سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: صدام حسین یکی از عجیبترین و در عین حال جنایتکارترین حاکمانی بود که دنیای سیاست به خود دیده است. مردی که به اطرافیان خودش هم رحم نمیکرد و گاهی بنا به دلایل واهی، کمر به قتل نزدیکترین افرادش میبست. او معجونی از جنون، تعصب و دیوانگی بود. البته صدام بدش نمیآمد تا چنین چهره خشن و وحشیانهای از او در افکار عمومی ساخته شود. از اینکه حلقههای نزدیکش از او وحشت داشته باشند لذت میبرد و با دلهره آفریدن در دل دیگران میخواست اجازه نفس کشیدن به کسی ندهد.
بیشتر از ۱۰ سال از اعدام صدام گذشته و هنوز اظهارنظر درباره جنایتها و عملکردش بسیار است. بیشتر تحلیلگران رفتارهای دیوانهوار صدام برای راهانداختن جنگ با کشورهای همسایهاش را عاملی جهت عقبماندگی و واردکردن خسارتهای فراوان به عراق میدانند. در زمانی که عراق میتوانست در مسیر پیشرفت و توسعه قرار بگیرد با سیاستهای صدام به سوی ویرانی پیش رفت. صدام با راه انداختن جنگهای خانمانسوز به دنبال یک اصل مهم میگشت؛ اینکه در محافل سیاسی تنها نام او مطرح باشد و حرف اول را در همه جا او بزند. میخواست نامش همه جا طنینانداز باشد و دلهره بر جان افراد بیندازد.
به گفته نزدیکان صدام، او برخلاف چهرهای که میخواست از خودش نشان دهد چندان شخصیتی قوی و باارادهای نداشت. ضعف شخصیتی و ترس از بزرگ شدن انسانهای دیگر همیشه همراهش بود. به همین خاطر میخواست در هر محفلی نفر اول خودش باشد. شاید جلوههای بیرونی شخصیت صدام برای دیگران هیبت یک حاکم بزرگ را تداعی میکرد ولی برای کسانی که از نزدیک او را میشناختند تداعیکننده یک انسان ضعیف و حقیر بود.
سرلشکر مکی در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از سال ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۴میلادی رئیس ستاد سپاه سوم عراق، سپس جانشین فرماندهی این سپاه و سرانجام رئیس اداره توسعه رزمی وزارت دفاع عراق بود. وی در کتاب «جنگ ایران و عراق از دیدگاه فرماندهان صدام» حقایق جالبی را از صدام فاش میکند. او با نقد طرز تفکر صدام، شیوه حکمرانی او را مایه بدبختی مردم عراق میداند. مکی با اشاره به کشتن نزدیکان صدام توسط عاملان حکومت این را نشانه اختلالات شخصیتی دیکتاتور بغداد میداند.
مکی درباره شیوه حکمرانی صدام میگوید: «صدام تا زمان مرگش هم عربی بادیهنشین بود و با همین طرز فکر بر عراق حکومت کرد. او اگر فکر میکرد که کشتن برادر یا پسرش به تحکیم جایگاه یا موقعیتش کمک میکند، بهراحتی این کار را میکرد. صدام زرنگ بود، اما خودساخته نبود و حتی به کسانی که او را دوست داشتند نیز مظنون بود. وجود او و رویدادهای پس از سرنگونی نظام پادشاهی در عراق برای ما مایه بدبختی بود.»
برخی دیگر از تحلیلگران مثل هال برندز، استاد دانشگاه دوک امریکا با مطالعه اسناد و آرشیو زیادی از صدام میگوید که شخصیت صدام حسین در طول زمان بر اساس رخدادهای زندگی سیاسی او شکل گرفته است. برندز تأکید میکند که صدام از راه توطئهچینی به قدرت رسید و فکر میکرد همه مشغول همین کار هستند.
همچنین بر اساس اسنادی که به دست آمده، صدام تمایل زیادی به دشمن پنداشتن دیگران داشت و درک ضعیفی از روابط دیپلماتیک در خارج از خاورمیانه داشت و با بلندپروازیهای متعدد و اشتباهش کشورش را دچار وضعیتی بغرنج کرد.
از بزرگترین اشتباهات صدام در زمان زمامداری، دست کم گرفتن توان نظامی ایران و آغاز یک جنگ هشت ساله بود. او در جریان جنگ با ایران بسیاری از فرماندهان و نزدیکانش را اعدام و مجازات کرد و حتی به روی مردم غیرنظامی عراق بمب شیمیایی ریخت. صدام در پایان دو جنگ با ایران و کویت به دیوانهای منزوی تبدیل شد که هر تصمیمش فاجعهای بزرگ را رقم میزد.
صدام با مجموعهای از توهمها زندگی میکرد و به دنبال اداره کشورش با همین توهمها بود. زمانی که صدام را از درون گودالی به بیرون میکشیدند، سختترین لحظه زندگیاش رقم خورد. حتی سختتر از لحظه اعدامش بود. تمام ابهت کاذبی که او در طول بیش از دو دهه برایش زحمت کشیده بود در یک لحظه فروریخت. شخصیت واقعی او در چهره ژولیدهاش نمایان بود؛ مردی ضعیف و بدون پناه که وحشت از چشمهایش میبارید.