کد خبر: 967377
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۱:۳۶
به بهانه انتشار زندگینامه نعمت‌الله نصیری برای نوجوانان
سرويس تاريخ جوان آنلاين: همانگونه که در معرفی برخی آثار و در صفحات پیشین «جوان» اشارت رفت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی برای معرفی گروه سنی نوجوان و جوان با رویداد‌های انقلاب اسلامی، دست به انتشار مجموعه‌ای از کتب مجمل با قطع پالتویی زده است. یکی از مجلدات این مجموعه به زندگی نعمت‌الله نصیری از رؤسای ساواک پرداخته است. ناشر در دیباچه این اثر، موضوع این مجلد را به شرح ذیل معرفی کرده است:
«چهار روز پس از پیروزی انقلاب، روی پشت‌بام مدرسه رفاه، گلوله‌ها شلیک شدند و به زندگی او پایان دادند. قدرت بی‌مثالش و امضای او که حکم نابودی و احیای خیلی‌ها بود، ثروت صد‌ها میلیون تومانی‌اش و نزدیکی‌اش به شاه مانع اجرای حکم نشدند؛ حکم الهی: کتب علیکم القصاص فی القتلی! وی که با مقام ریاست ساواک غیرقابل دسترس‌ترین فرد دستگاه ستمشاهی به نظر می‌رسید، به دست تقدیر، چنان «خوار» دست انقلابیون شد... قصه خواری وی نیز همچون قصه‌های صعود وی به قله‌های قدرت در رژیم فاسد پهلوی شنیدنی است. اثر پیش‌رو با قلم شیوای خانم زهرا کرمانی شرح حال ژنرال نعمت‌الله نصیری یکی از رؤسای ساواک آریامهری (!) است. با تشکر از زحمات نویسنده گرامی، از تلاش‌های آقایان مهدی حق‌بین مدیر گروه هنر، دکتر رشید جعفرپور مدیر بخش ادبیات، دکتر اکبر اشرفی معاون پژوهشی و همکاران محترم در معاونت انتشارات قدردانی می‌شود.»

فصلی از این اثر، به واگویه حال و احساس نصیری بگاه اعدام بر بام مدرسه رفاه تهران اختصاص دارد. نویسنده سعی دارد تا با نظر به شواهد و مدارک، شرایط نصیری در این لحظات را به شرح ذیل ترسیم کند:
«ارتشبد نصیری با تمام تلاش‌های خود در جهت تحکیم موقعیتش در ساواک که ۱۳‌سال به طول انجامید، در نهایت نگرانی‌اش به حقیقت پیوست، انقلابیون توانسته بودند بر تمام قوای مجهز حکومت فائق آیند و کنترل اوضاع را در دست بگیرند. نصیری در پشت میله‌های زندان در نقطه‌ای قرار گرفته بود که روزی خود آنجا را مهیای دربندکشیدن انقلابیون ساخته بود. هنوز هرازگاهی صدای شلیک گلوله به گوش می‌رسید. در تهران آرامشی نسبی برقرار بود. نیرو‌های مردمی به پاسداری از نقاط حساس و مراکز مهم شهر مشغول بودند، مردم جنب‌و‌جوش عجیبی داشتند، مدرسه رفاه مقر رهبری انقلاب شده بود و شمار دیگری از فرماندهان ارتش شاهنشاهی در دست نیرو‌های انقلابی بودند. مردم در جمع‌آوری سنگر‌های خیابانی با یکدیگر متحد بودند و با مهربانی خود را برای جشن پیروزی مهیا می‌نمودند و جنایتکاران یکی پس از دیگری به دادگاه انقلاب سپرده می‌شدند تا در دادگاه عدل اسلامی محاکمه شوند. آیت‌الله صادق خلخالی از سوی امام خمینی (ره) مأمور شده بود تا با رعایت تمام موازین اسلامی و حقوق قانونی محکومان، به پرونده جنایتکاران و عوامل رژیم پهلوی رسیدگی کند. همه آرزو‌ها و سرمستی‌های کسانی که روزی بدون توجه به خواسته‌های مردم در کنار حکومت محمدرضا پهلوی گرد آمده بودند، به سرابی خشک مبدل می‌شد و از میان آن‌ها نعمت‌الله نصیری به جرم سال‌ها شکنجه و کشتار از طرف دادگاه انقلاب به عنوان مفسد‌فی‌الارض شناخته شد و بدین ترتیب شمارش معکوس حیات وی آغاز گردید. پس از سال‌ها برای اولین بار بود که سردی هوا را احساس می‌کرد هر چند نگاه‌ها همه مملو از گرما بود. چندین بار نفس عمیق کشید تا شاید آرام گیرد. با وجود اینکه چند ماه بیشتر از روزی که با خبر مسرت‌بخش فراخوانده شدنش به تهران نگذشته بود، اما به اندازه تمام عمر برایش حوادث تلخ روی داده بود. او می‌رفت تا گام‌های آخرینش را برای ایستادن بر فراز سکوی شکست بردارد. دست‌ها روی ماشه‌های سرد، محکم شده بودند و انتظار فرمان شلیک را می‌کشیدند. ساعت ۲۳:۴۵ روز پنج‌شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ و ژنرال بر فراز پشت‌بام مدرسه رفاه تهران ایستاده بود که ناگهان با برخاستن صدای رگباری داستان زندگی نعمت‌الله نصیری به پایان خود رسید.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار