سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: در روزهایی که پشت سر گذاشتیم به مناسبت ایام سالروز قیام مردم در مسجد گوهرشاد همه جا سخن از عفاف و حجاب بود. اجتماع دختران انقلاب در سراسر کشور در دفاع از عفاف و حجاب بسیار باشکوه برگزار شد. حضور کودکان چادری در این تجمعها نگاه هر بینندهای را بهخود جلب میکرد. قطعاً عوامل متعددی در انتخاب چادر برای حفظ حجاب و عفاف از سوی این کودکان وجود دارد. یکی از این عوامل در کنار تربیت خانوادگی مطالعه کتابهای مناسب در این زمینه است. حمیده رضایی با کتاب «نیموجبیها» سعی کرد با زبان کودکان به بحث حجاب بپردازد. او در پنج داستان کوتاه به سراغ ملزومات حجاب رفت و حجاب را برای بچهها قصهگویی کرد تا بچهها با کمک قوه تخیل خودشان ارتباط بهتری با ارزشمندی و جایگاه حجاب پیدا کنند. به مناسبت روز عفاف و حجاب با وی درباره این کتابش گفتگو کردیم.
چه زمانی کار نویسندگی را شروع کردید و چه کتابهایی از شما تاکنون منتشر شده؟
تقریباً از سال ۸۲ شروع به نوشتن کردم. برخی استادانم هم سهم بزرگی در نوع نگاه من به نوشتن داشتند. اوایل بیشتر بر داستان کوتاه متمرکز بودم. آثارم هم در جشنوارههای زیادی برگزیده شد و موفق به کسب رتبههای برتر شدم. سال ۸۵ حوزه هنری مجموعه داستانهای دفاع مقدسی به نام «پلاک بیسر» را منتشر کرد که از من هم سه داستان در آن مجموعه به چاپ رسید. متأسفانه درگیر شدن در کارهای اجرایی و البته دانشگاه و دیگر عوامل باعث شد از دنیای داستان کوتاه فاصله بگیرم. مجموعه پنج جلدی «در امتداد نور» را هم در همان سالها منتشر کردم که در موضوع دفاع مقدس بود و چند عنوان کتاب دیگر دارم. بعدها از داستان در رده بزرگسالان فاصله گرفتم و علاقهام به داستان کودکان بیشتر شد. دلم میخواست بتوانم با نگاهی کودکانه به موضوعات دینی بپردازم. برای خیلی از همکارانم که مرا با کوهی از کتابهای مرجع دینی و روانشناسی میدیدند قابل باور نبود که مشغول تهیه مطلب یکی دو صفحهای برای فلان نشریه کودک هستم، اما واقعیت داشت. واقعاً نمیشود بدون رجوع به منابع اصلی برای کودک نوشت. خدا را شکر زحمات من از دید کارشناسان پنهان نماند و همان سالها به عنوان پژوهشگر برتر کودک انتخاب شدم. کتاب «آقای مهدی سلام» از نتایج آن سبک تحقیق برای کودکان بود که با مضمون دعای عهد، اما در قالب نامههایی کودکانه به امام زمان (عج) نوشته شد و انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عج) آن را به چاپ رساند.
انتشار مجموعه «نیموجبیها» برای کودکان هم در ادامه همین سیر نویسندگی بود؟
مجموعه «نیموجبیها» چندین سال بعد از نوشتن آن منتشر شد و به نوعی در ادامه همان مطالعات قبلی من بود. میخواستم از حجاب برای بچهها بگویم، اما به هیچ عنوان دنبال کلیشههای قبلی مثل جشن تکلیف و برنامههای مشابه نبودم. کودک با کتاب رودربایستی ندارد. به محض اینکه ببیند کتاب از ذهن و زبان او نوشته نشده آن را پس خواهد زد. سعی کردم خودم را تا آنجا که ممکن است به دنیای کودک نزدیک کنم و به قول آقای رحماندوست «عینک کودک» را به چشمم زدم تا از نگاه او جهان را روایت کنم. نگاه کودک نگاهی کاملاً فانتزی است و رسیدن به این نگاه تنها با مطالعه میسر نیست، باید از نزدیک با کودک بود و به جزئیات رفتار و گفتارش دقت کرد. در این سالها سعی کردم تا این ارتباط را هرچه بیشتر تقویت کنم.
در کتاب نیموجبیها به گونهای از زبان پارچه نوشتی انگار جان دارد و حرف میزند. نگران باور نکردن آن از سوی مخاطب کودک نبودید؟
روانشناسی کودک میگوید آنها تقریباً تا ۱۰ سالگی فکر میکنند چیزی که حرکت میکند جان دارد (البته من هنوز در همان تفکر هستم)، پس پارچهای که میتواند با باد حرکت کند هم جان دارد و من از این ویژگی ذهنی کودکان در کارم استفاده کردم؛ همچنین هیجان زندگی پارچهها، رنگی بودنشان و همه اینها چیزهایی بود که به من کمک کرد تا بیشتر و بهتر به دنیای کودکان نزدیک شوم. مهمتر از همه اینها بحث مستقیمگوییاست که کودک به شدت از آن فراری است و همه سعی من در این مجموعه این بود که این قانون را زیر پا نگذارم. اگرچه متأسفانه جملهای از سوی ویراستار مجموعه به متن اصلی اضافه شد که خودش به تنهایی میتواند نیمی از زحمات نویسنده در جهت دوری از کلیشههای رایج مستقیمگویی را از بین ببرد که قرار شد انشاءالله در چاپهای بعد اصلاح شود.
شما فقط در حوزه کودکان کتاب مینویسید یا در حوزههای دیگر هم فعالیت دارید؟
همان طور که گفتم در حوزههای مختلف قلم زده و کتاب دارم، البته به جز حوزه نوجوان که تنها فعالیتهای مطبوعاتی برای این گروه سنی داشتم. با این حال بنا دارم بعد از این به صورت کاملاً تخصصی به ادبیات کودک بپردازم چراکه این پراکندگی میتواند تأثیر منفی روی دیدگاه و حتی قلم نویسنده داشته باشد و نگذارد آن طور که باید در این حوزه عمیق شود. مجموعههایی هم آماده چاپ دارم که متأسفانه به خاطر مشغلههای فراوان نتوانستم پیگیر انتشار آنها باشم. البته با این بازار خراب کاغذ، پیدا کردن یک ناشر خوب هم برای خودش ماجرایی است. معمولاً اکثر نویسندگان به نوعی با ناشرشان عدمتفاهمهایی دارند و یقیناً ناشران هم توضیحات خاص خودشان را دارند. در هر صورت، چه در بخش نویسندگی و چه نشر، اگر متخصص امر بر سر کار باشد، یقیناً مشکلات کمتر خواهد شد.
ادبیات داستانی چقدر میتواند در انتقال مفاهیم دینی به کودکان مؤثر باشد؟
یقیناً با کمک ادبیات خیلی از مفاهیم از جمله مفاهیم دینی را میتوان به کودکان انتقال داد. شاید هم یکی از بهترین ابزارها در این زمینه باشد، اما همانطور که پیش از این اشاره کردم، کار باید به متخصص سپرده شود. متأسفانه ما در خیلی از موارد شاهد چاپ مجموعههایی بعضاً ۱۰ جلدی و حتی بیشتر بودهایم که هدفشان همین انتقال مفاهیم دینی بوده، اما چون آشنایی با دنیای کودک نداشتند نه تنها موفق نبودند، بلکه در موارد بسیاری ضد خودش هم عمل کردهاند و به نوعی کودکان را از این مفاهیم بیزار کردهاند. اگر ارتباط ما با کودک از نزدیک و با همان زاویه دید خودشان باشد خواهیم دید که آنها باهوشتر از آن هستند که ما تصور میکنیم و به محض دیدن مستقیمگوییها و نصیحتهای ما، جبهه میگیرند. برای مثال در همین بحث حجاب اینکه ما به کودک بگوییم چادر خوب است درست نیست، ما باید خوبی و زیبایی آن را به کودک نشان دهیم تا او خود به این نتیجه رسیده و آن را انتخاب کند.