سرویس اندیشه جوان آنلاین: یکی از پربسامدترین واژگانی که در عصر کنونی با آن سر و کار داریم، «تکنولوژی» است. واژهای که تقریباً همه دامنه زندگی و فعالیتهای اساسی روزمره ما را در بر گرفته و با خود عجین کرده است. تکنولوژی در معنای اخص، هم مولود مدرنیته است و هم ابزار هژمونی مدرنیته بر سراسر عالم. پرسشی که با روند مهارنشدنی توسعه تکنولوژی در ذهن ایجاد میشود این است که آیا «دین» اقتضا یا رویکردی خاص نسبت به تکنولوژی دارد یا خیر؟ آیا تکنولوژی حامل فرهنگ و تفکر مبدأ زایش آن نیز هست؟ در این گفتار تلاش بر آن است با ارائه تعریفی از تکنولوژی به رابطه و نسبتشناسی آن با دین بپردازیم.
طرح مسئله
تکنولوژی در تبلیغات وسیعی که سراسر جهان را به صورت روزمره مینوردد، همواره نوید زندگی با آسایش و رفاه بیشتر را به مردم میدهد. محصولات تکنولوژی کوشیدهاند تا با گسترش کارکردهای خود در ابواب گوناگون حیات بشری اعم از بیوشیمی، انرژی، ارتباطات و... اساساً مدل زندگی انسانها را به ویژه در یک قرن اخیر تحولی شگرف ببخشند. تحولی که شاید این دوران حدوداً یکصد ساله را با تمام مدت حیات بشری از ابتدا تا آغاز قرن بیستم، قابل مقایسه نماید.
این تکنولوژی با عرصهها و ساحتهای گستردهای که دارد، زمینههای مختلف را تحت تأثیر قرار داده است. از جمله ایجاد و پردازش در اطلاعات و نظام اطلاعات جدید و امثال اینها، مدعی است که برای آینده بشر میتواند امنیت و رفاه و آزادی بیشتر را به ارمغان آورد و آن دغدغههای قدیمی و کهن بشر را مرتفع کند.
این پرسش از همان ابتدا اغلب متفکران اسلامی را به خود مشغول کرد که نسبت فرهنگ و تمدن اسلامی با این هجوم بیوقفه تکنولوژی چیست؟ آیا ابزارهای تکنولوژیک را میتوان به عنوان مهمانهای ناخوانده ذیل تمدن اسلامی به رسمیت شناخت یا باید قائل به تهاجم و تعارض میان تکنولوژی و فرهنگ مقصد آن بود؟ آیا این فناوریهایی که ما در راه نیل به مقاصد و آرمانهای خود به کار میگیریم، همین تکنولوژی مدرن است یا چیزی دیگر؟ آیا این تکنولوژی مدرن اصولاً بار ارزشی و فرهنگ خاصی را به همراه دارد یا نه ضرورتاً حامل یک فرهنگ خاصی نیست و میتوان همین تکنولوژی را در فرهنگهای مختلف به کار گرفت بدون اینکه تاثیر منفیای بر آن فرهنگها داشته باشد؟
برای آن دسته از مسلمانان که قائل به ابعاد دنیوی اسلام و پتانسیل آن به عنوان یک تمدن فراگیر هستند، این پرسش و نسبتیابی میان تکنولوژی مدرن و شناخت ساحات آن با دین بسیار ضروری به نظر میرسد. پیرو نوع نگاه و نسبتسنجی میان این دو پدیده، نگاههای متفاوتی از جمله نگاه بدبینانه «حذفی»، نگاه خوشبینانه «پذیرنده» و نگاه میانه «تطبیق گر» شکل میگیرد که هر یک سیاست مجزایی را در ارتباط با محصولات تکنولوژی دنبال میکند. یکی از ضروریات گام دوم انقلاب، تعیین تکلیف قطعی سیاستگذاری تکنولوژیک جمهوری اسلامی مبتنی بر یکی از این نگاههاست (که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.) شاید تا کنون به حکم دوران گذار و شرایط موقتی و ناپایدار با سیاست کجدار و مریز با موضوعاتی از این دست کنار آمدهایم و به جای سیاستگذاری، از آنچه تکنولوژی و قدرت آن به ما تحمیل کرده، سیاست پذیرفتهایم، اما گویا برای پیشبرد انقلاب در چشمانداز آتی، حالا نیازی جدی به این رفع ابهام و حل و فصل موضوع در سطح استراتژیک داریم.
