سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، دوسال قبل بود که زن جوانی در شهرستان مشهد سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سه مرد آشنا به اتهام آدمربایی و آزار و اذیت و سرقت مقرون به آزار شکایت کرد.
وی در توضیح ماجرا گفت: من آرایشگاه دارم و مدتی قبل به خاطر اختلافی که با شوهرم داشتم از او جدا شدم. پس از آن با فرزند خردسالم زندگی تازهای شروع کردم تا اینکه با مرد پولداری به نام ایرج آشنا شدم و برای مدت معینی صیغه او شدم. ایرج مرد بداخلاقی بود در مدتی که صیغهاش بودم، مرا خیلی اذیت کرد به همین دلیل پس از اینکه مدت صیغهام تمام شد از او جدا شدم، اما ایرج اصرار داشت با او ارتباط داشته باشم که قبول نکردم. او هر روز به من پیامک میداد و حتی مرا تهدید هم میکردم تا اینکه امروز داخل خیابان با خودروی گرانقیمتش داخل خیابان راه مرا سد کرد و دو مرد که از بستگانش هستند از داخل خودرواش پیاده شدند و مرا به زور سوار خودرو کردند و به خانهای در حوالی مرکز مشهد انتقال دادند. ایرج مرا به شدت مورد شکنجه و آزار و اذیت قرار داد و پس از اینکه تمامی طلاها، پول و اموال گرانقیمتم که حدود ۵۰میلیون تومان ارزش داشت از من به زور گرفت، مرا داخل خیابانی رها کردند و از محل گریختند. ایرج مرا تهدید کرد اگر با او دوباره ارتباط برقرار نکنم اتفاق بدی برای من رخ میدهد به همین خاطر ترسیدم و به اداره پلیس آمدم و از او شکایت کردم.
با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد قرار گرفت.
تحقیقات مأموران نشان داد مرد پولدار و دو همدستش پس از حادثه به مکان نامعلومی گریختهاند. در حالی که تحقیقات برای شناسایی و دستگیری متهمان ادامه داشت مأموران مخفیگاه ایرج را در یکی از خیابانهای غربی پایتخت شناسایی کردند و برای دستگیری وی راهی تهران شدند. مأموران پس از گرفتن نیابت قضایی صبح روز یکشنبه مرد پولدار را در حالی که سوار بر خودروی بیاموی گرانقیمتش بود، دستگیر و به دادسرای امور جنایی تهران منتقل کردند. همچنین مأموران در بررسیهای بعدی یکی از همدستان او را در کرج شناسایی و دستگیر کردند. صبح دیروز دو متهم در شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران مورد بازجویی قرار گرفتند. ایرج در ادعایی گفت: من وضع مالی خوبی دارم. چند سال قبل از همسرم جدا شدم و با شاکی که پروانه نام دارد آشنا شدم و او را صیغه کردم. پروانه به بهانههای مختلف از من پول میگرفت به همین سبب وقتی مدت صیغهمان تمام شد، از او جدا شدم. پس از این به تهران آمدم که فهمیدم او از من به اتهام آدمربایی شکایت کرده است که از ترس به مشهد برنگشتم. متهم دوم نیز در بازجوییها جرم خود را انکار کرد. دو متهم به دستور قاضی سهرابی با صدور قرار عدم صلاحیت برای ادامه بازجوییها به دادسرای محل حادثه منتقل شدند.