سرويس تاريخ جوان آنلاين: ۳۳ سال پیش در چنین روزهایی و متعاقب شکایت دو تن از اتباع کرهجنوبی مبنی بر ایجاد مزاحمت و اخاذی توسط نیروهای امنیتی، یکی از خانههای تیمی باند مهدی هاشمی کشف شد و در پی آن، پیگیری اتهامات وی در دستور کار مأموران امنیتی قرار گرفت. مقالی که پیش روی شماست ضمن روایت این ماجرا، نحوه رفتار آیتالله حسینعلی منتظری در این فقره را تحلیل کرده است. امید آنکه مقبول افتد.
اینها باید قلع و قمع شوند!
بیتردید تفکرات انحرافی و اقدامات نادرست مهدی هاشمی معدوم و باند او، با توجه به پیشینهای که داشتند، از چشم مسئولان نظام پوشیده نمیماند، اما با پناه گرفتن آنان در پس پرده بیت آیتالله منتظری و فعالیت تحت عنوان «واحد نهضتهای سپاه پاسداران» کمتر کسی میتوانست مقابل این جریان به افشاگری بپردازد. در این زمان بود که رهبر کبیر انقلاب با درایت و واقعبینی دستور تعقیب و سپس برخورد قاطع با این جریان را به وزارت اطلاعات ابلاغ نمود. پیش از آن امام خمینی (ره) پس از مشاهده انحرافاتی که در تفکر و عملکرد مهدی هاشمی و واحد نهضتهای اسلامی زیرنظر او وجود داشت، ابتدا دستور انحلال واحد نهضتهای اسلامی و سپس مراقبت از مهدی هاشمی را به واحد اطلاعات سپاه پاسداران ابلاغ کردند. در مقطع بعدی، در سال ۱۳۶۲ حضرت امام به طور مستقیم به وزیر اطلاعات وقت حجتالاسلام والمسلمین محمدیریشهری دستور دادند: «در مورد فعالیت اینها- مهدی هاشمی و جریان او- کنترل و آنها را زیر نظر داشته باشید. اینها باید قلع و قمع شوند.»
وزیر اطلاعات وقت درباره ملاقات آن روز خود با حضرت امام و برخورد ایشان با این مسئله چنین میگوید: «حضرت امام (ره) حین ادای این جملات، بسیار جدی و ناراحت به نظر میرسیدند. لحن ایشان به ویژه هنگام گفتن: اینها باید قلع و قمع شوند، نمایانگر این بود که حضرت امام توطئهای شدید را علیه انقلاب از سوی این جریان احساس میکنند. پس از این ملاقات بود که با وجود مشکلات و موانع بسیار، گزارشی از فعالیتهای غیرمجاز، انحرافی و غیرقانونی مهدی هاشمی و همقطاران او، مربوط به پیش و پس از انقلاب، به ویژه جریان قتلها، اعضا و افراد گروه او و... تهیه و خدمت حضرت امام ارسال شد.»
امام تنها از جریانهایی نگران بودند که با مهآلود کردن فضای سیاسی و فرهنگی کشور و سوءاستفاده از صداقت و صمیمیت مردم در دفاع از ارزشهای انقلابی، مفاهیمی را به نام انقلاب و اسلام مطرح میکردند یا بسط و گسترش میدادند که در باورهای فرهنگ غرب یا شرق ریشه داشت. امام همچنین نگران جریانهایی بودند که به نام انقلاب و در متن آن زمینه نفوذ گروههای مختلف التقاطی و ضدانقلاب را در پیکره نظام هموار میساختند و با انگشت نهادن بر نقاط مشترک تمامی گروههای معارض با انقلاب، جریان خاصی را در مقابل اسلام اصیل سازماندهی میکردند.
من به اینها کمک میکنم تا سلاح بخرند!
