سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: به تصویر این نوشته نگاه کنید. زندانیهایی به سبک زندانیان گوانتانامو را میبینید که دستهایشان به دستبند گوشیها و فناوریهای نمایش مجازی بسته شده است. شاید اگر با دقت به این تصویر نگاه کنیم بتوانیم حتی چهره خودمان را هم در میان این زندانیان شناسایی کنیم. آیا یکی از این زندانیان من نیستم؟
چندی پیش در رسانهها خبری منتشر شد که فاصله زمانی دو رجوع به گوشی تلفن همراه به کمتر از ۱۵ دقیقه رسیده است. البته به نظر میرسد که این آمار خوشبینانه است و کسانی که وابستگی بیشتری به این ابزار پیدا کردهاند، رکورد به مراتب پایینتری دارند یعنی حرف از دقیقه و گاهی ثانیه است.
اما چه عواملی در این زمینه تأثیرگذار است؟ کافی است روزی به یکی از بوستانها مراجعه کنید و با چشم خودتان ببینید آدمها چطور مسخ شدهاند. شاید به کار بردن این واژه نزد افراد زیادی خوشایند نباشد، اما کافی است بروید پارک و ببینید اکثر آدمها- چرا خودمان را استثنا کنیم، ما هم اغلب اینگونهایم- از وقتی که به پارک میآیند تا زمانی که از پارک میروند مرتب سرشان در گوشیهایشان است. یعنی محیط و ارتباط با محیط و موجوداتش کاملاً نادیده گرفته میشود.
اگر جعبه ابزار، یک جمهوری خودمختار شود....
اما چرا در آن تصویر ادعا شده است که ما استفادهکنندگان از ابزارهای فناوری در هیئت زندانیها درآمدهایم؟ مگر فناوری چیز بدی است؟ فناوری میتواند آدمها را به هم وصل کند. فناوری میتواند صدای مادری را به دخترش در هزاران کیلومتر آن سوی این زمین برساند، فناوری میتواند آدمها را از نگرانی بیرون بیاورد، در صورتی که این رویدادها در ۱۰۰ سال گذشته بیشتر صورت یک رؤیا را داشتند. از طرفی فناوری میتواند منابع دانش را سریعتر در اختیار آدمها قرار دهد، اما چرا ما اینگونه بدبینانه به فناوری نگاه میکنیم و این ادعا را طرح میکنیم که فناوری در حقیقت ما را در یک فضای کوچک محصور و زندانی کرده است؟
واقعیت آن است که فناوری به عنوان یک ابزار، ایرادی ندارد، اما به شرط اینکه در جایگاه ابزاری خود بماند. مثل این است که من یک جعبه ابزار دارم که به کارم میآید، در این جعبه ابزار از پیچگوشتی تا پتک و آچارهای مختلف وجود دارد و تا زمانی که من آنها را احضار نکنم، از جایشان تکان نمیخورند. من هستم که تعیین میکنم آنها چه زمانی از غلاف و روپوش و جعبه خود بیرون بیایند، من تعیین میکنم که چه نیرویی را بر اجسام وارد کنند و جهت آن نیرو چه باشد. حالا فرض کنید که این جعبه ابزار حالت خودمختاری به خود بگیرد، یعنی هر زمان خواست ابزارهایش را از جعبه بیرون بیاورد و هر نیرو در هر جهتی که خواست به اجسام یا اشیا وارد کند. آیا در این صورت این جعبه ابزار به یک پدیده خطرناک تبدیل نخواهد شد و در این صورت آیا من احساس امنیت خواهم کرد؟ فرض کنید من جعبه ابزارم را به خانهام آوردهام، در حالی که به اتفاق همسر و فرزندانم در این خانه زندگی میکنیم. حال چه تضمینی وجود دارد که این جعبه ابزار خودمختار شب هنگام یا حتی روز وقتی حواسمان نیست به من و اعضای خانوادهام آسیب نرساند؟ به صورت خلاصه میتوان گفت: فناوری خوب است تا زمانی که «ما» از فناوری استفاده میکنیم. در حقیقت این ما هستیم که حد و مرز و چارچوبهای حضور فناوری در زندگیمان را روشن میکنیم، اما به محض اینکه فناوری از ما استفاده میکند و او حد و مرز و دفعات رجوع ما را تعیین میکند، در حقیقت این ما هستیم که به ابزار دست فناوری تبدیل شدهایم، بنابراین بیراه نخواهد بود که ما ادعا کنیم امروز بسیاری از ما در حقیقت زندانی ابزارها شدهایم. در حقیقت اتفاقی که این وسط افتاده این است که جای «عامل و کاربر» با «ابزار» عوض شده است. البته در فناوریهایی که پیچیدگی کمتری دارند، امکان اینکه جای ابزار و عامل یا کاربر عوض شود اندک است، مگر اینکه وابستگی ذهنی شدید باشد. یک خودروی قدیمی که هنوز به پیچیدگیهای فناوری آغشته نشده کاملاً متکی به فرمانهای کاربر است، بنابراین به راحتی خود را در اختیار کاربر قرار میدهد و حتی اگر بخواهد نمیتواند از یک «فرمانپذیر» به یک «فرماندهنده» تبدیل شود، اما هر اندازه که فناوریها رشد میکنند خطر سیطره آنها بر زندگی انسان بیشتر و بیشتر میشود.
شورش فناوری علیه انسان از تخیل تا واقعیت
فیلم اُدیسه فضایی نمونهای از فیلمهایی است که در این باره ساخته شدهاند یا بخشی از فیلم به این خطری که امروز بیش از هر زمان دیگری بیخ گوش بشر حس میشود، اشاره دارد. در این فیلم که به ماجرای سفر و کوچ انسان به فضا اختصاص دارد، آن هوش مصنوعی و رایانه مرکزی سفینه که قرار است در خدمت دو فضانورد بیدار- مابقی فضانوردان در خواب مغناطیسی فرو رفتهاند- باشند دست به طغیان میزند و به دنبال آن است که انسانهای درون سفینه را از بین ببرد.
به مثال خودرو برگردیم. خودروهای سادهای که کاملاً مطیع و فرمانپذیر هستند و فناوری پیچیدهای در آنها به کار نرفته و خودروهایی که روز به روز به سمت پیچیدگی بیشتر حرکت میکنند و خودروسازها امروز از تولید نسلی از «خودروهای خودران» سخن میگویند، خودروهایی که درباره دهها و صدها عامل میتوانند به صورت خودمختار تصمیم بگیرند و به عبارت سادهتر راننده در این خودروها عامل تعیینکنندهای نخواهد بود. سؤال این است که مرز این فناوریها و هوش مصنوعی به کار رفته در آنها تا کجاست؟ امروز یکی از بحث برانگیزترین فناوریها در ارتباط با هوش مصنوعی است، سخن از تولید موجودی است که بتواند راساً بیندیشد و تصمیم بگیرد. این جهتگیریها ممکن است کاملاً جاهطلبانه به نظر برسد و برای بسیاری جذابیت داشته باشد، اما همچنان که در فیلمهای علمی- تخیلی پیشبینی میشود، اگر این موجودات علیه انسانها شورش کنند و از کنترل خارج شوند، تکلیف چه خواهد بود؟
وقتی جان شما تغذیه سالم نمیشود
اما یکی از نشانههای شورش فناوری علیه انسان- حتی اگر این شورش را پررنگ و پیچیده به حساب نیاوریم– را میتوان در وابستگی بیمارگونه و اعتیادآور به ابزارهای ارتباطی مشاهد کرد. اغراق نیست اگر بگوییم وسایل ارتباطی امروز اگرچه ظاهر ارتباطی دارند، اما در بسیاری مواقع کاملاً در برابر ارتباط قرار میگیرند و وجه ضدارتباطی خود را معلوم میکنند.