برای پاسخ به پرسش نسبت میان دین و تکنولوژی باید تکنولوژی و ماهیت آن را بشناسیم تا ببینیم تعامل میان دین و تکنولوژی چگونه برقرار میشود. چه بسا برخی اختلافنظرها در پاسخ به اینکه «موضع دین نسبت به تکنولوژی چیست» ناشی از اختلاف نظر در فهم و تبیین دین و تکنولوژی باشد.
ماهیت تکنولوژی
در نظریههای گوناگون پیرامون چیستی و ماهیت تکنولوژی، به نگرشهای متکثر و متفاوتی پیرامون این موضوع برمیخوریم. یکی از نگرشهای رایج در خصوص تکنولوژی، آن را «ابزار تولید محصول خاص» تعریف میکند. در واقع تکنولوژی در این نگرش ابزاری است که منابع را به یک محصول تبدیل میکنند. به عنوان نمونه ابزارها و ماشین آلاتی که آهن را به خودرو تبدیل میکنند، ابزارهای تکنولوژیک نام میگیرند. در این نگاه تکنولوژی بیشتر از جنبه سختافزاری و ماشینی مورد بحث قرار میگیرد. در این جنبه چندان به بعد فرهنگی تکنولوژی اهمیت داده نمیشود و صرفاً آن را رفعکننده نیازهای بشر امروز فارغ از هر دیدگاه و تفکری در نظر میگیرد. قاعدتاً در این تفسیر در ابتدا تعارضی بین مفهوم تکنولوژی با تمدن دینی شکل نمیگیرد، چون تکنولوژی همچون ابزارهایی که بشر از دوران سنت برای خود میساخته، فنی است و در راستای سرعتبخشی و تسهیلگری در تأمین ابزار برای بشر، اما آنچه که اینجا میتواند محل مناقشه باشد تبیین ارتباط محصولات ساخته شده توسط تکنولوژی با نیازهای انسان دینمدار است. به عبارتی باید روشن شود محصولات ماشینی و صنعتی جدید چه نسبتی با دین برقرار میکنند و آیا منطبق با نیازهای حقیقی بشر و رفعکننده موانع وی در حرکت به سوی کمال از دیدگاه دینی محسوب میشوند یا خیر.
این، یک گونه برداشت از معنای تکنولوژی است، اما تکنولوژی در این خلاصه نمیشود همچنان که در ادبیات علمی معاصر هم تکنولوژی را فقط به این معنا به کار نمیبرند.
سطح دیگری از تکنولوژی در معنای ابزار طراحی و مهندسی به کار میرود. یعنی تکنولوژی نه تنها ابزار و ماشینآلات ساخت محصولات جدید هستند، بلکه ابزار طراحی کردن نیز به حساب میآیند. اینجا دیگر صرفاً نمیتوان به تکنولوژی به عنوان یک سختافزار نگریست بلکه یک شأن نرمافزاری نیز میتوان برای آن قائل شد که دایره این مفهوم را گستردهتر میکند. در واقع یک شأنیت «مهندسی» نیز به آن داده میشود. مهندسی یک محصول نه فقط در خصوص شیوه درست کردن آن کمک میکند بلکه با فرایندی نیازهای محیطی را مورد سنجش قرار میدهد، کاربری آن محصول را بررسی میکند، میزان نیاز به آن را اندازهگیری میکند، حتی روش ساخت آن را متناسب با نیاز مخاطب میسازد و سپس از طریق ابزارهای فناورانه به محصول میرسد. مشخص است که در این دیدگاه، تکنولوژی ابتدا محیط اجتماعی و تمدنی خود را مورد تحلیل قرار داده است و محصولات را متناسب با آن نیاز طراحی میکند.
فرض کنید کارخانهای دارید که کارخانه تولید تلفن همراه است و کارخانه دیگری که کارخانه تولید ماشین لباسشویی است. این کارخانه و این سختافزاری به راحتی نمیتواند محصول دیگری را تولید کند. ابزاری برای تولید محصول خاص و تبدیل منابع خاص به یک محصول خاص است ولی دامنه مهندسی طرح از این وسیعتر است. یک نرمافزاری است که در طراحیهای گوناگون به کار میآید. یک مقدار انعطافپذیری وسیعتر و گستردهتری دارد.
از این مرحله بالاتر ابزار تولید این نرمافزار است. یعنی شما طراحی و مهندسی طرح دارید، خود این مهندسی طرح تابع روشی است که از آن روش معادلات و علوم کاربردی تولید میشود. خود آن روشی که روش تولید معادله و علوم کاربردی است. آن هم نه بخشی از فناوری و تکنولوژی جدید بلکه تکنولوژی اساسی و محوری است.
فناوری اساسی است که حاکم بر مهندسی طرح و طبیعتاً حاکم بر ماشینآلات و محصولات آنهاست. یعنی مجموعه محصولات صنعتی مدرن که در زندگی بشر به کار میآید و حتی خدماترسانی مدرن تابع مهندسی طرحها و مهندسی طرحها تابع روش تولید معادلات و روش تولید این مهندسی هستند. آن روشها هم جزو فنون و تکنولوژی به حساب میآیند به این معنا تکنولوژی مفهوم عامی پیدا کرده و مجموع فنون عملی را تحت پوشش قرار میدهد. آن اصطلاحی هم که اکنون در باب تکنولوژی به کار میرود، معمولاً همین معنای عام را در نظر دارد؛ لذا چنانچه مشاهده میشود، مراد از تکنولوژی فقط ناظر بر ماشینآلاتی که ابزار تولید محصول خاص هستند و منابع و مواد اولیهای را به یک محصول خاص تبدیل میکنند، نیست بلکه مجموع فناوریهایی که در تولید خدمات و کالا به کار میروند و بالاتر، فناوریهایی که در مهندسی طرح اعمال میشوند بلکه مجموع فناوریهایی که خود توسعه مهندسی طرح و توسعه معادلات و علوم کاربردی به وسیله آنها اتفاق میافتد به نام تکنولوژی نامیده میشوند که در این اصطلاح بین تکنولوژی و علم ارتباطی تنگاتنگ برقرار میشود. در این سطح از تعریف، تکنولوژی نه فقط ابزار ساخت محصولات، بلکه مجموعه فنون عملی در نظر گرفته میشود که میخواهد همه عرصههای حیات بشر را طراحی و مهندسی کند، تحت پوشش قرار دهد و سازماندهی کند.
اگر تکنولوژی در معنای متأخر تعریف شود و متقابلاً رویکرد به دین نیز حداکثری (رافع همه نیازهای مادی بشر) باشد لذا باید نسبتی میان این دو پیدا شود و هیچگاه این دو موضوع را نمیتوان به مثابه دو مسئله متنافر از یکدیگر دانست و بیتردید بین دین و تکنولوژی ارتباط قطعی و جدی برقرار میشود؛ لذا نمیتوان گفت: دین ارتباطی با تکنولوژی ندارد یا تکنولوژی ارتباطی با دین ندارد. تکنولوژی میخواهد مجموع فنون عملیای را که زندگی عملی انسان را تبیین و سازوکار زندگی عملی انسان را هدایت و رهبری میکند، فرا بگیرد. دین هم برای همین کار آمده است.
چگونگی تعامل دین و تکنولوژی
بر اساس نوع تبیینی که از دین و تکنولوژی قابل ارائه است، میتوان رویکردهای مختلفی نسبت به این دو اتخاذ کرد. رویکردهایی که میکوشد به سؤالاتی نظیر اینکه «آیا ما میتوانیم در دستیابی به یک تمدن جدید از این تکنولوژی استفاده کنیم؟»، «آیا این تکنولوژی ابزار مناسبی برای دستیابی به یک تمدن جدید است؟» و «آیا ما باید مدعی تکنولوژی جدید برای تمدن جدید باشیم یا نباشیم؟» پاسخ دهد.
رویکرد اول در این نسبتسنجی متعلق است به گروهی که معتقدند تکنولوژی فناوری جدید، فناوری مطلوب است. گرچه نقاط ضعف و کاستی نیز دارد که باید و میتواند در دل خودش رفع شود. در واقع ذیل تمدنسازی ما باید همین مسیر توسعه تکنولوژی را ادامه دهیم و احیاناً نقاط ضعف آن را تا حد توان بزداییم. در این مواجهه ما نه تنها باید تکنولوژی مدرن را «بپذیریم»، بلکه باید بکوشیم عقبماندگی خود در حوزه تکنولوژیک را جبران کنیم و به قافله بشری برسیم و شتاب بگیریم و حتی اگر بتوانیم از قافله کنونی سبقت بگیریم لذا قواعد و مبانی تکنولوژی مدرن در این نگاه باید به رسمیت شناخته و از آن تبعیت شود.
رویکرد دوم که تا حدودی معتقد است برخی مظاهر تکنولوژی و نیز برخی طراحیهای صورت گرفته برای محصولات تکنولوژیک، منطبق با نیازهای جامعه اسلامی نیست؛ باور خود را به «گزینش تکنولوژی» ابراز میدارد. این دسته تکنولوژی را بیچون و چرا نمیپذیرد بلکه میگوید باید بتوانیم تکنولوژی را بومی کنیم؛ یعنی از میان سطوح و انواع تکنولوژیهای مدرن دست به انتخاب تکنولوژی بزنیم که با شرایط فرهنگی و اقلیمی حوزه تمدنی خودمان سازگار باشد. این گرایش در واقع اعتقاد دارد امکان دخل و تصرف در ماهیت تکنولوژی مدرن وجود دارد و میتوان بار فرهنگی مدنظر را به طراحی و مهندسی صورت گرفته محصولات فناوری، تحمیل و آن را با فرهنگ اسلامی سازگار کرد.
دیدگاه سوم هم که انتهای این طیف قرار میگیرد، ذاتاً فرایندهای مهندسی را که تکنولوژی مدرن برای زندگی انسان طراحی کرده است، متناسب با نگاه اومانیستی به بشر ذیل تمدن جدید در نظر میگیرد و لذا میگوید بایستی به دنبال تولید تکنولوژی جدید باشیم و سعی کنیم که تکنولوژی کنونی را در یک فرایند تاریخی در تکنولوژی منظور نظر خودمان منحل کنیم.
ادله دسته اول و دوم
دلیل عمده افرادی که قائل به پذیرش فناوری مدرن هستند، نگرش کارکردگرایانه به محصولات تکنولوژی است. در واقع آنها نتیجه فرایندهای تکنولوژیک را اثربخش دانستند و معتقدند بشریت مسیری را برای رسیدن به تکنولوژی کنونی طی کرده و اکنون به این نقطه رسیده است. ما هر چند داعیه تمدنی نوین داشته باشیم، اما هرگز نمیتوانیم – و لزومی هم ندارد - که از نقطه صفر شروع کنیم و مجدداً به یک تکنولوژی متناسب با تمدن اسلامی دست یابیم در حالی که اقتضائات اولیه آن هم در فضای کنونی فراهم نیست (به تعبیری گفته میشود نیازی نیست دوباره چرخ را اختراع کنیم)؛ لذا در عمل ما مجبور به تکنولوژی هستیم و نمیتوانیم تخلف از آن داشته باشیم. این اجبار ناشی از ضعف مقدورات و اختلاف زیاد به وجود آمده بین ما و تمدن غرب در تکنولوژی است که باعث میشود قدرت غلبه و شکست تکنولوژی مدرن یا ساخت روشی هم عرض با آن را نداشته باشیم و در بهترین حالت میتوانیم تکنولوژی را در سطوح عالی به کار ببندیم و خود را جزو جوامع پیشرو در توسعه تکنولوژی قرار دهیم.
این مسیر ظاهراً جاده همواری را پیش رو میگذارد که انبوهی از تجارب پیشین بشری آن را به راهی قابل دسترسی تبدیل کرده است لکن این پیشفرض را باید در این رویکرد پذیرفت که تکنولوژی بار ارزشی خاصی را حامل نیست و ذاتاً خنثی است. همانطور که تکنولوژی موجود پسوند «مدرن» را به یدک کشیده است میتوان همین تکنولوژی را در خدمت اهداف تمدن اسلامی درآورد و به آن لقب «تکنولوژی اسلامی» داد. مهم شیوه استفاده و مسیری است که این تکنولوژی برای اهداف مدنظر به کار گرفته میشود. مثال معروفی که قائلان به این تفکر میزنند؛ فناوری هستهای است که نگرش مخرب و غیردینی میتواند از این تکنولوژی به بمب اتمی برسد، اما در نگاه دینی چنین محصولی هرگز از دل این تکنولوژی زاییده نخواهد شد و میتوان آن را در خدمت اهدافی، چون تأمین انرژی و سوخت به کار بست.
دسته دوم هم استدلال مشابهی نسبت به دسته اول دارند. آنها تکرار مسیر یک بار پیموده شده را غیرضروری و مایه عقبماندگی برمیشمرند، اما از سوی دیگر تکنولوژی مدرن را هم عاری از آسیبها و جهتگیری ارزشی نمیدانند. با این وجود معتقدند با توجه به اضطرار موجود و الزام تقویت تمدن اسلامی با ابزارهای کارآمد و روز، چارهای جز استفاده از تکنولوژی مدرن نیست. این طیف، اما به منظور کمرنگ شدن آسیبهای تکنولوژی، چنین تصور میکنند که میتوان برخی از مظاهر و روشهای مهندسی تکنولوژیک را از تمدن غربی برگرفت و فناوریهای مخرب را از آن تفکیک کرد.
یکی از مهمترین استدلالهای دیگری که برخی قائلان به دسته اول و دوم در آن مشترک هستند؛ بیان این موضوع است که تکنولوژی اساساً بومی تمدن غرب هم نبوده است. استفاده از ابزارهای تکنولوژیک و روشهای علمی و بهرهمندی از فیزیک، ریاضی، شیمی و... در طراحی مهندسی، ریشه در قرون اوج اسلامی و دسترنج دانشمندان مسلمانان بوده است که طی قرون اسلامی، خاصه پس از جنگهای صلیبی به غرب منتقل شده و زمینه نهضت علمی و تکنولوژیک را در غرب پدید آورده است؛ لذا ریشه این تکنولوژی جدا از فرهنگ ما نیست و گرچه طی قرون اخیر با الزامات و نیازهای زیست بشرِ غربی متناسبسازی شده است، اما میتوان با حسن استفاده یا گزینش صحیح، آن را همچون گذشته به کارکرد متناسب به تمدن اسلامی بازگرداند.
ادله دسته سوم
ادله اصلی این گروه بیشتر بر ناکارآمدی تکنولوژی مدرن استوار است و اعتقاد دارد تکنولوژی موجود، اولاً برخلاف تمام ادعای خود که تکنولوژی در خدمت بشر است و تا کنون نتوانسته مطابق با ادعای خود برای انسانها ایجاد رفاه، امنیت و آسایش به ارمغان بیاورد. آنها تکنولوژی مدرن را ابزاری در خدمت طبقات خاص میدانند که نتوانسته است عدالت عمومی را تأمین کند. نمونهای که صاحبان این نگرش بیان میکنند، فناوریهایی است که در خدمت جنگطلبی قدرتهای جهانی قرار گرفته و دستاوردی جز تخریب بشر و محیط زندگی انسانها نداشته است.
سؤال اینجا مطرح میشود که آیا این کارکرد مخرب، نتیجه سوءاستفاده از این ابزارهای تکنولوژیک است یا اساساً اقتضای ذات تکنولوژی مدرن، چنین کارکردهایی است؟ این گروه با توجه به اینکه تکنولوژی را نه فقط سختافزار بلکه فرایند طراحی و تأمین نیاز انسانها میدانند. معتقدند نگاه تک ساحتی که پس از غلبه مدرنیته بر فضای بشر غربی حاکم شد، معنویت را کنار نهاد و در هیچ یک از طراحیها به نیازهای معنوی رسیدگی نکرد. تکنولوژی تک ساحتی تنها جنبههای حسی و نیازهای ظاهری انسان را در نظر دارد و تکامل نیاز و ارضا را در جهت نیازهای مادی بشر میبیند و اگر تکنولوژی تنها در جهت ساحت حسی انسان حرکت کرد، بالضرورت منتهی به چنین پایانی خواهد شد که اکنون شاهد آنیم؛ لذا اگر میبینید تکنولوژی مدرن با این ضعفها مواجه است ریشهاش فرهنگ و مبانی حاکم بر این تکنولوژی است.
