سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: رابرت گرین، نویسنده کتاب «قوانین طبیعت بشری» هفت گروهی را معرفی میکند که در شبکههای اجتماعی، در نبود ارتباط رودرروی کاربران، آرامش بقیه را بههممیریزند. وی در این کتاب همچنین راههایی برای مهارکردن قدرت مخرب آنها پیشنهاد میدهد. گرین نویسندهای امریکایی است که شش کتابش در سطح جهان پرفروش شدهاند و برخی یادداشتهای او را میتوان در نیویورکر، نیویورکتایمز، اسلیت و واشنگتنپست پیدا کرد. این مطلب برگرفته از کتاب قوانین طبیعت بشری (The Laws of Human Nature) است که با عنوان «رابرت گرین هفت گروه از افرادی را معرفی میکند که در شبکههای اجتماعی آرامشمان را به هم میزنند» و با ترجمه میترا دانشور در وبسایت ترجمان منتشر شده است. مقاله گرین را با اندکی تلخیص در ادامه میخوانید.
روال آرام و بیتنش زندگی اجتماعی همیشه وابسته به پذیرش و پایبندی به محدودیتهای اساسی و مشخصی برای رفتار بوده است. نمیتوانیم بهسادگی هر چه میخواهیم بگوییم یا انجام بدهیم یا به افراد توهین کنیم، بدون اینکه برایش تاوانی مثل انزوا، طردشدن و... نپردازیم. اما چه میشود اگر دیگر مجبور نباشیم برای خشن یا بددهان بودن، احساس شرمندگی کنیم؟ و چه میشود اگر مؤلفه حضور فیزیکی افراد را حذف کنیم که اغلب مانع رفتار بیادبانه میشود؟ آن افرادی در بینمان که کنترل خودشان و کنترل گرایشهای سمی برایشان سخت است، ناگهان دستشان باز میشود تا در خودخواهی بیمرزشان افراط کنند و زندگی اجتماعی مهیب شود.
این سناریویی است که در رسانههای اجتماعی با آن مواجه هستیم، جایی که هیچ اصول واقعی یا محدودیتی برای پایبندی وجود ندارد، نیاز به خودتنظیمی کمی هست و هیچگونه حضور فیزیکی نیست که با آن دستوپنجه نرم کنیم. افراد نهتنها هیچ تاوانی برای رفتار بیادبانه و سمیشان نمیپردازند، بلکه میتوانند افرادی با ذهنیت مشابه پیدا کنند که آنها هم احساس میکنند با ممنوعیتهای فرهیخته زندگی اجتماعی اذیت و محدود شدهاند. آنها میتوانند نوعی قبیله سمی شکل بدهند که به خودش اعتبار میبخشد. این مدل افراد، که اجازه دارند در رسانههای اجتماعی آزادانه بچرخند، اغلب تجربه زندگی بقیهمان را خراب میکنند.
در کنارآمدن با این مدل افراد با وضعیت دشواری روبهرو هستیم: آیا ما هم آنها را تحتفشار قرار بدهیم، از خودمان در برابر آزارهایشان دفاع کنیم و ریسک دعوای زشتی را به جان بخریم؟ یا کنار بکشیم و اجازه دهیم بدون اینکه مجازات شوند، به ما حمله کنند؟ جواب این وضع بغرنج اغلب بستگی به طبیعت بیکموکاستِ فرد سمی مقابلمان دارد. در ادامه، هفت مدل رایج افراد سمی معرفی میشوند که در رسانههای اجتماعی با آنها مواجه میشویم و مناسبترین استراتژیها برای مقابله یا مدیریتشان نیز گفته میشود.
۱- دُم به تله حسودها ندهیم
شاید موفقیتی در حوزه یا پروژه خاصی داشته باشیم و این موضوع علنی شود. در نقطهای، ناگهان خودمان را زیر حمله دوست یا فالوری در رسانههای اجتماعیمان میبینیم. با این فکر تنها میمانیم که این حمله از کجا میآید. شاید کمی به خودمان شک کنیم، اما بعد میل به دفاع از خودمان وارد عمل میشود و با حرارت از موقعیتمان دفاع میکنیم و نبردی ادامهدار شکل میگیرد. بااینحال، درنهایت، باز هم کمی احساس ناراحتی میکنیم و حسرت میخوریم که چرا آنقدر درگیر شدهایم. شاید حتی حس کنیم دُم به تله دادهایم و دعوایی را شروع کردهایم که آن فرد خواهانش بود.