کافی است ما به معنای عمیقتر ارتباط یا دانش توجه کنیم. امروز در همین گروههای مجازی مطالبی به نام دانش به اشتراک گذاشته میشود که در بهترین حالت «شبه دانش» و در حقیقت نوعی «خرافههای مدرن» هستند و از عمق و کیفیت لازم برخوردار نیستند، اما ما که از این مطالب جعلی و کممایه بهره میبریم عموماً دچار این توهم هستیم که از دانش و علم یا روانشناسی و نظایر آن تغذیه شدهایم و به اطلاعاتی که میخواستیم دسترسی پیدا کردهایم و توجه کنیم همین مطالب جعلی پایه بسیاری از تحلیلهای بعدی قرار میگیرد و معلوم است ما از مقدمات نادرست یا سطحی به چه نتایجی خواهیم رسید. از طرفی این مطالب کوتاه باعث میشود اشتهای افراد در اتصال به منابع واقعی دانش کور شود. مثل این است که کسی خودش را با ریزهخواری سیر میکند، مثل این میماند که شما به جای اینکه غذای واقعی و سالم بخورید هر روز با چیپس، پفک و نوشابه خودتان را تغذیه میکنید و احساس سیری هم به شما دست میدهد و خوشحال هستید که در اسرع وقت خودتان را تغذیه کردهاید، اما در حقیقت نمیدانید چه خیانتی به بدن خود میکنید، چون اگرچه این مواد غذایی کالری بدن شما را تأمین میکنند، اما کیفیت و ارزش غذایی چندانی ندارند و در درازمدت بدن شما را به سمت فرسایش، بیماری و خستگی میکشانند، این اتفاقی است که امروز در فضای مجازی و تغذیه فکری و معرفتی روی میدهد. افراد زیادی به صورت شبانهروزی در جریان محتواهای کممایه و مطالب شبه علمی– معرفتی- ادبی و خرافههای شیک قرار میگیرند و تصور میکنند آنچه به آن نیاز دارند در قالب مطالب کوتاه به آن دسترسی یافتهاند، اما در حقیقت ذهن و جان آنها به واسطه همین مطالب از تغذیه سالم دور میماند.
مجمعالجزایری به نام خانه
نکته دیگر اینکه وقتی ابزارهای ارتباطی در زندگی انسانها به شکل افسارگسیخته و ناآگاهانه حضور پیدا میکنند به سرعت خصلت ارتباطی خود را به کارکرد ضدارتباطی بدل میسازند. در واقع این ابزارها دست به اشتهاسازی کاذب در زمینه ارتباط میزنند، بنابراین شما در فقدان چتر آگاهی مجبورید به صورت دائمی در جریان ارتباطهایی قرار بگیرید که اصولاً نه تنها چیزی به کیفیت ارتباطهای واقعی شما نمیافزاید بلکه کیفیت ارتباطی واقعی شما را از بین میبرد، مثل این میماند که زن در خانه با گوشی خود سرگرم است مرد نیز با گوشی خود سرگرم شده و فرزند هم در گوشی خود غرق است. در حقیقت این خانه به سه جزیره تقسیم شده و هر کسی در جزیره خود به تنهایی زندگی میکند. به عبارت دیگر هر اندازه که رابطه ما از ارتباط من و تو به رابطه من و گوشیام، رابطه تو و گوشیات و رابطه او و گوشیاش سوق مییابد، فضای خانه به سمت سردی عاطفی کشیده میشود.