با این حال باند مهدی هاشمی که به حمایتهای همهجانبه بیت آقای منتظری مستحضر و پشتگرم بودند، خود را در برابر امام و انقلاب قرار و به اقدامات تبلیغاتی و تروریستی خود ادامه دادند. حجتالاسلام والمسلمین محمدی ریشهری در خاطرات خود بیان میکند که در ملاقاتهایی با آیتالله منتظری سعی کرد تا ماهیت مهدی هاشمی و دوستان او را برای ایشان تشریح کند: «نخستین بار که موضوع مهدی هاشمی را با آقای منتظری مطرح کردم، روزهای پایانی سال ۱۳۶۴ بود. در ملاقاتی که در اتاق مطالعه ایشان برگزار شد، تلاش کردم ماجرای سیدمهدی هاشمی را به میان بیاورم و با ایشان مطرح کنم. خلاصه کلام این بود: «ارتباط مهدی هاشمی و همکاران او با بیت شما، در شرایطی که همه مسئولان و دوستان و خطوط سیاسی وفادار به انقلاب با آنان مخالفت میکنند، ممکن است چندان به مصلحت شما نباشد. جناحهای سیاسی موجود، دفتر تبلیغات، جامعه مدرسین و... حتی آقای هاشمیرفسنجانی نیز به این رابطه خوشبین نیستند. ایشان بسیار محکم گفتند: همه آنان بیخود میگویند! من به او اطمینان دارم! من او را از کوچکی میشناسم! با ما همپیاله و با محمد همراه بود و از شما چه پنهان که من به اینها کمک میکنم تا سلاح بخرند...»
این بار حضرت امام که خطر را احساس کرده بودند به واسطه آیتالله طاهری اصفهانی، به آیتالله منتظری پیام میدهند که رسماً از مهدی هاشمی و اقدامات او تبری جوید و علاوه بر منع ورود مهدی هاشمی به بیت خودشان، طی اعلامیهای آن را اعلام کنید. آیتالله طاهری ماجرای دیدار خود با حضرت امام و بیانات ایشان را چنین بازگو میکند: «بروید و با ایشان صحبت کنید و بگویید من روی شما سرمایهگذاری کردهام... لذا شما نباید ضعفی داشته باشید و این مهدی هاشمی بهانهای است دست آنها. اینکه شما میگویید من چهار ماه است او را ندیدهام یا فرستادهام از قول من دعوایش کردهاست، کفایت نمیکند. شما باید اعلامیه بدهید که مهدی هاشمی با من هیچ ارتباطی ندارد و کارهایش مورد تأیید من نیست و رفت و آمد او را به بیت خودتان ممنوع کنید.» آیتالله منتظری این درخواست را با سردی پاسخ گفت و متأسفانه حمایتهای ایشان از مهدی هاشمی سبب شد تا وی (مهدی هاشمی) جسورتر از قبل، اقدامات خود را گسترش دهد و باعث بروز تنشهایی بین مسئولان بلندپایه مملکتی شود. این غائله پیچیدهتر از آن بود که تصور میشد و رفتهرفته رأس نظام را به کانون بحران بدل میساخت. به راستی چگونه میتوان این معمای پرپیچ و خم را حل کرد؟
تحقیق در این باره، منحصراً در اختیار وزارت اطلاعات کشور میباشد
در این زمان حادثهای باعث شد مهدی هاشمی به طور جدی تحت تعقیب وزارت اطلاعات قرار بگیرد؛ بدین صورت که وی علیه یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی اوراقی را پخش میکرد. تحقیقات انجام شده نشان میداد که دست مهدی هاشمی در کار است و حتی در گذشته گزارشهایی علیه وی به ساواک داده بود. بازگشایی و بازبینی پرونده قبل از انقلاب وی و وجود عدلیه محکوم مربوط به قتل شمسآبادی و همکاری با ساواک، وزارت اطلاعات را بر آن داشت تا موضوع باند مهدی هاشمی را پیگیری کند. این مسئله ادامه داشت تا اینکه در اواخر تابستان سال ۱۳۶۵، اداره ضدجاسوسی وزارت اطلاعات به دنبال شکایت دو تن از اتباع کره جنوبی مبنی بر ایجاد مزاحمت و اخاذی توسط مأموران امنیتی، موفق به کشف یکی از خانههای تیمی باند مهدی هاشمی شد. متعاقب این کشفیات و به دنبال گزارش حجتالاسلام آقای ریشهری به دفتر حضرت امام ایشان با قاطعیت دستور پیگیری مسئله را تا دستگیری و مجازات متخلفان صادر کردند. حضرت امام (ره) در نامهای به وزیر اطلاعات نوشتند:
«بسماللهالرحمنالرحیم
جناب حجتالاسلام آقای ریشهری، وزیر اطلاعات با توجه به مسائلی که تا کنون کشف شده یا مورد سوءظن است و با توجه به جوسازیها و اعلامیههایی که با اسامی مختلف توسط افراد ضدانقلاب منحرف و وابسته به مهدی هاشمی پخش گردیده است که نهتنها سوءظن ر ا بیشتر میکند که خود دلیل مستقلی است بر خط انحراف از انقلاب و اسلام، جنابعالی موظف هستید به جمیع جوانب این امر با کمال دقت و انصاف رسیدگی نمایید و تمام افراد متهمی را که از سران این گروه محسوب میشوند و نیز افراد دیگری که در انتشار مسائلی کذب و قضایایی دیگر دست داشتهاند، تعقیب نمایید و بدیهی است که این امر، چون مربوط به اسلام، انقلاب و امنیت کشور است، تحقیق آن منحصراً در اختیار وزارت اطلاعات کشور میباشد...»