وقتی از ذات حمله آگاه شویم، میتوانیم جلوی خودمان را بگیریم که دم به تله آنها ندهیم. اگر باعث آسیب جدی به حیثیت ما میشوند، میتوانیم مؤدبانه و با خونسردی از خودمان دفاع کنیم: به بیمنطقی استدلالهایشان اشاره کنیم و این آخرین حرفمان دراینباره باشد. در صورت لزوم همیشه میتوانیم پشیمان ظاهر شویم، ظاهراً با آنها موافقت کنیم و با شوخی خودمان را دست بیندازیم و حسادت آنها را فروبنشانیم و خنثی کنیم.
۲- مهاجمان منفعل، ظاهر منصف و متمدنی دارند
وسط بحث آنلاینی هستیم که صدایی اجتنابناپذیر ظاهر میشود و اظهارنظری میکند که کفرمان را درمیآورد. آنها جواب بحثمان را میدهند که عملی کاملاً مجاز است، اما طوری این کار را میکنند که بهنوعی باعث تمسخر ما و نظراتمان میشود، بدون اینکه واقعاً درک کنند در تلاشیم تا چه بگوییم. مثلاً از انواع کلمات دوپهلو برای توصیف موقعیت ما استفاده میکنند - کنایهآمیز، غیراخلاقی، واپسگرایانه، ماکیاولیستی- درحالیکه تظاهر میکنند بیطرفانه در حال بحث با ما هستند. اگر دقیق به انتقادهایشان نگاه شود، مبهم، توهینآمیز و پر از تعمیمهای نامطمئنی هستند که دفاع از خودمان در برابرشان دشوار است.
با درک اینکه چنین افرادی چقدر باعث کلافگیمان میشوند و اینکه تاکتیکهایشان چقدر نامطمئن است، میفهمیم که با مدل مهاجم منفعل سروکار داریم. آنها، برای استتار، از تمسخر و شوخی استفاده میکنند تا تعداد بیشتری از مخاطبان گستردهتر رسانههای اجتماعی را بازی بدهند؛ انگار این کار باعث میشود استدلالشان بهتر بشود.
مهاجم منفعل کاملاً شبیه به مدل اول است، اما این مدل آدم دوست دارد ظاهر منصف و متمدن خود را حفظ کند: فقط در بحث مشارکت میکند. حملههایش غیرمستقیم و توهینآمیز است، همیشه جلوی جمع بازی میکند، آنقدر دنبال به دام انداختمان است تا از کوره دربرویم.
با شناخت این مدل افراد که صریح حرف نمیزنند، نباید در دام جواب مستقیم به آنها بیفتیم. جواب آتش را باید با آتش داد. بدون اینکه تهاجمی یا عصبانی شوید، از تاکتیکی که استفاده میکنند صحبت کنید و با آرامش ذات حملهشان را افشا کنید. آینه را مقابلشان بگیرید و با ربطدادن مسائل یا استدلال آدم پوشالی، بهنحوی گناه را به خودشان برگردانید که ذات نامطمئنشان را آشکار و اوضاع را عوض میکند.
۳- فریب پهلوانپنبههای روشنفکر را نخوریم
خودمان را در گفتگو یا بحث با کسی میبینیم که اعتمادبهنفس فوقالعادهای از او ساطع میشود. سبک نوشتنش هم بسیار پیشگیرانه است. شاید به آدمهای مهم و برجسته روشنفکر ارجاع بدهد؛ انگار این کار به ایدههایش تقدس میبخشد. یا بهصورت متوالی و به سرعت باد با مقداری زیادی آمار، تحقیق و نقلقولهای معروف به گفتههای تحکمآمیزش اعتبار میبخشد، آنقدر سریع که نتوانیم اعتراض کنیم یا کنترلی بر بحث داشته باشیم. آنها از تعمیمها و زبانهای مختلف دانشگاهی و علمی استفاده میکنند که ظاهراً با موقعیت ما در تناقض است. با چنان باور راسخ و اقتداری بحث میکنند که افراد زیاد دیگری تحتتأثیر قرار میگیرند یا به وحشت میافتند و باور میکنند که با متفکری مهم روبهرو هستند.
هیچوقت نباید به خودمان اجازه بدهیم این مدل افراد مرعوبمان کنند؛ آنها پهلوانپنبه هستند. در رسانههای اجتماعی میتوانند ادای فرد روشنفکری را دربیاورند، اما اگر میتوانستیم پشت پرده را ببینیم، فردی را میدیدیم که غرق در تشویش است. تفاوت بین لحن و منزلت واقعی آنها، زیادی ناجور و خندهدار است. اما در رسانههای اجتماعی میتوانند این مسئله را مخفی کنند. اگر بهدقت به ایدههای واقعی آنها نگاه کنیم، پشت تمام آن رجزخوانیها، ارزش کمشان را میبینیم. آنها روی این حساب میکنند که لحن و ژست مقتدرانهشان باعث ارعاب افراد شود.