پراکندن بذرهای ارتباطی در شبکههای اجتماعی
البته گاهی ما متوجه این سردی عاطفی نیستیم و همه چیز را کاملاً طبیعی میپنداریم. از اینکه میبینیم در خانهمان آرامش برقرار است و هر کسی در کسوت خود مشغول است حتی ممکن است به خود افتخار کنیم و ببالیم که چه خانه بیدردسری داریم، اما این سکوت بیشتر شبیه آرامش قبل از توفان است. من وقتی به لحاظ عاطفی با ارتباطهای مجازی علقه و وابستگی پیدا کنم به هر میزان که این ارتباطها تشدید شود از سرمایه ارتباطهای واقعی من کاسته خواهد شد. ما در واقع یک سرمایه محدود زمانی و عاطفی داریم. شما وقتی گوشی به دست میگیرید و در گروهها و کانالهای مجازی میچرخید زمان یا عاطفه بیشتری در اختیار شما قرار نمیگیرد، بنابراین اگر من روزی پنج شش ساعت از زمانهای خود را صرف شبکههای اجتماعی میکنم این زمان را باید از زمانهایی که در اختیار دارم به این شبکهها اختصاص دهم. وقتی تمام انرژیام را برای گفتوگو در شبکههای اجتماعی تخلیه کردهام دیگر نایی و توانی برای گفتوگوهای چهره به چهره به ویژه با افراد خانوادهام نخواهم داشت، چون آن انرژی پیشتر در جایی دیگر تخلیه شده است. جدا از اینکه گاه حاشیههای عاطفی و حتی روابط خارج از ازدواج در همین شبکههای اجتماعی به وجود میآید که قابل پیشبینی است، به خاطر اینکه وقتی فردی در جایی دیگر سرمایهگذاری زیادی میکند - من پنج شش ساعت در شبکههای اجتماعی سرمایهگذاری میکنم در حالی که سرمایهگذاری من در خانه اندک است- معلوم است از همان جایی که سرمایهگذاری کردهام انتظار و توقع خواهم داشت. من وقتی بذرهای ارتباطی خود را در شبکههای اجتماعی میپاشم و پراکنده میکنم نمیتوانم انتظار داشته باشم این بذرها در خانه واقعی من بروید، بنابراین حاشیههای ارتباطی و عاطفیام گریزناپذیر خواهد بود.
آیا وقت نقد جدی فناوری فرا نرسیده است؟
چرا امروز وسایل ارتباطی مدرن به ویژه گوشیهای تلفن همراه، ما را به زندانیهایی در جزیرههای کوچک تبدیل کردهاند؟ برای اینکه فناوری امروز در چشم ما- یعنی اغلب آدمهایی که در این جهان فعلی زندگی میکنند- فقط یک منظر دارد و آن تحسین است. متأسفانه این ابزارها چنان هوش از سر آدمیان در همه جای دنیا بردهاند که کسی فرصتی برای نقد آنها را نیافته است و نقدهای محدودی هم که صورت میگیرد در فرهنگ و روابط اجتماعی ما نفوذ چندانی ندارد یا سریع انگ متحجر، ضد علم و عقب مانده بودن به ناقدان فناوری زده میشود، اما اگر روزی انسانها به همه داشتههای خود از جمله ابزارهای فناوری نگاه نقادانهای داشته باشند در آن صورت رابطه آنها با ابزارها آگاهانه و هشیارانهتر خواهد شد. فراموش نکنیم پیچیدهترین ابزارها از سوی انسان ساخته میشود، اما نکته اینجاست که در فقدان یک چتر آگاهی وسیع، این ابزارها پیشبینیناپذیر میشوند. مثل این میماند که شما چندین توپ به هم چسبیده را روی میز قرار میدهید و ضربهای به این توپها میزنید، اما پیشبینی اینکه نیروی منتقل شده به توپها آنها را در چه مسیری قرار خواهد داد بسیار دشوار است. رابطه امروزی ما با ابزارهای فناوری از جمله فناوریهای نوظهور ارتباطی اینچنین است. چندین میلیون و میلیارد از این ابزارها هر کدام در گوشهای، رابطهای را شکل میدهند و این رابطهها مدام با رابطههای دیگر به هم میپیوندد یا رابطهها را دچار گسست میکند. هنوز رابطهای شکل نگرفته دچار گسست میشود، برای اینکه در گوشهای دیگر ضربهای دیگر به توپها وارد میشود و توجه کنیم که این توپهای ارتباطی اغلب فاعلیتی از خود ندارند، بلکه جهتگیری آنها به واسطه ضربههای نواخته شده تعیین میشود، بنابراین اگر کسی میخواهد از این دایره بیرون بیاید راهی ندارد که ببیند تا چه اندازه ورود و خروج آگاهانهای به دنیای فناوری دارد.