ناکامی تیم ملی والیبال ایران در رقابتهای انتخابی کسب سهمیه المپیک نتیجه تفکری نادرست بود که در نهایت کارمان را برای رسیدن به توکیو سخت کرد. شکست مقابل تیم روسیه همان نتیجهای بود که از مدتها قبل پیشبینی میشد و هشدارهای لازم از سوی کارشناسان داده شده بود، اما تغییری در رویه ایجاد نکرد تا سهمیه المپیک فعلاً به ما نرسد.
گرفتن سهمیه المپیک برای هر کشوری مهم است، آنقدر مهم که رقبا برای رسیدن به آن و موفقیت در این آوردگاه برنامهریزیهای بلندمدتی دارند و سرمایهگذاری وسیعی انجام میدهند. دقیقاً به همین خاطر بود که رقابتهای لیگ ملتها از سوی تیمهای صاحبنام و درجه یک دنیا جدی گرفته نشد و تیمهای دوم یا سوم آنها در این مسابقات حضور یافتند، اما در عوض همان تیمها تیم اصلی خود را برای حضور در مسابقات کسب سهمیه مهیا کردند و طبق برنامه از پیش تعیین شده به اهدافشان هم رسیدند. تیم کولاکوویچ یکشنبه شب به روسیه باخت، آنهم به تیم اول روسیه نه تیمی که در لیگ ملتها حضور داشت. روسها نیز از جمله کشورهایی بودند که جوانان کمتجربه خود را به لیگ ملتها فرستادند تا هم کسب تجربه کنند و هم بر آینده پشتوانهسازی کرده باشند.
اما مسئولان ما که دورتر از نوک بینی خود را نمیبینند سرخوش از پیروزی مقابل تیم جوان و کمتجربه روسیه سر از پا نمیشناختند، غافل از اینکه رقابت اصلی در سنپترزبورگ رقم خواهد خورد و آنجاست که روسها قدرت واقعی والیبال خود را به رخمان خواهند کشید.
متأسفانه هدفگذاری اشتباه فدراسیون برای تیم ملی سبب شد حالا نگران گرفتن سهمیه المپیک باشیم. در واقع شرکت در لیگ ملتها و کسب نتیجه در آن برای مسئولان فدراسیون به قدری مهم بود که قدرت ریسک را از کادر فنی گرفت. در حقیقت فدراسیون که باید اهداف را برای تیمهای ملی و مربیان ترسیم کند با بزرگنمایی بیهوده لیگ ملتها و نتایج آن عملاً دست سرمربی را برای اتخاذ تصمیم درست بست. اینکه ماههاست رسانهها فریاد میزنند و نسبت به بلاتکلیفی مدیریت فدراسیون هشدار میدهند نتیجهاش را امروز میتوان دید. از فدراسیونی که مدتهاست با سرپرست اداره میشود، آنهم سرپرستی که چند مشغله مختلف دارد، به سفرهای خارجی علاقهمند است و مدت زمان سرپرستیاش نیز به پایان رسیده، چه انتظاری میتوان داشت. سرپرستی که مدت کوتاهی عهدهدار مسئولیت است چطور میتواند تصمیمات حرفهای برای والیبال بگیرد و برنامهریزی بلندمدت را مدنظر داشته باشد. به همین خاطر لیگ ملتهایی که مدعیان با تیمهای جوان خود در آن شرکت کردند برایمان بزرگنمایی شد. همه قدرت و توانمان را در لیگ ملتها به نمایش گذاشتیم؛ هم دستمان برای رقبا رو شد و هم بازیکنان باتجربهمان خسته و مصدوم شدند. ضمن اینکه جوانان پشتخط مانده و آیندهدار نیز فرصت عرضاندام در لیگ ملتها را پیدا نکردند.
بازیکنان خسته، آسیبدیده، تحلیل رفته و بعضاً پا به سن گذاشته ما قطعاً نمیتوانستند در رقابتهای انتخابی حرفی برای گفتن داشته باشند. علاوه بر شکست ۳ بر صفر به روسیه، نباید فراموش کرد که تیم کولاکوویچ در مصاف با کوبا نیز ضعیفتر از حد انتظار ظاهر شد و به سختی این تیم را شکست داد. برآیند تفکرات غیرمنطقی و غیرحرفهای تأثیر مستقیمی در تصمیمات کادر فنی داشت. ترس سرمربی از تعویض نفرات اصلی، تأکید بیش از حد او بر استفاده از بازیکنان قدیمی و عدم ریسکپذیری در فرصت دادن به جوانان را باید حاصل مدیریتی دانست که هیچ برنامهای برای تیم ملی، آنهم در سال المپیک نداشت. شرایط برای والیبال ملی ما سخت شده و حتی دیگر نمیتوانیم با قطعیت از موفقیت تیم ملی در آخرین فرصت کسب سهمیه المپیک سخن بگوییم، چراکه تیمهای آسیایی نیز جوانگرایی کردهاند و در این مدت جوانانشان به تجربه لازم رسیدهاند. اینکه چطور میتوان این موقعیت سخت را به سلامت پشت سر گذاشت، چالش بزرگ والیبال کشورمان است. والیبالی که عدم صعودش به المپیک ناکامی بزرگی برای ورزش ایران خواهد بود.