سرویس جامعه جوان آنلاین: به گزارش خبرنگار ما، رسیدگی به این پرونده از عصر ۲۱آذرسال۹۳ همزمان با شکایت پسر جوانی درباره ناپدید شدن ناگهانی پدر سالخوردهاش از سوی مأموران آغاز شد.
شاکی در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل پدرم ملک ۱۲۰۰ متری سعادتآبادش را با مرد جوانی به نام شاهرخ به قیمت ۵میلیارد تومان معامله کرد. شاهرخ قرار بود به جای پول ملک، تعدادی فرش نفیس به پدرم بدهد، اما من متوجه شدم پدرم با او اختلاف پیدا کرده است و شاهرخ هم فرش نفیس را به پدرم تحویل نمیدهد. امروز صبح پدرم از خانه خارج شد و گفت با شاهرخ قرار ملاقات دارد و پس از آن دیگر به خانه برنگشت. ما که نگران پدرم شده بودیم با شاهرخ تماس گرفتیم، اما شاهرخ مدعی بود که پدرم را ساعتی بعد از ملاقات در یکی از خیابانهای شمالی تهران از خودرواش پیاده کرده است و دیگر از او خبری ندارد.
با طرح این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار کارآگاهان پلیسآگاهی قرار گرفت.
مأموران در نخستین گام شاهرخ را به عنوان مظنون بازداشت کردند. وی در بازجوییها مدعی شد که از سرنوشت مرد سالخورده خبری ندارد. شاهرخ گفت: آن روز ما دو نفری ساعتی داخل خودروام درباره ملک سعادتآباد حرف زدیم و بعد از آن رجب در حوالی دهونک از خودروام پیاده شد و رفت. در حالی که متهم با تناقضگویی قصد انحراف پرونده را داشت مأموران وی را مورد بازجویی فنی قرار دادند و در نهایت وی به قتل مرد سالخورده اعتراف کرد.
وی گفت: سالهاست در کار ساخت و ساز ساختمان فعالیت دارم. در این مدت املاکی زیادی را خریدهام و ساختمان تجاری و مسکونی ساختهام. مدتی قبل با گروهی آشنا شدم که ملکهای گرانقیمت را با اجناس نفیسی مانند فرش و... معاوضه میکردند. بعد از آن بود که با رجب آشنا شدم و ملک سعادتآباد او را به قیمت ۵میلیارد تومان معامله کردم تا با تعدادی فرش نفیس معاوضه کنم. من به او چک ضمانت دادهبودم و قرار شد فرشهای نفیس را بفروشم و پول زمین مرد سالخورده را بپردازم. وقتی یک کارشناس را برای بررسی به محل ملک میلیاردی بردم گفت این ملک روی تپه قرار دارد و قابل ساخت و ساز نیست. به همین دلیل من با فروشنده اختلاف پیدا کردم و به او گفتم از خرید ملکش منصرف شدهام. روز حادثه رجب در حالی که خیلی عصبانی بود به سراغ من آمد و سوار خودروام شد تا با هم درباره معامله حرف بزنیم که با من درگیر شد و چند مشت به صورتم زد و من هم عصبانی شدم و با دست گردن او را گرفتم، اما رجب همچنان به من مشت میزد که فرمان خودرو را رها کردم و دو دستی گردنش را گرفتم و فشار دادم. در این لحظه کنترل خودرو از دستم رها شد و خودرو به جدول کنار خیابان برخورد کرد و متوقف شد. من از خودرو پیاده شدم و دیدم که او مقداری از شربتی که همراه داشت خورد و بعد بیهوش شد. وقتی به نزدیکش رفتم، نفس نمیکشید که فهمیدم فوت کردهاست. بعد از آن از ترس جسد او را به باغ متروکهای در حوالی کرج بردم و آنجا سوزاندم و به تهران برگشتم.
پس از اعتراف متهم، مأموران جسد سوخته مرد سالخورده را کشف کردند و تحویل پزشکی قانونی دادند. پزشکی قانونی اعلام کرد رجب بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردن به قتل رسیدهاست. بنابراین متهم پس از صدور کیفرخواست به جرم قتل عمد مرد سالخورده در شعبه چهارم دادگاه یک کیفری استان تهران محاکمه و به قصاص محکوم شد. حکم متهم پس از تأیید در یکی از شعبههای دیوان عالی کشور برای سیر مراحل اجرا به شعبه اجرای احکام دادسرای امور جنای تهران فرستادهشد.
در حالی که متهم در یک قدمی چوبه دار قرار داشت هیئت صلح و سازش دادسرای امور جنایی تهران برای جلب رضایت اولیای دم جلسات صلح و سازش برگزار کردند تا اینکه در نهایت اولیایدم با گرفتن دیه، متهم را بخشیدند. بنابراین قاتل که با اقدام خداپسندانه اولیایدم به زندگی دوباره بازگشته است به زودی از جنبه عمومی جرم در دادگاه کیفری یک استان تهران محاکمه میشود.