سرویس جامعه جوان آنلاین: اخبار کشتار و به رگبار بستن جماعتی هر از چند گاه در رسانههای دنیا مخابره میشود. آخرین اخبار از این دست مربوط به کشتار مسلحانه جمعی از مسلمانان در مسجدی در نیوزیلند بود. پیش از این نیز اخباری مربوط به رگبار بستن و کشتارافراد زیادی در انگلیس یا فرانسه و امریکا بارها و بارها رسانهای شده و واکنش رسانهها و مقامات غربی را در برابر آزادی اسلحه در این کشورها در پی داشته است. در برابر چنین اخباری و با مقایسه آمار خشونت و جنایت در دنیای غرب با کشورمان درمییابیم اوضاع ایران در این زمینه نسبت به بسیاری از کشورهای جهان مساعدتر است. با وجود این، اما ایرانیها هم نسبت به گذشته عصبیتر شدهاند و آستانه صبرشان کمتر شده است. این مسئله موجب شده تا آمار دعواهای منجر به جرح و مراجعه به پزشکی قانونی افزایش یابد و امنیت و آرامش جامعه در معرض تهدید قرار بگیرد. رشد خشونت و خشم در جامعه، اما مسئلهای اجتماعی است که بیتردید عوامل گوناگونی موجب شکلگیری و تشدید آن میشود؛ عواملی که از دل جامعه برمیخیزد و خوشههای خشم ریشه آرامش و امنیت اجتماعی را در معرض تهدید قرار میدهد. هر چند آسیبهای اجتماعی و از جمله خشونت در ایران نسبت به بسیاری از کشورهای دنیا به خصوص کشورهای غربی و اروپا و امریکا کمتر است، اما واقعیت این است که میزان خشم و خشونت در جامعه ایران هم نسبت به گذشته رشد قابل تأملی داشته و این مسئله ناشی از عوامل گوناگونی است که باید در بررسی این پدیده مورد توجه قرار گیرد.
عوامل اقتصادی، شعلهورکننده خوشههای خشم
محسن نصری، جامعهشناس در پاسخ به سؤال «جوان» درباره اینکه چه عواملی موجب شده تا جامعه ایرانی که به مهربانی مشهور بود حالا خشن شده و زودتر خشمگین میشود، اینگونه پاسخ میدهد: «درباره رشد خشم و خشونت در عرصه اجتماع میتوان چند دلیل اصلی را ذکر کرد. مشکلات اقتصادی در جامعه و در میان برخی طبقات اجتماعی نخستین عاملی است که موجب شده تا افرادی که در گره این مشکلات گرفتار شدهاند در روابط اجتماعی خودشان خشم و عصبانیت بیشتری را بروز دهند.» از نگاه وی چالشهای اقتصادی عرصه را بر برخی طبقات اجتماعی تنگتر کرده و این تنگ شدن شرایط توانایی مقاومت افراد را کاهش میدهد، در نتیجه در برابر تنشهای اجتماعی زودتر خشمگین میشوند و کمتر روی خودشان کنترل دارند.
رسانه و ترویج خشونت در جامعه
این جامعهشناس مقوله رسانه و فضای مجازی را از دیگر عواملی میداند که موجب شده تا زمینههای بروز خشم در جامعه افزایش یابد. نصری با تأکید بر اینکه فضای مجازی ابزار جنگ نرم است، میافزاید: «در راستای جهتدهی فرهنگی و تغییر سبک زندگی و ساختار جامعه شاهد ترویج و پخش کلیپهایی در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی هستیم که موجب ترویج خشونت در جامعه میشود. از سوی دیگر برخی افراد و چهرهها با نمایش و به رخ کشیدن داشتههایشان در شبکههای اجتماعی موجب میشوند تا کاربرانی که این تصاویر را میبینند شرایط آنها را با محرومیت و شرایط خودشان مقایسه کنند و این مقایسه خیلی وقتها به احساس ناامیدی و عصبانیت منجر میشود.
توسعه و خشم ناشی از نمایش نابرابری
از نگاه نصری تغییرات و توسعه جوامع اگر به شکل حساب شده و متناسب نباشد و به صورت شتابزده و ناگهانی و پیش از فراهم آوردن زیرساختهای فرهنگی ایجاد شود، میتواند به نمایانتر شدن شکافهای اجتماعی و بروز خشم منجر شود. وی میافزاید: «محرومیتهایی در جامعه وجود دارد، اما وقتی در جامعهای نرخ باسوادی بالا میرود و شبکه حمل و نقل گسترش مییابد، این محرومیتها و شکافها نمود بیشتری مییابد.» بنا به تأکید این جامعهشناس، توسعه مبادله اطلاعات و فضای مجازی موجب میشود تا طبقات مختلف اجتماعی از اوضاع همدیگر خبردار شوند. رفت و آمد بین شهر و روستا و تنگتر شدن روابط اجتماعی با از میان رفتن فاصلهها از طریق گسترش وسایل ارتباط جمعی و فضای مجازی موجب شده تا دیگر همچون گذشته روستاییها از شهریها و طبقات محروم از طبقات ثروتمند بیخبر نباشند و این افزایش روابط باعث میشود افراد بیش از گذشته احساس محرومیت و خودشان را با بقیه اقشار جامعه و افراد در مناطق مختلف مقایسه کنند.
کمرنگ شدن حمایت خانواده
عوامل تشدیدکننده احساس خشم و عصبانیت و بروز آن، اما تنها به مسائل و چالشهای اجتماعی محدود نمیشود و بخشی از این ماجرا به روابط درون خانواده بازمیگردد. هر چند این مسئله هم از عوامل اجتماعی متأثر است. به گفته نصری، شکافهای اجتماعی و مسائل اقتصادی موجب شده تا روابط خانوادگی در جامعه ما سامان خود را پیدا نکند و در درون خانواده در میان زن و شوهر، فرزند و والدین شاهد بروز تنشهایی باشیم که این تنشها خود را به شکل بروز خشونتهای اجتماعی نشان میدهد. به عبارت دیگر روابط خانوادگی عرصه اصلی زندگی اجتماعی است و وقتی روابط گرمی میان اعضای خانواده وجود نداشته باشد، احساس تنهایی خود را در عرصه اجتماع به شکل خشونت نشان میدهد.
کنار کشیدن نهادهای اجتماعی از تربیت افراد
تربیت افراد بخشی در خانواده و بخشی دیگر در جامعه اتفاق میافتد. پس اگر رفتاری رنگ و بوی آسیب به خود میگیرد و افراد در کنترل خشم یا عصبانیت خود مهارتهای لازم را ندارند بخشی از ماجرا هم به عملکرد بد نهادهای حاکمیتی برمیگردد. نصری در این باره میگوید: «نهادهای آموزشی و تربیتی همچون مدرسه و آموزش و پرورش، دانشگاه، رسانهها و نهادهای حاکمیتی متصدی اخلاق و تربیت به درستی به وظایف خود عمل نکردهاند، در حالی که این نهادها وظیفه دارند آموزشهای اخلاقی و مهارتهای زندگی را به افراد ارائه بدهند. اگر مسائل اخلاقی به طور ریشهای در افراد نهادینه شود و یاد بگیرند چگونه با هوای نفسانی خود مقابله کنند و چگونه در موارد اختلاف و مشکلات پیش رو بتوانند یکدیگر را اقناع کنند بخش مهمی از مشکلات اجتماعی حل میشود، اما فقدان این مهارتها موجب میشود تا چالشهای افراد به شکل خشم و عصبانیت و خشونت ظهور و بروز پیدا کند.»
از نگاه این جامعهشناس عملکرد نامناسب نهادهای آموزشی، رسانهها و ساختارهای حکومتی در حوزه آموزش مهارتهای زندگی و تربیت اجتماعی افراد موجب میشود تا یک نابغه علمی اگر تربیت درستی نداشته باشد به صورت تکبعدی رشد کند و نتواند در حوزه مسائل اخلاقی و ارزشی رفتار درستی از خود نشان بدهد.
اگر خشونت الگویی فراگیر در جامعه شود
نصری در پاسخ به این سؤال که اگر خشونت و ظهور و بروز اجتماعی آن به اشکال گوناگون همچون نزاعها و درگیریها کنترل نشود و برای آن تدبیری صورت نگیرد چه سرنوشتی در انتظار جامعه است؟ با تأکید بر اینکه کشور ما نسبت به دنیای غرب در حوزه خشونت آمار بالایی ندارد، تصریح میکند: «با وجود وضعیت مناسب ایران نسبت به دیگر کشورها بهخصوص کشورهای غربی و اروپایی در موضوع خشم و غضب نباید این نکته را فراموش کرد که همین میزان از خشونت هم برای جامعهای همچون ایران با ارزشهای اسلامی و ملی قابل قبول نیست. نهادهای آموزشی و فرهنگی جامعه اعم از آموزش و پرورش، دانشگاه و نهادهای فرهنگی باید برای این موضوع فکری بکنند.»
بنا به تأکید وی و با عنایت به رشد آمار خشونت در جامعه اگر با این رفتارها مقابله و برای کنترل خشونت در جامعه فکری نشود، خشونتهای فردی به خشونتهای نهادینه شده جمعی تبدیل میشود و با عنایت به نفوذ فرهنگ غربی در جامعه ایران در آینده شاهد خشونتهایی شبیه فجایعی که در دنیای غرب رخ میدهد خواهیم بود؛ اتفاقاتی نظیر کشتارهای دستهجمعی با سلاح گرم حتی در مراکز فرهنگی– آموزشی، همچون مدرسه یا دانشگاه، چراکه در فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه خشونت به الگو تبدیل میشود و این الگو جایگزین الگوی رأفت و رحمت اسلامی - ایرانی خواهد شد.