «کوله کتاب» ایستاده است، با سفر‌های هفته‌ای دو بار، هفتگی و ماهانه در تهران، کرج، دماوند، مشهد، روستا‌های محلات و... ساعتی پای حرف‌هایش نشسته و با او گفت‌وگو کرده‌ایم.

در کشور‌های دیگر هم نمونه‌های مشابه کوله کتاب را سراغ دارید؟ آدم‌هایی که ایده‌های مشابه شما را داشته باشند؟
این که نمونه دقیق و کامل کوله کتاب را داشته باشند نمی‌دانم، اما از چندین مسافر شنیده‌ام که ایده مشابهی در کشور سوئیس انجام می‌شود، ولی از صحت و سقم این خبر بی‌اطلاع هستم. به هر حال گمان می‌کنم فعالیت‌های کتابخوانی سیار کشور‌های دیگر در راستای خرید و فروش کتاب رخ می‌دهد، ولی هرگز بنده نشنیده‌ام کاری به این شکل صورت گیرد، زیرا این کار کاملاً غیرانتفاعی و با انگیزه شخصی است.

نظر آدم‌هایی که دور بساط کتاب‌هایتان حلقه می‌زنند درباره این کار شما چیست؟
در وهله اول برای تعداد بیشماری باورکردنی نیست و از تماشای حرکت کتاب به اشکال سیار در قطار، بیمارستان، مناطق محروم، مطب دکتر، باشگاه ورزشی و... خیلی بهت‌زده و متعجب می‌شوند و البته عده‌ای هم با رعایت ادب بعد از صمیمی شدن می‌پرسند خانم احیاناً مُخ شما عیب و اشکالی ندارد؟ بنده هم در جواب می‌گویم چرا! یکی دو تا از پیچ‌های مخم شل شده که خب این هم نوعی اسباب تفریح و خنده می‌شود و لبخندی بر لب شهروندان می‌آورد.

بیشترین استقبال در بین کدام رده سنی است؟
گروه سنی کودک و نوجوان، والدین، بانوان و مخاطبان ۴۰ تا ۷۵ سال؛
و کمترین استقبال؟
متأسفانه نوجوان‌های ۱۴ سال به بالا تا جوان‌های ۲۴ ساله. البته برخی از این عزیزان به شدت به شعر و شاعری، نویسندگی و شاهنامه خوانی علاقه‌مندند و زمینه فعالیت‌هایشان بسیار گسترده است، ولی در مجموع استقبال کمی از کار من دارند.

فکر می‌کنید چرا این قشر نسبت به دیگران کمتر به کتاب و لذت خواندن آن اهمیت می‌دهد؟
ادعایی در تحلیل درست این سؤال و پاسخگویی به آن ندارم، اما پس از سال‌ها ترویج کتابخوانی به این اطمینان رسیده‌ام که این گروه سنی باهوش و دوست‌داشتنی نیاز مبرمی به شنیده شدن دارند که به لطف خدای بزرگ و با وجود فضای گرم و راحت بساط ترویج توانسته‌ام تا حدی آن‌ها را بشنوم، البته تا آنجا که بتوانم سعی می‌کنم شنیدنی بدون قضاوت و سرزنش یا نصیحت و تذکر داشته باشم و نکته جالب این است که آن‌ها در ابتدا برحسب رفع کنجکاوی و تورق سطحی و سریع و حتی وقت‌کشی به سمت کتاب‌ها می‌آیند، اما بعد از این که گپ و گفت‌های دوستانه برقرار می‌شود می‌توان حداقل احساس امید و همدلی را در برق نگاه بی‌انگیزه و سردرگم‌شان دید و همین برایم کافی است، اما به راستی جای تأمل و اقدام دارد. فکر می‌کنم خانواده‌ها در این زمینه نیاز به جراحی فرهنگی و روانشناسی دارند.

کتاب‌هایی که در کوله‌تان می‌گذارید و دیگران را در خواندن آن سهیم می‌کنید با چه سلیقه و معیاری انتخاب می‌کنید؟
اگر کتاب کودک و نوجوان باشد از چند طریق اقدام می‌کنم. برخی مواقع سراغ آثار منتخب شورای محترم کتاب کودک می‌روم و از اساتید ادبیات کودک مشورت می‌گیرم، چراکه در شورای نامبرده کتاب‌ها با عبور از فیلتر‌های معین و پس از بررسی و داوری‌های متعدد مورد تأیید قرار می‌گیرند و نکته مهم تمرکز اصلی شورای کتاب بر ادبیات داستانی و کتاب‌های تصویری بدون متن است که در زمینه پرورش قوه تخیل کودک بسیار مؤثر است. در پاره‌ای مواقع کتاب‌هایی که در سایت کتابک معرفی می‌شود مورد توجه بنده قرار می‌گیرد. این سایت سال‌های بسیاری است که فعالیت دارد و تلاش می‌کند کتاب‌های خوبی را معرفی کند از جمله کتاب‌های فلسفی که با پرسش‌آفرینی و ایجاد چرا‌های زیاد کودک را درگیر پرسش می‌کند. بعضی وقت‌ها هم سراغ موفق‌ترین کتاب‌ها در بین ناشران محترم می‌روم و با اطلاعات جمع‌آوری شده به این نتیجه می‌رسم که این کتاب‌ها از سوی مربیان تخصصی کودک و نوجوان تأیید شده است. اما در بخش بزرگسالان و جوان از افراد متخصص و کتابخوان‌های قهار و قدیمی و حرفه‌ای کمک می‌گیرم، همچنین سراغ عده‌ای از کتابفروش‌های معتبر و قابل اعتماد برای دریافت اطلاعات موثق می‌روم.

معمولاً چند کتاب در کوله‌تان می‌گذارید؟
تعداد کتاب‌ها با توجه به نوع رفت و آمدهایم متغیر است. خیلی مواقع از وسایل نقلیه عمومی مثل مترو و اتوبوس استفاده می‌کنم که در این صورت از یک کوله حاوی ۴۰، ۴۵ جلد کتاب- بیشتر از آن بسیار سنگین می‌شود- استفاده می‌کنم، اما در خیلی از زمان‌ها تعداد کتاب‌ها به ۸۰ جلد هم می‌رسد که در این صورت از آژانس و اسنپ و امثالهم استفاده می‌کنم.

آیا این سال‌ها به فکر تیمی کردن این ایده افتادید؟
از سال ۸۹ تا سال ۹۷ هرگز شخصی حتی یک روز یا چند ساعت هم کنار من حضور نداشته است. در سال ۹۷ دو، سه نفری علاقه‌مند شدند و ذوق این کار را داشتند، اما به دلیل مشغله‌های کاری و تحصیلی از ادامه راه صرف‌نظر کردند. به طور کلی خیلی از والدین به ویژه بانوان و جوانان ابراز اشتیاق به همکاری می‌کنند، اما آن‌ها محدودیت‌هایی هم دارند، یا عده‌ای متمایل به مشارکت هستند، اما چون این کار هیچ‌گونه منفعت مالی ندارد نمی‌توانند هر هفته هزینه شخصی جهت رفت و آمد و کرایه تاکسی را متقبل شوند، به همین دلیل قید همکار شدن با من را می‌زنند.

آیا نهاد‌های فرهنگی با شما در اجرای ایده‌تان همکاری داشته‌اند؟
اجرا‌هایی که در برخی از مکان‌ها داشتم از جمله بوستان‌ها به راحتی مجوز استفاده از محیط و چیدن کتاب‌ها را می‌دهند و درک متعالی نسبت به این حکایت دارند، البته تعدادی از پارک‌ها موانع زیادی ایجاد می‌کنند، از جمله پارک آب و آتش و طالقانی در کلانشهر تهران که با وجود شروع به کار و چیدن کتاب‌ها از ادامه برنامه خودداری کردند و سنگ بزرگی جلوی پایم می‌انداختند و درخواست مجوز می‌کردند و با این که متوجه بودند از راه دور با کوله‌ای سنگین در گرما و سرما به عشق مردم در ساعت‌های ابتدایی روز حاضر شده‌ام و قصد دارم یک کار کاملاً دلی انجام دهم نه کسب و کار و فروش کتاب، اما سد راهم می‌شدند و موافق همکاری نبودند. البته نهاد محترم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به تازگی ۱۱۱ جلد کتاب به صورت رایگان در اختیار بنده قرار داده است. چندی پیش به دلیل کمبود کتاب نامه‌ای تنظیم و جهت رسیدگی درخواست خود را مکتوب اعلام کردم که با پیگیری‌های لازم نتیجه آن رضایتبخش حاصل شد که جا دارد از همکاری و همراهی این دوستان قدردانی کنم. از سایر نهاد‌ها هم تقاضا دارم اگر همکاری نمی‌کنند، حداقل سنگ‌اندازی نکنند و مانع این حرکت فرهنگی و خودجوش نشوند.

مهم‌ترین علت جذابیت بساط کتاب‌های‌تان در مکان‌های مختلف چیست؟
برای مردم نازنین سرزمینم در ابتدا از این که یک نفر داوطلب شده و در سرما و گرما ساعت‌های زیاد مشغول معرفی کتاب‌ها و کتابخوانی است و کتاب‌های زیادی را با خود از منزل آورده و رایگان و با خوشرویی در اختیار مخاطب قرار می‌دهد بسیار جذاب است و دیگر آن که افراد در این طرح خود واقعی‌شان هستند، چون من آن‌ها را مورد پرسش و کنجکاوی- چرا کتاب نمی‌خوانید؟ یا چرا مطالعه آزاد را دوست ندارید؟ - قرار نمی‌دهم. درد جامعه ما درد صحبت نکردن و حرف نزدن با یکدیگر است، که، چون این امر مهم در کنار بساط کتاب‌ها اتفاق می‌افتد و همه یا اغلب افراد احساس آرامش و اعتماد دارند نقاب‌های بد به چهره ندارند.

پس می‌شود گفت: این بساط‌ها نوعی فضا برای تلطیف فضای ارتباطی و کنار زدن آن قضاوت‌های بدبینانه است؟
بله، فکر می‌کنم مهم‌ترین دلیل علاقه‌مندی و همراهی مردم با فعالیت‌های من در همین یک نکته است: سادگی، سادگی و سادگی. بساط کتاب‌ها اغلب فضای گرم و صمیمی می‌آفریند. افراد از این که جایی هست که می‌توانند حرف بزنند، درد دل کنند، انرژی‌های منفی خود را تخلیه کنند، احساس خوبی به دست می‌آورند، از قصه و غصه‌های زندگی خود می‌گویند، از چگونه کتابخوان شدن‌شان و این که چه کسی الگویشان بوده احساس خوبی دارند و از حکایت‌های تلخ و شیرین کتاب نداشتن، فقر یا داشتن صد‌ها جلد کتاب و... می‌گویند. خلاصه اینکه ترویج جایی هست که مردم مورد قضاوت، کنترل، دخالت و نصیحت قرار نمی‌گیرند و شرایط با دو شعار عملکردی سازش و صلح پیش می‌رود. در بساط کتاب‌هایم «چرا کتاب نمی‌خوانید؟» و «چرا اهل مطالعه نیستید؟» وجود ندارد، اما اینکه «چگونه می‌توانیم به هم کمک کنیم تا سرانه مطالعه را بالا ببریم؟» وجود دارد. از این که احساس می‌کنم همه یا اکثر مردم کنار کتاب و فعالیت‌های بنده خود واقعی‌شان هستند بسیار برایم لذت‌بخش است.

از جمله مهم‌ترین موانع کاری شما پس از سال‌های سال چیست؟
نداشتن کارت مجوز جهت ارائه به مسئولان اماکن و همچنین عدم امکان استفاده مرتب و همیشگی از آژانس‌ها یا خودرو‌های اینترنتی مثل اسنپ به دلیل هزینه بالایی که دارند و باید از جیب خودم بپردازم.

شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطراتی که این سال‌ها به واسطه کوله کتاب برایتان رقم خورده چه بوده؟
شیرین‌ترین خاطره، آشتی کردن مادر و پسری بود که خیلی اتفاقی هر دو در یک زمان سر از آلاچیق پر از کتاب درآوردند. جالب بود آن‌ها روز جمعه به همراه خانواده برای تفریح و استراحت به پارک آمده بودند و بدون این که از هم خبر داشته باشند قصد قدم زدن و چرخ زدن در محوطه پارک را داشتند که بساط کتاب‌ها توجه‌شان را جلب می‌کند و، چون تا حدودی اهل کتاب بودند سرشار از ذوق ناب شدند. وقتی یکدفعه نگاه‌شان به هم گِره خورد مادر سر از پا نمی‌شناخت، این پا و آن پا می‌کرد ولی دل تو دلش نبود تا این که یک دفعه پسرش با سرعت به سمت دستان مادر رفت و او را غرق بوسه و معذرت‌خواهی کرد، آن روز آن مادر و پسر هر دو با لبخند همدیگر را در آغوش گرفتند و آشتی زیبا و دلنشینی رخ داد.
اما دغدغه تلخ همیشگی من، دسترسی نداشتن کودکان کار و آسیب‌دیده به کتاب و بیگانگی آن‌ها با مطالعه است.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار