سرويس تاريخ جوان آنلاين: در عصرگاه ۱۲ خردادماه ۱۳۹۵، شبکه تلویزیونی بیبیسی بنگاه خبرپراکنی دولت انگلستان، با انتشار یک تیزر در فضای مجازی، مدعی کشف و انتشار اسنادی نویافته در باب پیامهای مخفیانه امام خمینی به رؤسای جمهور امریکا در طول نهضت اسلامی شد. ساعتی بعد برنامهای پخش شد و محتوای آن بس بیمایهتر از آنچه حدس زده میشد، به نظر رسید. کار تخطئه مفاد این برنامه از سوی عناصر و جریانات گوناگون سیاسی داخل و خارج از کشور تا بدان جا بالا گرفت که مدعیان افشاگری به رغم ادعای اولیه خود مبنی بر وجود اسناد فراوانی از این دست، زبان به کام گرفتند و ترجیح دادند تا پیجوی ادعای خویش نشوند! آنچه پیش روی شماست، گزارشی از حاشیه و متن این رویداد را در خود دارد. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب و علاقهمندان را به کار آید.
ابعاد یک سندسازی تاریخی!
همانگونه که اشارت رفت، در آستانه بیست و هفتمین سالروز رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی، تلویزیون بیبیسی فارسی در برنامهای مدعی شد که امام خمینی در دو مقطع از تاریخ نهضت اسلامی برای رؤسای جمهور وقت امریکا پیامهایی ارسال داشته است. تلویزیون دولتی انگلیس مدعی شد:
«بر اساس سند سری اسلام در ایران سازمان سیآیای، آیتالله روحالله خمینی بعد از چند ماه حبس در زندان قصر و حصر در قیطریه تهران در نیمه آبان ۱۳۴۲، بیسر و صدا به دولت جان اف کندی پیام میدهد تا حملات لفظیاش سوءتعبیر نشود، زیرا او از منافع امریکا در ایران حمایت میکند. گزارش سفارت امریکا در تهران که حاوی متن کامل پیام آیتالله خمینی است، هنوز در آرشیو ملی امریکا در حالت طبقهبندی نگه داشته شده است، اما خلاصهای از پیام در سند اسلام در ایران آمده است. این سند در واقع گزارش تحقیقاتی ۸۱ صفحهای سیا - مورخ مارس ۱۹۸۰ - است و در آن سوابق آیتالله خویی، آیتالله شریعتمداری و آیتالله خمینی هم آمده است. سیا گزارش را سال ۲۰۰۵ از حالت طبقهبندی بیرون آورد ولی چند قسمت حساس از جمله پاراگراف مربوط به پیام آیتالله خمینی را سانسور کرد. در دسامبر ۲۰۰۸ کتابخانه ریاست جمهوری جیمی کارتر نسخه دیگری از سند را به صورت دیجیتالی منتشر کرد که در آن این پاراگراف بدون سانسور آمده ولی تا به حال از دید اکثر مورخان و محققان پنهان مانده است. بنابراین سند، پیام حدود ۱۰ روز قبل از سفر لئونید برژنف رهبر شوروی به ایران، توسط یک روحانی به ظاهر غیرسیاسی به نام حاج میرزا خلیل کَمَرهای به سفارت امریکا در تهران میرسد. در سند آمده است: او همچنین اعتقادش درباره همکاری نزدیک اسلام و سایر ادیان جهان به ویژه مسیحیت را توضیح داد! گزارشگر بیبیسی میافزاید: معلوم نیست که رئیسجمهور دموکرات پیام آیتالله خمینی را خوانده باشد؛ کندی حدود دو هفته بعد در دالاس تگزاس ترور میشود!»
تلویزیون بیبیسی در ادامه برنامه، مدعی ارسال پیام مشابهی از سوی امام خمینی به جیمی کارتر رئیسجمهور وقت دولت امریکا در دوران اقامت در نوفللوشاتو شده است.
پاشنه آشیلهای یک سندسازی تاریخی!
همانگونه که اشارت رفت، ادعای بیبیسی و به اصطلاح مستندات آن، بس سست و ضعیف مینمود، چه اینکه در ساخته و پرداخته کردن آن به ابتداییترین لوازم تاریخنگاری یا حتی تاریخسازی نیز بیتوجهی شده بود! بخشهایی از این نقاط ضعف عبارتند از:
۱- از ابتداییترین لوازم استناد به اسناد آرشیوها، ارائه شماره گلاسه سند برای مراجعه محققان و ارزیابی میزان صحتِ برداشت استنادکننده است. در غیر این صورت آنچه به عنوان سند منتشر میشود ارزش استناد ندارد و فاقد اعتبار تلقی میشود. تصویری که در سایت بیبیسی فارسی منتشر شد، به بریدهای از کتاب و جراید میماند که از نوع آن، فراوان از سوی مخالفان انقلاب اسلامی و رهبری آن در خارج از کشور منتشر شده و ارزشی به سان آنها و نه بیشتر دارد.
۲- از ابتداییترین لوازم استناد به اسناد، ترجمه دقیق آن است. در روایت بیبیسی از سند بدون شماره و آدرس خویش، مواردی از اضافات و افزودههای منحرفکننده از متن وجود دارد که میتوان آن را ترجمهای خودساخته و ذوقی قلمداد کرد. البته با توجه به موارد مشابه در تلویزیون بیبیسی، حتی این احتمال را هم میتوان مطرح کرد که سازندگان روایت، حتی توانایی یک ترجمه ساده را هم نداشتهاند!
۳- از ابتداییترین لوازم ادعای انتشار اسناد نویافته، مروری بر آثار منتشر شده در حوزهای است که قرار است چنین ادعایی درباره آن صورت پذیرد. بیبیسینشینان حتی به خود زحمت خواندن آثار منتشره در این باره را نیز نداده بودند تا مثلاً بدانند که سندی که داعیه انتشار ِآغازین آن را دارند، ۲۴ سال قبل در یکی از کتب تاریخی در ایران منتشر شده است!
۴- از ابتداییترین لوازم ارائه تحلیل تاریخی، شناختی ابتدایی از عناصر و جریاناتی است که قرار است درباره آنان سخن رود. بیبیسی در معرفی واسطه پیام اول خویش، مرحوم آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای را فردی به ظاهر غیرسیاسی خوانده است. مشخص نیست که در قاموس گزارشنویسان بیبیسی، افراد به ظاهر غیرسیاسی چگونه افرادی هستند؟ اما با مروری بر سوابق مرحوم کمرهای شاید بتوان به داده جدیدی درباره افراد به ظاهر غیرسیاسی دست یافت. مرحوم کمرهای از شاگردان قدیمی مؤسس حوزه علمیه قم و از جنبه سیاسی، تا حدی از محارم وی به شمار میرفت که متن تلگراف اعتراضآمیز استادش به رضاخان را در اختیار داشت و به همین دلیل دستگیر و زندانی شد. از آن پس هم اجازه تداوم حضور در قم را نیافت. او در دوران نهضت ملی نیز در رویدادها و تظاهرات مختلف آن دوره حضوری نمایان و با آیتالله کاشانی، دکتر مصدق و اعضای فدائیان اسلام نیز دوستی و ارتباطی نزدیک داشت. در اوجگیری انقلاب اسلامی نیز در قامت یک حامی ظاهر گشت و به طور مشخص در راهپیمایی تاریخی تاسوعای ۵۷، همدوش مرحوم آیتالله طالقانی بود که تصاویر آن موجود است.
۵- از ابتداییترین لوازم داوری درباره هر پدیدهای، شناخت ایدههای پدیدآورندگان آن است. مثلاً وقتی برآنیم که درباره ابعاد گوناگون نگاه رهبر انقلاب اسلامی به پدیده امریکا سخن بگوییم، این نکته بدیهی را نباید از یاد ببریم که ایشان درصدد بود که انقلاب را با حداقل هزینه به پیروزی برساند و به متولیان سیاست خارجی امریکا تفهیم کند که اولاً: آنها نباید از یک نظام فاسد و مستبد در داخل ایران حمایت کنند و ثانیاً: در صورت تغییر رویکرد خود به احترام متقابل، میتوانند با ایران ارتباطی طبیعی و متعارف داشته باشند، پیامی که البته از آغاز تا هم اینک، توسط متولیان سیاستمداران این کشور نادیده گرفته شده است. این نگاه در برخی یاران و مشاوران نزدیک امام از جمله شهید آیتالله مطهری نیز وجود داشت. مثلاً مرحوم مطهری به این دلیل مهندس بازرگان را برای ریاست دولت موقت پیشنهاد کرد که به لحاظ سابقه فکری و عملی نامبرده، حساسیت غرب در برابر انقلاب کاهش یابد و این دولتها در برابر حرکت آن کمتر به سنگاندازی بپردازند.
