سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: محمد عرب، مهندسی ایرانی است که خیلیها او را به واسطه برنامه ماه عسل و روایت سرگذشت زندگیاش میشناسند؛ کسی که همراه خانواده از ۱۴ سالگی در لسآنجلس زندگی کرده است. هرچند ایرانی و مسلمان بود، اما به گفته خودش از اسلام هیچ اطلاعی نداشت جز نامش که محمد بود. محمد در طول سالها زندگی و کار در امریکا به دلیل شرایط و فضایی که وجود داشت خود را به لذایذ دنیوی مشغول کرده بود تا اینکه در عنفوان جوانی یک اتفاق مسیر زندگی او را تغییر داد و به مدد قرآن و انس با آن محمد دیگری شد. به تازگی و به همت انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی کتاب زندگی او نیز با نام «تولد در لسآنجلس» منتشر شده است.
چه اتفاقی افتاد که زندگی شما تغییرکرد؟
خواست خدا بود که شامل حالم شد. برزیل کشوری است که بزرگترین و معروفترین کارناوالهای دنیا را دارد. از همه جا توریستها برای گذران ساعاتی پر عیش و نوش راهی آنجا میشوند. من هم که تمام برنامههای لسآنجلس برایم تکراری و خستهکننده شده بود تصمیم گرفتم راهی برزیل شوم. این سبک زندگی و خوشگذرانی برایم شیرین بود. هنگام رفتن خواهر بزرگم من را از زیر قرآن رد کرد تا محفوظ باشم. از نظر من این یک حرکت خرافی بود. قرآن را از او گرفتم تا ببینم چه چیزی دارد و بتوانم خواهرم را از این تفکر خرافی دور کنم. آن شب در هتل برزیل برای اینکه خوابم ببرد چند صفحه اول قرآن را خواندم تا رسیدم به آیهای از سوره بقره با این مضمون که خدا میفرماید: «اگر شما را شکی است در قرآن که توسط یک انسان نوشته شده است مانند آن یک سوره بیاورید.» تعجب کردم انگار این آیه تلنگری به شک و تردید من بود. نتوانستم بمانم. همان شب از هتل بیرون رفتم تا از آنجا دور باشم که سر از جنگلهای آمازون درآوردم. ۴۰ شبانهروز آنجا بودم. قرآن را هر روز میخواندم. دوسوم قرآن را در این مدت خوانده بودم. قرآن زندگیام را زیر و رو کرده بود.
گویا برای شناخت قرآن از استاد یهودی دانشگاه هم کمک گرفتید، درست است؟
بله، برای فهم بیشتر به دانشگاه نزد دبیر ادبیاتمان رفتم که عربی تدریس میکرد تا از او درباره قرآن سؤال کنم. گفتم من محمد هستم. شما که عربی درس میدهید در قرآن آمده است کسی نمیتواند مشابه این آیات بیاورد منظورش چیست؟ گفت من یهودی هستم و اطلاع دقیقی در این باره ندارم ولی این را میدانم که اگر کتاب قرآن شما نبود زبان عبری هم در طول تاریخ ازبین رفته بود. به واسطه ریشه ادبیات این کتاب، زبان عبری هم محفوظ مانده است. من آن زمان متوجه شدم قرآن برای حفظ و نگهداری آمده تا انسانها به تاریخ بپردازند، چون تاریخ لابراتوار انسانهاست.
قرآن چطور سبک زندگی شما را تغییر داد؟
وقتی متوجه شدم قرآن کتاب الهی است تصمیم گرفتم زندگیام را تغییر بدهم، چون قبل از آن فقط اسم مسلمانی داشتم هرچند هیچ وقت اجازه نمیدادم کسی به مبانی اسلام توهین کند. از آن به بعد باید به عنوان یک مسلمان نماز میخواندم و روزه میگرفتم. چند روز بعد از بازگشت از جنگلهای آمازون به خانه برگشتم. فهمیدم بخشی از سفر من در ماه رمضان بوده است. تصمیم گرفتم قضای روزههایم را بگیرم و روزه گرفتم. خواهرم گفت بیا ناهار بخور گفتم روزهام. گفت چرا؟ گفتم خدا فرموده است اگر درماه رمضان نتوانستید روزه بگیرید قضای آن را به جا آورید، ولی نماز خواندن بلد نبودم. خواهرم کسی را میشناخت. معرفی کرد تا به من نماز یاد بدهد. در واقع من با نماز و روزه فرهنگ غلط زندگیام را تغییر دادم. مشروبات الکلی و آلات موسیقی را از خانهام دور ریختم و خانه را پاکسازی کردم. دوستان از من میخواستند تا به لاس وگاس، کارناوال و پارتیهای مختلف بروم ولی دیگر قبول نمیکردم.
