سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، ساعت۱۴:۴۵، ۲۷خردادسال۷۸ مأموران پلیس تهران از قتل زنی سالخوردهدر خانهاش با خبر و در محل حاضر شدند. جسد متعلق به پیرزنی به نام نیره بود که با اصابت ضربات چاقو به قتل رسیده بود. در جریان بررسی صحنه جرم هم مشخص شد که طلاهای مقتول سرقت شدهاست، بنابراین پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و تحقیقات برای بازداشت عامل یا عاملان حادثه به جریان افتاد. زن همسایه که پلیس را از ماجرا با خبر کردهبود در شرح ماجرا گفت: روز قبل متوجه شدم که همسایهمان همراه خانوادهاش به سفر رفت. امروز صبح وقتی از خانه بیرون رفتم، دیدم که در خانهشان باز است. به ماجرا مظنون شدم و احتمال دادم که دزد به خانهشان زدهباشد، برای همین چند نفر از همسایهها را خبر کردم و با هم وارد خانه شدیم. وقتی قدم به داخل زیرزمین گذاشتیم با جسد پیرزن مواجه شدیم در حالی که با ضربات چاقو به کام مرگ رفته بود. زن همسایه گفت: پیرزن از چند سال قبل در این خانه مستأجر بود و در این مدت با کسی هم رفت و آمد نداشت.
یکی دیگر از همسایهها در جریان تحقیقات به پلیس گفت: شب گذشته من از خانه همسایه صدای درگیری شنیدم. ظاهراً پیرزن با مردی درگیر بود و مدام فریاد میزد «جواد نزن، جواد نزن!»
بعد از به دست آمدن این سرنخ تحقیقات برای شناسایی جواد به جریان افتاد. بررسیهای بعدی نشان داد که جواد از مدتی قبل کارهای پیرزن را انجام میداد، بنابراین وی به عنوان مظنون تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد. جواد، اما گفت که در جریان قتل نقش نداشته است. او گفت: شبی که حادثه اتفاق افتاد من در شهرستان بودم و برای ادعایم هم چند شاهد دارم. بعد از آن بود که نام جواد از لیست مظنون خارج شد و بررسیها برای بازداشت عامل حادثه دنبال شد تا اینکه سال۸۳ هوشیاری مردی طلافروش در یکی از شهرهای غربی کشور سرنخ پرونده را به دست پلیس داد. او آن روز با مأموران تماس گرفت و گفت: پسری جوان مقداری طلا برای فروش به مغازهاش بردهاست، اما به وی مظنون است و احتمال میدهد که او سارق باشد. بعد از آن بود که مأموران در محل حاضر شدند و پسر جوان را بازداشت کردند. او ابتدا مدعی شد که طلاها را در خیابان پیدا و برای فروش آن اقدام کردهاست. متهم که امیر نام داشت در تحقیقات بیشتر حرفهایش را تغییر داد و گفت: طلاها را از خانه زنی سالخورده در تهران سرقت کرده و پیرزن را هم به قتل رساندهاست. با مشخصاتی که متهم در اختیار پلیس گذاشت معلوم شد که او همان مجرم تحت تعقیب است.
امیر در شرح ماجرا گفت: مدتی قبل از حادثه در میدان امام حسین تهران با مردی به نام کامران آشنا شدم که پیشنهاد سرقت از خانه پیرزن را مطرح کرد. او گفت: با سرقت از خانه پیرزن پول خوبی به جیب میزنیم که وسوسه شدم و با هم مرتکب سرقت شدیم، اما وقتی پیرزن مقابل ما قرار گرفت او را به قتل رساندیم. با مشخصاتی که متهم در اختیار پلیس گذاشت کامران بازداشت شد. او، اما اتهام همدستی در قتل را انکار کرد و گفت: در جریان حادثه نقش نداشتهاست. تحقیقات بعدی پلیس هم نشان داد که کامران بیگناه است بنابراین وی آزاد شد. امیر وقتی در این باره تحقیق شد گفت: من برای تغییر دادن تحقیقات پلیس ادعای همدستی کامران را مطرح کردم تا شاید فرصتی برای فرار پیدا کنم. متهم در توضیح حادثه قتل گفت: یک روز در حال عبور از کوچهای بودم که متوجه شدم افراد خانواده راهی سفر هستند. برای لحظاتی محل را تحت نظر گرفتم و تصمیم گرفتم شبانه به آن خانه دستبرد بزنم. شب حادثه وارد خانه شدم و در حال جستوجوی پول و طلا بودم که ناگهان پیرزنی مقابلم قرار گرفت. اصلاً احتمال نمیدادم که کسی داخل خانه باشد. وقتی او شروع به سرو صدا کرد چاقویی را که همان جا بود برداشتم و او را به قتل رساندم. بعد هم طلاهایش را سرقت کردم و از محل گریختم. چند سال بعد از حادثه برای فروش طلاها به یک طلافروشی در غرب کشور رفتم، اما مرد طلافروش به من مظنون شد و گرفتار شدم. با کامل شدن تحقیقات پرونده روی میز قاضی شعبه۱۱۵۷ جنایی وقت تهران قرار گرفت. از آنجا که اولیایدم شناسایی نشدهبودند، رئیس قوهقضایی برای متهم درخواست قصاص کرد. متهم در جلسه دادگاه بار دیگر ماجرا را شرح داد و گفت: شب حادثه با انگیزه سرقت وارد خانه شدم زمانی که پیرزن مقابلم قرار گرفت او را با ضربات چاقو به قتل رساندم.
هیئت قضایی بعد از ختم جلسه وارد شور شد و امیر را به خاطر قتل به قصاص و به خاطر سرقت به حبس محکوم کرد. رأی صادر شده مورد تأیید قضات دیوان عالی کشور قرار گرفت و نام امیر در لیست محکومان به مرگ ثبت شد. چندی قبل امیر با ارسال لایحهای به دادستان درخواست تعیین تکلیف کرد. او گفت که حکم قصاص وی تأیید شده و در صورت جلب رضایت هم پولی برای پرداخت دیه ندارد. بعد از بررسی لایحه ارسالی، تشریفات قانونی اجرای حکم در مورد امیر انجام و او به دار مجازات آویخته شد.