وقتی مقابل این نوع افراد قرار میگیریم، باید پشت ژستشان را ببینیم. وقتی وارد بحثی با آنها شوید که از آن میترسند، به تعمیمهایشان اعتراض کنید و درباره منابعشان بپرسید، مجبور میشوند با چیزی درکشدنی که پشت تمام آن انواع زبان وجود دارد، به حرفهایشان اعتبار ببخشند. مجبورشان کنید آنچه واقعاً میگویند را آشکار کنند تا همه به کممایگی ایدههایشان پی ببرند.
۴- یک عذرخواهی ملایم از مبارزان خشمگین
وارد بحثی درباره هر موضوعی میشویم و حرفی میزنیم که به نظر خودمان بیخطر یا بدیهی است. بعد، ناگهان تحت حمله غضبآلود کسی قرار میگیریم که ما را به بیتفاوتی بیشعورانه و ایستادگی در مقابل پیشرفت متهم میکند. شاید اظهارنظرمان نه حرفی قطعی که اندیشهای گذرا باشد، یا کمی کنایه در آن باشد یا زمینه خاصی داشته باشد و به زنجیرهای از بحثهایی مربوط باشد که در چنین رسانهای نمیتوانیم با جزئیات توضیحش دهیم. اما فردی که ما را به گناه اخلاقی فاحشی متهم میکند فرض را بر این گذاشته است که ما اصرار قطعی بر ایدههایمان داریم. از این حرف ما تفسیری کردهاند که ظاهراً با برافروختگی حقبهجانبشان همخوانی دارد. حالا ناگهان خودمان را زیر حملهای از طرف انبوهی از مبارزانی میبینیم که ناجوانمردانه با هم بر سرمان خراب میشوند.
در جهان واقعی این مدل افراد تقریباً همهکس را با لحن حقبهجانب و توبیخگرانه و برتری اخلاقی خود رنجانده و بیزار میکنند، اما در جهان آنلاین که انبوهی از همرزمانشان پشت آنها هستند، میتوانند تقریباً بدون مجازات عمل کنند. وقتی آنها با عبارتی منفی به ما برچسب بزنند، راههایی پیدا میکنند تا هر آنچه مینویسیم را طوری تغییر بدهند که با تفسیرشان جور دربیاید. یک واکنش احتمالی میتواند با شوخی همراه باشد؛ چون آنها عموماً شوخی ندارند، واکنش افراطی نشان میدهند و شاید مضحک به نظر برسند، اما حتی این کار هم ممکن است تاکتیکی زیادی خطرناک باشد که جمعیتی را به جانتان بیندازد. بهترین کار این است که خیلی زود، احتمالاً با یک عذرخواهی ملایم، بیصدا کنار بکشید و صبر کنید تا فراموشتان کنند.
۵- ذاتِ «سازِ مخالفزن»ها را از هم بپاشید
در ابتدا این مدل آدم شاید نسبتاً سرگرمکننده به نظر برسد. در هر بحثی همیشه پنبه ایدههای دیگران را زده و خلاف باورهای مرسوم حرف میزنند. حتی ممکن است حرفهای نیشدارش کمی دلچسب به نظر بیاید. اما بعد از مدتی معلوم میشود که این همه چیزی است که در چنته دارد. آنها فقط دوست دارند با همهچیز مخالف باشند و دشمنی به پا کنند. آنها توانایی ذاتی برای شناسایی هرگونه تناقض در بحثهایمان و بزرگکردن بیشازحد این تناقضها دارند. در برخورد با این مدل، متوجه میشوید که اگرچه میتوانند شوخیهای تندی کنند، اصلاً با شوخیهایی که به قیمت آبرویشان تمام شود، مهربانانه برخورد نمیکنند. دلیلش این است که آنها در عمق وجودشان حس میکنند مایه کافی ندارند و باید با ژست تدافعی خشمگینانه جبرانش کنند. بحثکردن با چنین آدمهایی بسیار دشوار است. آنها میتوانند در دفاع از خود خطرناک شوند. برای اینکه ذاتِ سازِمخالفزن آنها را از هم بپاشید، واقعاً با آنها موافقت کنید، درعینحال کمی استدلالشان را تغییر بدهید و اگر مخالفت کردند، حالا دارند ایده قبلی خودشان را نقض میکنند و در دام خودشان افتادهاند!