وسوسه هم میشدید تا راهی را که انتخاب کرده بودید رها کنید؟
خیلی سعی میکردم تا با منش و سبک زندگی قبلیام کاملاً فاصله بگیرم. در خانه همه مشروبات و نوشیدنیهای الکلی را دور ریختم و دیگر به محافل مختلط و گناهآلود نمیرفتم. یادم است یک بار به اصرار دوستان به کنسرت یکی از خوانندههای مرد ایرانی در لسآنجلس رفتیم. وسط ترانه خوانی گفت ماشاءالله. یکمرتبه انگار تلنگری برای من باشد یادم آمد کهای داد نماز عشایم را نخواندم! رفتم بیرون و نمازم را خواندم و برگشتم. هنگام ورود به سالن کنسرت دیدم شرایط خوبی نیست و همه حاضران دانسته یا نادانسته حکم خالقی که من سجده به او کردم را زیر پا گذاشتهاند. با خودم گفتم محمد این درست نیست تکلیف خودت را مشخص کن یا با خدا باش یا با اینها و از آنجا رفتم. این تذکر و تلنگری از سوی خدا بود تا از فضای گناه دور شوم و شیطان من را وسوسه نکند.
شما با خواندن قرآن متحول شدید. به نظرتان صرف خواندن قرآن کافی است؟
مسلماً خیر، چون اگر خود من هم فقط به خواندن قرآن اکتفا میکردم شاید داعشی خوبی میشدم، زیرا خواندن قرآن بدون شناخت به انسان اعتمادبهنفس کاذبی میدهد تا هر برداشتی از مفاهیم و آیات آن داشته باشد. قرآن کتاب ویژهای است و ذهن را به شبهات میرساند تا درباره آنها تفکر داشته باشیم، لذا اگر جواب صحیح به سؤالات و شبهات ایجاد شده بدهیم راه درست را طی کردهایم. من خودم برای فهم قرآن آن را ۲۲ بار خواندم و هر بار احساس کردم مشکلات و سؤالات ذهنیام بیشتر میشود. در دانشگاه یک اسلامشناس به من گفت اگر کسی میخواهد درک دقیقی از قرآن داشته باشد باید دو اصل را رعایت کند؛ یکی تاریخ و دیگری شأن نزول قرآن تا متوجه مفاهیم قرآنی شود. مثلاً در سوره بقره آیه ۱۲۴ خدا میفرماید: «ای ابراهیم ما تو را به عنوان پیامبر برگزیدیم. حضرت ابراهیم فرمود این رسالت به فرزندانم هم میرسد؟» مفهومش برایم سخت بود ولی بعد از آن متوجه شدم باید سراغ اهل بیت و امامت و فهم تاریخی بروم تا چراهایی که در ذهنم ایجاد شده است را برطرف کنم.
کتابی که برای فهم بهتر قرآن پیشنهاد میدهید چیست؟
نهج البلاغه کلام امام علی است؛ کتابی شریف و ارزشمند که توصیه میکنم خوانده شود ولی برای خود من خواندن آن خیلی سخت بود. گاهی با یک خط از نهجالبلاغه بغض گلویم را میگرفت و گریه میکردم. کتاب را میبستم و فردا شب دوباره آن را میخواندم. واقعاً کشش مطالعه ادامه کتاب را در همان شب نداشتم. خیلی برایم مفاهیمش سنگین بود. خدا را شکر امروز تفاسیر نهجالبلاغه به وفور و زبانی ساده نوشته شده است.
شما گویا خاطرهای هم از برادر مایکل جکسون دارید؟
یک بار در مسیر کارم همراه خانواده بودم که برادر بزرگتر مایکل جکسون را دیدم. اسمش جرمی جکسون بود که توسط امام جماعت ایالت شیعه شده بود. او در سنت ماریا سکونت داشت د. ر عین حال هم یک برنامه رادیویی راهاندازی کرده بود و درباره اسلام با مردم امریکا حرف میزد. او گفت برنامه من را دیدی؟ من از این برنامه خیلی استفاده بردم و تأثیرات خوبی داشت. خوشحال بود که توانسته بود برای آشنایی مردم امریکا با حقیقت اسلام کاری کند، اما متأسفانه چند سال بعد به طرز مشکوکی کشته شد و مانند ادواردو آنیلی پزشکان حتی جسد او را بررسی نکردند تا علت مرگش کشف شود و او را سریع دفن کردند.