در رسیدگی به امر او، از خود عکسالعمل نشان ندهید!
حضرت امام خمینی همزمان به دلجویی از آیتالله منتظری پرداختند و با گفتاری پدرانه و از سر دلسوزی طی نامهای در مورخ ۱۲ /۷/ ۱۳۵۶، جریان منحرف مهدی هاشمی و لزوم برخورد با آن را تشریح کردند. ایشان در قسمتی از این نامه آوردهاند: «این خطر بسیار مهم از ناحیه انتساب آقای سیدمهدی هاشمی است به شما. من نمیخواهم بگویم که ایشان حقیقتاً مرتکب چیزهایی شدند، بلکه میخواهم عرض کنم ایشان متهم به جنایات بسیار از قبیل قتل، مباشرتاً یا تسبیباً و امثال آن میباشند و چنین شخصی، ولو مبری باشد، ارتباطش موجب شکستن قداست مقام جنابعالی است که بر همه حفظش واجب مؤکد است. آنچه مسلم است و در آن پافشاری دارم، رسیدگی به وضعیت و موارد اتهام اوست. رسیدگی به خانه تیمی و انباشتن اسلحه آن هم با پول ملت به اسم کمک به سازمانهای به اصطلاح آزادیبخش. من تأکید میکنم که شما دامن خود را از ارتباط با سیدمهدی هاشمی پاک کنید که این راه بهتر است، والا هیچ عکسالعملی در رسیدگی به امر او از خود نشان ندهید که رسیدگی به امر جنایت مورد اتهام، حتمی است. سلامت و توفیق جنابعالی را خواستارم.»
شانتاژ رسانههای بیگانه
اما اعتراض ناشی از سوءتفاهم و سرسختی آقای منتظری و تحریم دیدار با مسئولان، ممکن بود اوضاع داخلی را متشنج کند و کشور را با بحران روبهرو سازد. رسانههای خارجی همزمان تلاش گستردهای برای انعکاس خبری و تبلیغاتی این مسئله انجام دادند. برای نمونه گوشهای از برنامههای رادیویی و مطبوعات خارجی در این ارتباط نقل میشود:
رادیو بیبیسی، ۲۹/ ۷ /۱۳۶۵، ساعت ۱۹:۴۵
«گزارشهای رسیده از قم حاکی از آن است که به دنبال بازداشت سیدمهدی هاشمی، دفتر آیتالله منتظری در قم چند روز تعطیل بوده و آیتالله منتظری برای اعتراض به این بازداشت، هفته پیش با آیتالله خمینی ملاقات کرده است... این درگیری میتواند برای آن وحدت ظاهری که آیتالله خمینی توانسته است وجهه آن را در جمهوری اسلامی حفظ کند، زیانآور باشد.»
رادیو اسرائیل، ۱۰ /۸/ ۱۳۶۵
«.. هفتهنامه اکسپرس به دنبال گزارش خود نوشت: روز ۲۰ اکتبر خبری در اختیار روزنامه لوموند و ایستگاههای رادیویی اپوزیسیون نهاده میشود؛ دایر بر اینکه آیتالله منتظری از سمت خود کنارهگیری کرده است.»
رادیو کلن، ۹ /۸ /۱۳۶۵، ساعت ۲۱:۳۰
«آیتالله منتظری در تمامی مسائل و زمینهها روش اعتدال [آمیز]تری دارد. مسلماً از نظر سیاسی با مهدی هاشمی توافق ندارد، بلکه از این جهت از دستگیری وی ناراحت شده بود که این کار را توطئهای علیه شخص خود تلقی میکرد. بهطوریکه افراد نزدیک به وی اظهار داشتند آیتالله منتظری انتظار داشته که قبل از توقیف هاشمی، وی را از جرم و اتهام او باخبر کنند.»
روزنامه لوموند، ۱۵ /۸/ ۱۳۶۵
«ابهام بسیار بزرگی بر سرنوشت آیتالله منتظری که از مهدی هاشمی حمایت کرد، سایه افکنده است. به گفته برخی، وی ممکن است در خانهاش در قم محبوس باشد و برخی میگویند که به خانهاش در نجفآباد عزیمت کرده است. دستگیری برادران هاشمی و همچنین رویه آمرانهای که در مورد آنها ابراز میشود، ثابت میکند که دسیسهای علیه انقلاب اسلامی در جریان است.»
بهرغم تمام تبلیغات سوء دشمنان نظام و همچنین بعضی سخنان داخلی در حمایت از آیتالله منتظری، حضرت امام صبورانه در برابر ایشان، اما محکم و قاطع مقابل جریان مهدی هاشمی موضع گرفتند تا اینکه با تلاش نیروهای وزارت اطلاعات، مهدی هاشمی خود را برابر تمام ادله، شواهد و جرائم مرتکب شده در بنبست یافت و چارهای جز اعتراف به حقیقت و تشریح جریان انحرافی خود ندید. وی قسمتی از فجایع انجام داده خود را در تاریخ ۱۸/۹/۱۳۶۵، طی مصاحبهای رادیویی- تلویزیونی افشا کرد. بعد از این اعترافات بود که هواداران و حامیان او به ناچار از مواضع خود عقب نشستند.
و سرانجام یک کیفرخواست
در فاصله دستگیری تا اعتراف مهدی هاشمی، او که به حمایت آیتالله منتظری و هواداران خود در بعضی سمتهای دولتی امیدوار بود، سعی کرد که با فریب دادن بازجوها و ارائه اطلاعات دروغ به مأموران و نامهپراکنیهای زیرزمینی به همفکران خود شرایط را به نفع خود تغییر دهد، اما با پافشاری حضرت امام و جدیت مأموران بازپرس و تحقیق، چهره منافقانه وی نیز افشا شد. پس از شناسایی و دستگیری اکثر اعضای باند، دادگاه ویژه روحانیت در تاریخ ۱۹ /۶/ ۱۳۶۶ تشکیل شد و مهدی هاشمی در آن دادگاه به اتهام محاربه، افساد، ایجاد فتنه و رعب و وحشت در بین مردم محاکمه شد. کیفرخواست وی به شرح ذیل تنظیم شده بود:
۱- سازماندهی و رهبری گروههای متعدد ترور، آدمربایی قبل و بعد از انقلاب
۲- تلاش در تأسیس و اداره سپاه خودمختار و مستقل لنجان سفلی و تغذیه تدارکاتی و تسلیحاتی آن و ایجاد درگیری با کمیته انقلاب اسلامی محل که منجر به کشته و زخمی شدن دهها نفر شد.
۳- خارج کردن بیش از ۲۸۰ قبضه اسلحه و مهمات و اموال بسیاری از سپاه پاسداران و جاسازی و اختفای آنها
۴- ایجاد شبکه نفوذ در ارگانها و ادارات مختلف و سرقت اسناد و مدارک طبقهبندی شده و کسب اخبار و اطلاعات
۵- به انحراف کشاندن جوانان، تشکل و سازماندهی افراد مسئلهدار و اخراجی از ارگانها و نهادهای انقلاب اسلامی
۶- تلاش در تضعیف رهبری انقلاب و ایجاد اختلاف و تفرقه بین مسئولان
۷- ایجاد سوءظن و بدبینی نسبت به مسئولان و نظام جمهوری اسلامی به وسیله نشر اکاذیب، افترا و تهمت در قالب اطلاعیه و بخشنامههای بینام و نشان با عناوین و امضاهای جعلی
۸- مخالفت و اقدام علیه سیاستهای خارجی جمهوری اسلامی که منجر به اختلال در روابط و مناسبات خارجی کشور شده بود و از عواقب آن کشته شدن صدها نفر بر اثر درگیریهای نظامی بوده است.
همزمان با محاکمه و بازجویی از اعضای باند و شخص مهدی هاشمی، افراد بازمانده این جریان و تعدادی از هواداران او برای متشنج کردن اوضاع کشور و ایجاد جنگ قدرت بین مسئولان نظام و زیر سؤال بردن اقدامات وزارت اطلاعات، در اقدامی منافقانه اعلامیههایی در حمایت از مهدی هاشمی و جریان وی با نامها و عناوین جعلی و دروغی منتشر ساختند. انتشار این اعلامیهها دلیل بارزی بر انحراف آنها از خط نظام جمهوری اسلامی بود. در اینجا به دلیل اطاله کلام تنها به عناوین جعلی نامهها بسنده شده است و تنها یک نمونه آن برای قضاوت خوانندگان عرضه میشود:
۱ـ اعلامیه با امضای «جمعی از طلاب حوزه علمیه قم»: این اعلامیه در دو صفحه تهیه شده و با جمله «حضور وزیر محترم اطلاعات، آقای ریشهری» شروع میشود و در قسمتی از آن چنین آمده است: «این روزها که بحق، نمونهای از «یوم تبلی السرائر» است و شاهد صحنهها و برخوردهای زشت و غیراسلامی فراوان هستیم، در مورد حرکتهای اخیر شما سؤالهایی مطرح شده است که از باب نمونه به چند مورد آن بسنده میکنیم...»
این نامه سپس به بسته شدن کتابخانه سیاسی، برخورد با مسئولان مدارس تحت پوشش آیتالله منتظری، بسته شدن دفتر نهضتهای رهاییبخش مربوط به مهدی هاشمی، اتهامات انتسابی به مهدی هاشمی و همکاران وی و ... اشاره کرده است و اضافه میکند: «و خلاصه اینکه آیا بهتر و نزدیکتر به تقوا نیست که در این زمان حساس از به راه انداختن این جنگهای قدرت و باز کردن جبهههای قدرتطلبی در پشت جبهههای جنگ، دست برداریم و به فکر نجات امت مظلوم و اسلام عزیز باشیم...»
۲ـ اعلامیه با امضای «جمعی از فضلا و طلاب حوزه علمیه قم»
۳ـ اعلامیه با امضای «گروهی از دانشجویان دانشگاههای تهران»
۴ـ اعلامیه با امضای «تعدادی از نمایندگان حزبالله مجلس»
۵ـ اعلامیه با امضای «جمعی از طلاب»
۶ـ اعلامیه با امضای «حسنعلی نوریها».
اما این تلاشها عبث بود. دادگاه تحت رهنمودهای حضرت امامخمینی (ره) و حمایتهای ایشان و با قاطعیت نیروهای وزارت اطلاعات در جمعآوری شواهد و اسناد علیه باند مهدی هاشمی به کار خود ادامه داد. در پایان، مهدی هاشمی و فتحالله امید نجفآبادی از عاملان اصلی به اعدام و دیگر افراد مرتبط با این گروه، به حبسهای متفاوت و دیگر مجازاتها محکوم شدند. حکم اعدام مهدی هاشمی در تاریخ ۶ /۷/ ۱۳۶۶ اجرا شد.
و کلام آخر
بدین ترتیب انقلاب اسلامی یکی از مراحل بحرانی و خطرناک را پشت سر گذاشت. غده فاسد و چرکینی همچون مهدی هاشمی که به دلیل انحراف فکری و عقیدتی برای مردم و نظام اسلامی بسیار خطرناک بود، تنها با قاطعیت حضرت امام خمینی (ره) و تلاش فراوان سربازان گمنام حضرت ولیعصر (عج) ممکن بود و حقاً که در آن زمان آن را به خوبی و به نحو احسن انجام دادند.
عملکرد این باند در تاریخ انقلاب به گونهای بود که میتوان آن را یک جریان نامید. بررسی این جریان از چند جهت اهمیت دارد: یکی اینکه آنان همانند منافقین معتقد بودند تنها منادی اسلام راستین و انقلابی هستند و مرتکب هیچگونه اشتباهی نمیشوند؛ لذا هر کس در غیر مسیر آنها حرکت کند به خطا رفته و برخورد با او جایز است. دیگر آنکه اعضای باند مهدی هاشمی با چهرهای منافقانه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیتهای حساس را در سطوح عالی اداری، سیاسی و نظامی کشور اشغال و به مدارج عمیقی نفوذ پیدا کردند. با توجه به افکار منحرف و التقاطی که آنها در سر داشتند و همچنین سوءاستفاده از پشتوانه مرجعیت آیتالله منتظری، تصور میشد که برای رسیدن به اهدافشان دست به هر کاری بزنند، اما هوشیاری مسئولان دلسوز نظام و تیزبینی سیاسی ناخدای انقلاب، حضرت امام، توانست این جریان منحرف را در نقطهای حساس قطع کند و عوامل آن را به دستگاه عدالت بسپارد. البته وجود رگههایی از این تفکر در جامعه امروزی ما نیز هشیاری و قاطعیت دوچندان میطلبد. چون امروز با توجه به تحولات پیش آمده در جامعه اسلامی، اکثر آنها در چهرههای مردمدوست و غمخوار نظام ظاهر شده و این بار، چهره نفاق خود را محکمتر چسبیدهاند، اما هیچ نفاقی مدت زمان طولانی پنهان نمیماند. به امید روزی که چهره تمام منافقین برملا و ریشه آنها از میهن عزیز اسلامی برکنده شود.