باورش سخت است، باور حرفهای قشنگی که قبل از رقابتهای مهمی، چون المپیک به زبان میآورند و قاعدتاً باید ایجاد امید و انگیزه کند، اما نمیکند شاید، چون حنایشان به واسطه بدقولیهای پرتعداد قبلی دیگر رنگی ندارد.
این بیاعتمادی بدترین اتفاقی است که میتواند رخ دهد، خصوصاً در ورزش، اما این بیاعتمادی حاصل سالها بدقولی در عملی شدن وعدههای رنگارنگ و شعارهای زیباست که امروز کار را به جایی رسانده که به هر وعدهای به دیده تردید نگاه میشود. وعدههای دلفریبی که تازهترین آن حرفهای فرامرزیان، معاون مدیریت و توسعه منابع وزارت ورزش و جوانان است که مدعی است بر اساس مصوبه ستاد عالی بازیها، ورزشکارانی که سهمیه المپیک میگیرند، دغدغهای برای هزینههایشان نخواهند داشت، اما درست همزمان با حرفهای فرامرزیان که باید باعث ایجاد امید و انگیزه در ورزشکارانی شود که برای کسب سهمیه المپیک تلاش میکنند مجتبی عابدینی، سابریست پرافتخار ایران در ۳۵ سالگی شغل خود را در آکادمی ملی المپیک از دست میدهد.
وعده فرامرزیان میتواند امیدوارکننده باشد، اما نه وقتی شاهد آن هستیم که با وجود تصویب آییننامه استخدام قهرمانان و ابلاغ آن، هنوز هم قهرمانان چشمانتظار به نتیجه رسیدن این مهم هستند. حرفهای معاون وزیر میتواند روحیهبخش باشد، اما نه وقتی هر روز شاهد گلایهها و درددلهای ورزشکارانی هستیم که با شرمندگی از خالی بودن سفرههای خود میگویند و دست خالیشان برابر خانواده. ادعاهای مطرح شده میتواند ایجاد انگیزه کند، اما نه وقتی سالهاست که شاهد عملی نشدن وعدههای رنگارنگ هستیم، نه زمانی که ورزشکاران و قهرمانان بهرغم تمام افتخارآفرینیهایی که دارند از گرفتن کوچکترین و پیشپا افتادهترین حق خود عاجز و درماندهاند!
میگویند ورزشکارانی که برای کسب سهمیه و مدال المپیک تلاش میکنند دغدغه هزینههایشان را نداشته باشند، اما آنها دغدغه کدام هزینه را نباید داشته باشند، دغدغه هزینههای آمادهسازی را نباید داشته باشند؟
بر کسی پوشیده نیست که آمادهسازی به چه شکلی در حال پیش رفتن است؛ با لغو اردوها و بازیهای تدارکاتی، اعزامهایی که از سروته آن زده میشود تا جای ورزشکاران را آقایان مسئول و رفقای آنها در کاروانهای اعزامی بگیرند!
اعزامهایی که با بهانه بیاهمیت بودن انجام نمیشود تا ورزشکاران برای عقب نماندن از حریفان دست به جیب شوند و شخصاً هزینه کنند. آمادهسازی که نگفتن از آن سنگینتر است، وقتی گفتنش نه دردی دوا میکند و نه کسی را به خود میآورد.
ورزشکاران دغدغه تأمین کدام هزینهها را نباید داشته باشند، هزینههای زندگی شخصیشان را؟ هزینههایی که آنقدر کمرشکن شده که هر روز صدای دهها ورزشکار و مدالآوری را درمیآورد که رقابت سنگین با حریفان کمرشان را خم نکرده، اما عدم توانایی در تأمین هزینههای زندگی سرشان را خم کرده است. ورزشکاران دغدغه تأمین کدام هزینهها را نباید داشته باشند، وقتی همزمان با مطرح شدن این ادعا یکی از مدالآوران و قهرمانان کشور که قرار بود تا زمانی که ورزش میکند در کمیته ملی المپیک شاغل باشد از کار بیکار میشود و خالی بودن سفره بسیاری از قهرمانان و مدالآورانی که در تأمین هزینههای زندگی خود واماندهاند هم بر کسی پوشیده نیست.
حرفهایشان دیگر حتی دلفریب هم نیست، چون پرواضح است که مثل همیشه همه آنچه میشنویم جز مشتی حرفت قشنگ نیست.
بحث پیشداوری یا قضاوت آنچه فرامرزیان یا دیگر مسئولان ورزش به زبان میآورند، نیست. مسئله داستان تکراری است که همواره قبل از رقابتهایی، چون المپیک، جام جهانی، بازیهای آسیایی و دیگر مسابقات مهم و حائز اهمیت مطرح میشود، اما هرگز راه به جایی نمیبرد و به سرانجامی نمیرسد، حتی اگر مثل وعده استخدام قهرمانان مصوبه آن تصویب و ابلاغ شود.
همین بدقولیها و کنار هم گذاشتن تکههای پازل قدیمی است که اجازه نمیدهد وعده معاون توسعه مدیریت و سرمایه وزارت ورزش و جوانان قابل باور باشد و ایجاد روحیه و انگیزه کند.
تأسفبار است، این حجم از بیاعتمادی و عدم باور تأسفبار است. این دستاورد، اما نتیجه همه آن بدقولیهای مکرر و وعدههای عملی نشدهای است که کار را به جایی رسانده تا امروز با دیده شک و تردید و با ناامیدی محض هر وعده و قولی برانداز شود و پذیرفته نشود که اینبار با مرتبه قبل فرق میکند، وقتی هرگز چنین اتفاقی رخ نداده است.