از آنجا که فناوریهای مدرن یک سلسله ضعفهای بنیادینی دارند که آنها را به این مسیر فعلی کشانده است، لذا ما باید از یک نقطههای بنیادین دیگری آغاز کنیم و به فناوری جدید برسیم. البته این گروه الزاماً در پی حذف افراطی تکنولوژیهای موجود نیست یا خود را به صورت مطلق بینیاز از مظاهر تکنولوژی در عصر کنونی نمیداند، بلکه در پی تحلیلی عمیقتر از مفهوم تکنولوژی و رسیدن به بنیانهای جدیدی برای پایهگذاری تکنولوژی مؤید دین در افقی بلندمدت و تمدنی است.
سازوکاری که این نگرش برای تحقق دیدگاه خود دارد، ابتدا تحلیل وضعیت و ماهیت تکنولوژی مدرن و تبیین تعارض بنیان آن با نیازهای انسانِ مسلمان است؛ در گام بعد نیز خود را ملزم به پژوهش و یافتن سازوکاری برای رسیدن به یک تکنولوژی کارآمد اسلامی و منحل کردن تکنولوژی مدرن کنونی در آن میداند.
هرگز نباید تصور کرد این جریان در پی عقبگرد زمانی و زیستن در فضای عاری از تکنولوژی هزار سال گذشته است، بلکه این دیدگاه اتفاقاً در افق تمدنی خود و در مرحله تکامل آن که ظهور منجی بشریت است منطبق بر روایات حکومت مهدوی را دارای سطحی از فناوریهای جدید میداند که اصلاً با تکنولوژیهای جدید قابل قیاس نیست.
خلاصه کلام
با طرح مفهوم تکنولوژی و بیان دو برداشت از این واژه که اولی رویکرد تقلیلی (تکنولوژی به مثابه سختافزار) و دیگری رویکرد حداکثری (تکنولوژی به مثابه نرمافزار) دارد میتوان نسبت دین را با آن سنجید؛ سه تفکر اساسی ذیل این نسبتسنجی میان متفکران اسلامی شکل میگیرد که عبارت است از پذیرش و تأیید تکنولوژی مدرن، انتخاب گزینشی تکنولوژی و تلاش برای طراحی تکنولوژی اسلامی.
شاید بتوان گفت: دیدگاه نخست تاکنون دیدگاه غالب جمهوری اسلامی طی چهار دهه اخیر بوده و دست کم در سیاستگذاری اجرایی، بیشترین تلاش برای دستیابی به کلیت تکنولوژی غرب صورت گرفته و طبعاً بسیاری از آسیبهای تکنولوژی مدرن نیز همراه با ابزارهای تکنولوژیک مهمان جامعه اسلامی شدهاند.
رویکرد دوم چندی است (خصوصاً پس از گسترش ابعاد ارتباطی فناوریهای مدرن) مورد توجه بیشتر قرار گرفته و در سطح سیاستگذاری کلان خصوصاً مبتنی بر نگرشهای عالمانه رهبر انقلاب، تلاشی برای کنترل ورود بیوقفه و چراغ سبز یکسره به تکنولوژی مبتنی بر آسیبشناسی نگرش غالب فعلی آغاز شده است.
اما نظریهپردازی در دسته سوم، بیشتر در سطح علمی و خصوصاً در یک دهه اخیر میان برخی دیدگاههای منتسب به جریان اسلامیسازی علوم شکل گرفته و گرچه هنوز به سطح سیاستگذاری نرسیده است، اما حامیان بسیار پروپاقرصی میان برخی فضلای حوزه و دانشگاه دارد.
شاید گام دوم انقلاب فرصتی است برای یک تصمیمگیری قاطع پیرامون پیشرفتی که قرار است جمهوری اسلامی در افق تمدنی خود ذیل گفتمان اسلام و در جغرافیای ایران مبتنی بر نرمافزارها و فناوریهای نوین طی کند. جای خالی این دست تصمیمسازیهای جسورانه در پیشنویس الگوی اسلامی -ایرانی پیشرفت محسوس است.