۶- آنها تشنه توجه ولی آزاردهندهاند
در مواجهه با پستهای این افراد، انگار در حال تعامل با فردی واقعاً برجسته هستیم. آنها در عکسهایشان همیشه لبخند به لب دارند و ظاهراً اوقات فوقالعادهای را سپری میکنند. برای تعطیلات به شگفتانگیزترین و هیجانانگیزترین مکانها میروند. مخصوصاً همیشه از بهترین و جدیدترین آرمانها طرفداری میکنند. در حین بچه بزرگکردن، دارند چهارمین رمانشان را مینویسند و درعینحال کسبوکار تازه و داغی را شروع میکنند. همیشه نقلقولهایی مینویسند که نگرش مثبت و ارزشهای معنوی را تبلیغ میکند و به همه توصیههایی میکنند. بعد از سومین یا چهارمین باری که این پستها و تصاویر را میبینید و داستانهایشان را میخوانید، کمی آزاردهنده میشوند. در مقطعی آنها کاری جز دامنزدن به تشویشهایمان انجام نمیدهند: «آیا دارم خوب پیش میروم؟ یک رمان هم ننوشتهام، چه برسد به اینکه کسبوکاری هم شروع کنم.» و «توصیه»هایشان کفرمان را درمیآورد؛ ایدههایشان ظاهراً کمی پوچ و تحمیلی است. اگر این روال ادامه داشته باشد، آزردگیمان به حسادت و خصومت تبدیل میشود. واقعیت این است که با فردی شدیداً خودشیفته سروکار داریم. در زندگی واقعی، سریع پشت حقهبازیهای چنین آدمهایی را میبینیم، اما در دنیای مجازی تشخیص این واقعیت دشوار است. آنها میدانند چطور توهم هیجان، موفقیت و خلوص اخلاقی ایجاد کنند. این مدل افراد بهاندازه بقیه مخرب یا شرور نیستند؛ درواقع، باید متأسف باشیم که پوچی درونیشان آنها را پیش میبرد. تنها خطرشان تشویش و حسادتی است که در ما به وجود میآورد. وقتی آزردگی ایجاد میشود، بهترین کار این است که در دنیای مجازی دوستی با آنها را قطع کنیم.
۷- مراقب ترولهای پوچانگار باشید
ممکن است در هر بحث آنلاینی درباره سیاست یا یک موضوع فرهنگی حساس شرکت کنیم یا خبری شخصی را در حلقه دوستانمان پخش کنیم. ناگهان صدایی با نظر یا تصویری فتوشاپشده دخالت میکند که ظاهراً مخصوصاً برای غافلگیری و توهین به ما طراحی شده است. با احساس آزردگی از این مزاحمت و کاملاً عصبانی، غریزه طبیعیمان این است که بهنوعی جوابش را بدهیم: تشر بزنیم، خجالتش بدهیم و توهینهای خودمان را فریاد بزنیم. فردی که اینجا با آن روبهرو هستیم یک ترول معمولی نیست، اما شاید مخربترین نوع در خانواده ترولها*باشد. ترولهای پوچانگار در عمق وجودشان احساس حقارت و تشویش میکنند و برای جبرانش دنبال آسیبزدن به افراد و تخریب هر چیز ارزشمندی هستند. این شیوه آنهاست تا جلبتوجه کرده و احساس کنند بزرگتر هستند. این تنها شکل قدرتی است که میتوانند داشته باشند و از اینکه دیگران را کفری کنند و حتی باعث ایجاد تنفر در آنها بشوند، هیجان مفرطی کسب میکنند و در همین کار ماهر میشوند.
در زندگی واقعی، افراد بالغی که با نظرات و کارهایشان باعث این نوع آسیبهای احساسی میشوند، عموماً تاوان کارشان را بهطور واقعی و دردناکی میپردازند، اما اجرای این مدل بازی بهشکل آنلاین هیچ جرئتی نمیخواهد. حتی فردی با خجالتیترین روحیه، با امنیت ناشی از ناشناسبودن، میتواند از برونریزی چنین تمایلات بچگانهای برای شورش و دریدگی لذت ببرد و به همین دلیل، دنیای آنلاین مثل آهنربا این افراد پر از نفرت و سرکوبشده را به خود جذب میکند. پشت ماسک مجازی چنین ترولهایی، لایههایی از تشویش عمیق وجود دارد و اگر کسی با فاشکردن نقصهایشان دست بالا را بگیرد، از کوره درمیروند. یادتان باشد، پشت آن ظاهر مردانه، روحی لرزان و ترسو قرار دارد که فقط میتواند بهطور ناشناس پرورش پیدا کند. همگی با عبارت «بهانهای دست ترولها ندهید» آشنا هستیم. به آنها نشان دهید آنقدر کوچک هستند که حتی ارزش ندارند خودتان را به خاطرشان به دردسر بیندازید.
*ترولها: تخریبگرها، مزاحمها و فتنهکنندگان فضای مجازی