تکذیبیه خواندنی ابراهیم یزدی درباره یک سندسازی تاریخی
ابراهیم یزدی، دبیرکل پیشین گروه موسوم به نهضت آزادی در زمره کسانی بود که در سندسازی بیبیسی متهم به ارتباط با وزارت خارجه امریکا و انتقال پیام امام خمینی به سران این کشور شده بود. وی پس از پخش برنامه مورد اشاره در بیبیسی، بیدرنگ دست به قلم شد و در رد آن تکذیبیهای نوشت. روایت وی در این باره به عنوان یکی از شاهدان عینی وقایع دوران حضور رهبر کبیر انقلاب در نوفللوشاتو، درخور خوانش و تأمل است:
«۱- بنا بر اسنادی که به تازگی در امریکا از حالت طبقهبندی خارج شده است رهبر انقلاب چند روز پیش از آنکه از نوفللوشاتو به تهران برگردد - در روز ۲۷ ژانویه ۱۹۷۹ (هفتم بهمن ۱۳۵۷) - به دولت کارتر پیام شخصی محرمانهای میفرستد که در آن از یک طرف به طور تلویحی تهدید به اعلان جهاد میکند و از طرف دیگر دست دوستی و همکاری به سوی کارتر دراز میکند!
این سخن نادرستی است. اولاً: آقای خمینی پیام شخصی برای کارتر نفرستاد، بلکه این کارتر بود که پیام فرستاد و آقای خمینی به پیام او جواب داد. ثانیاً مبادله این پیامها برای اولین بار توسط گری سیک، عضو شورای امنیت ملی امریکا در دولت کارتر، در کتابش منتشر شد. ترجمه مطلب گری سیک درباره مبادله پیامها، توسط مرحوم سرهنگ نجاتی در کتابش «تاریخ ۲۵ ساله ایران - از کودتا تا انقلاب» جلد دوم انتشارات رسا ۱۳۷۱، ص۲۷۸ به طور کامل آمده است. گزارش گری سیک از تماسهای دیپلماتیک در پاریس و مبادله پیامها، ناقص و بعضاً یکجانبه با مقاصد خاص بود. بنابراین با درخواست شادروان سرهنگ نجاتی، متن کامل پیامهای کارتر و دولت امریکا به آقای خمینی و پاسخهای ایشان را که به طور کامل در دفتر روزانهام در دوران فعالیت در نوفللوشاتو و همزمان با دیدارها و مبادله پیامها نوشته بودم، در اختیار آقای نجاتی گذاشتم که در همین جلد از کتاب ایشان (ص۲۸۸) آمده است. متن کامل تماسهای دیپلماتیک در نوفللوشاتو در جلد سوم خاطراتم: «۶۰ سال صبوری و شکوری- ۱۱۸ روز در نوفللوشاتو» آمده است.
۲- آنچه در گزارش خبری بیبیسی آمده است، خلاصه ناقصی از پنجمین و آخرین پیام مبادله شده است. در این خبر به نقل از آقای خمینی آمده است که ما با امریکاییها هیچ دشمنی خاصی نداریم. در حالی که در متن اصلی پیام آمده است: ما با مردم امریکا هیچ دشمنی خاصی نداریم.
۳- در آخرین هفتههای قبل از پیروزی انقلاب، رهبران انقلاب نه از دو کانال- که در گزارش خبری آمده است- بلکه از سه طریق با مقامات امریکا مذاکره میکردهاند؛ در ایران از جانب شورای انقلاب، آقایان مهندس بازرگان، دکتر سحابی و آیتالله موسوی اردبیلی با سولیوان و استمپل کارمند سفارت، آقای دکتر بهشتی مستقیماً با سولیوان در تهران و سوم از طریق زیمرمن در پاریس با آقای خمینی.
۴- برخلاف آنچه در این گزارش خبری آمده است، من هیچگونه تماسی با وزارت امور خارجه امریکا در دوران قبل از انقلاب نداشتهام. تنها پس از انقلاب بنا بر وظیفهام به عنوان وزیر امور خارجه با مسئولان سفارت امریکا در تماس بودهام.
۵- برخلاف این گزارش خبری در جریان اشغال ستاد مشترک ارتش ایران در غروب روز ۲۲ بهمن و پیروزی انقلاب، مرحوم دکتر بهشتی همراه تیمی که از جانب امام برای نجات امیران ارشد ارتش و مستشاران نظامی امریکا (از جمله ژنرال فیلیپ گست) رفته بودم، حضور نداشت. آیتالله مهدویکرمانی همراه ما بودند و مقامات امریکا اشتباهاً ایشان را دکتر بهشتی تصور کردهاند.
۶- آقای شهریار روحانی نماینده و سخنگوی آقای خمینی نبود. کارمندان سفارت ایران در واشنگتن پس از اخراج اردشیر زاهدی، سفیر شاه، با ما در پاریس تماس گرفتند و ضمن گزارش کارشان درخواست رهنمود کردند. آقای خمینی طی حکمی به آقای دکتر جلیل ضرابی، از پزشکان برجسته ایرانی در امریکا، مأموریت دادند تا با کمک هیئتی سفارت را اداره کنند. این هیئت پس از انتصاب آقای دکتر سنجابی به سمت وزیر امور خارجه، اداره سفارت را به کاردار جدید تحویل و استعفا داد.»
تکذیبیه خواندنی فرزند آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای درباره یک سندسازی تاریخی
در به اصطلاح سند منتشره از سوی بیبیسی، مرحوم آیتالله حاج میرزا خلیل کمرهای از عالمان پرآوازه وقت تهران، متهم شده بود که به عنوان یک روحانی غیرسیاسی پیام امام خمینی را به سفارت امریکا در تهران انتقال داده است. در این باره حجتالاسلام والمسلمین شیخ ناصرالدین کمرهای فرزند آیتالله که مسئول دفتر وی نیز بود، تکذیبیهای بدین شرح منتشر ساخت و طی آن ضمن تکذیب گفتههای بیبیسی، انتقاداتی را نیز متوجه برخی عناصر زودباور داخل و خارجنشین کرد:
«با توجه به آنکه در روزهای اخیر خبر دروغی را شبکه بیبیسی فارسی در رابطه با نامهنگاری حضرت امام خمینی با رئیسجمهور وقت امریکا پخش نموده است، ضروری میدانم جهت روشن شدن ابعاد آن توضیحات زیر ارائه شود:
اولاً: اصل این نامه از طرف بیت حضرت امام تکذیب شد و وجود آن را ساخته و پرداخته آن شبکه خبری دانستند.
ثانیاً: خانواده مرحوم آیتالله کمرهای ادعای شبکه بیبیسی را در روزنامه اطلاعات مورخه ۱۷ /۳/ ۹۵ تکذیب نمودهاند.
ثالثاً: حضرت امام خمینی و حضرت آیتالله کمرهای سالهای متمادی که به قبل از سال ۱۳۴۲ مربوط است، در محضر حضرت آیتالله العظمی حاجشیخ عبدالکریم حائری یزدی در اراک و قم مشغول به تحصیل و تدریس بوده و سالها همدرس و هم مباحثه بودهاند و سابقه دیرین در آشنایی دارند. قابل ذکر است در یک مورد، حدود هشت سال مسائل فلسفی کتاب اسفار ملاصدرا و کتاب فقه جواهر مورد مباحثه این دو عالم بزرگوار بوده است. اما با تأسف بسیار آقایان عبدالله شهبازی، عطاءالله مهاجرانی و مشاور محترم رئیسجمهور آقای آشنا نادانسته نسبتی به حضرت آیتالله کمرهای دادهاند که با خصوصیات اخلاقی ایشان و مهمتر از آن با وظیفه دینی و مذهبی آن بزرگوار به طور قطع و یقین در تناقض آشکار است. این آقایان فرضیهای مطرح نمودهاند به این مضمون «آقای کمرهای که به سفارت امریکا مراجعه نموده، واقعاً حامل پیام شفاهی از حضرت امام بوده یا نظرات شخصی خود را بیان کرده است.» ابتدا لازم به یادآوری است نه اینجانب که از نزدیک در جریان تمامی مراودات و مکاتبات مرحوم والد بودم و نه هیچ کدام از اعضای خانواده هرگز به خاطر نداریم که ایشان به سفارت امریکا مراجعه کرده باشد که این خود تهمتی عجیب و بدون سند است. نکته تأسف برانگیزتر در ارائه این فرضیه آن که شاید «نظرات شخصی خود را به عنوان پیام شفاهی حضرت امام به سفارت امریکا دادهاند.» وااسفا که آیا یک مورد مسبوق به سابقه از ایشان سراغ دارید که نظرات خود را به جای فرد دیگری ارائه کرده باشند و آیا امکان دارد ایشان تقوا و دیانت خود را زیر پا بگذارد و برخلاف میل گوینده از طرف خود پیامی را به دروغ به جایی بفرستد. آقایان شهبازی، مهاجرانی و آشنا تهمتی چنین بزرگ مستوجب عقوبت الهی است. شما با استناد به کدام مدرک و سندی چنین مطلبی را مطرح میکنید و باعث شک و شبهه در صداقت و دیانت یار دیرین حضرت امام میشوید؟!... و، اما نکته دیگر آن که آیتالله کمرهای به استناد اسناد ساواک در سیزدهم خرداد ۱۳۴۲ یعنی دو روز قبل از قیام مردمی آن سال بیانیهای صادر کردند و اطلاعیهای در تهران پخش شد که ایشان حکومت را حق علما و انبیا میدانند و ذکر میکنند این حق گرفتنی است. (رجوع شود به کتاب ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک جلد دوم- فیضیه) شاید مطلبی که شما و بسیاری دیگر اطلاع نداشته باشید مربوط به نجات دسته سوم گروه فدائیان اسلام است. آنها به منزل ایشان در خیابان زرین نعل پناه آوردند و آیتالله کمرهای با درایت و تدبیر و تلاشی که نمودند این افراد را از مجازات سنگین رها نمودند و باعث آزادی آنها شدند. آقایان زمانی که شما خبر شبکه بیبیسی را تکرار میکنید و احتمال وقوع آن را میدهید، دیگر از بیگانگان چه توقعی هست؟ با وجود آن که بیت حضرت امام، خانواده آیتالله کمرهای و دکتر ابراهیم یزدی- که آن خبرگزاری از آنها نامبردهاند- هر سه این مطالب را تکذیب نمودهاند، واقعاً چطور شما همصدا با آنها بر فرضهای دیگری که میتواند خبر آن خبرگزاری را تأیید کند، صحه میگذارید؟ خود شما خبر بیبیسی را فاقد شمارهنامه و مهر طبقهبندی شده دانستهاید و استناد آن شبکه خبری به یک پاراگراف از بولتن تحلیلی ۸۱ صفحهای سیا - که حتی اصل آن گزارش نیز در سفارت امریکا در تهران مشاهده نشده- میدانید، بنابراین بر مبنای چه مدرکی احتمال آن را میدهید که آیتالله کمرهای از طرف خود پیامی به نام حضرت امام بیان نمودهاند. مقام معظم رهبری در سخنرانی روز ۱۴ /۳/ ۱۳۹۵ در مرقد حضرت امام فرمودند: انگلیسیها هیچ گاه دست از خباثت بر نداشتهاند و با کمک امریکاییها علیه امام امت جعل سند میکنند و این دقیقترین و واقعیترین تحلیل نسبت به این گزارش است. امیدوارم نظرات شما تنها از روی سوء تشخیص باشد، چراکه در غیر این صورت میبایست در محضر عدل الهی و در مقابل وجدانهای بیدار و جانهای آگاه و اهل نظر برای همیشه تاریخ پاسخگو باشید.»