سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: «آخرین نامه یک تخریبچی» عنوان مطلبی است که چندی پیش در فضای مجازی منتشر شد و مورد توجه علاقهمندان حوزه دفاع مقدس قرار گرفت. این نامه که مربوط به یکی از نیروهای لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) است، یک هفته قبل از شهادت وی نوشته و به خانوادهاش ارسال میشود. شهید قدرتالله خوشجام در این نامه خطاب به خانوادهاش نوشته بود: «این آخرین نامه است که برایتان مینویسم، چون دیگر جنگی و جبههای نیست. شما هم دیگر جواب نامه را ننویسید.» نامه شهید خوشجام ما را به یاد وصیتنامه شهید مرتضی خانجانی یک روز پس از پذیرش قطعنامه میاندازد. گویی حال و هوای این دو رزمنده یکی بود!
به گزارش «جوان»، جنگ اگرچه صورت زشتی داشت، اما باطن آن به صفای رزمندگانی زیبا میشد که به تعبیر مقام معظم رهبری شیران روز و زاهدان شب بودند. رفتار همین انسانهای حاضر در معرکه نبرد بود که آن را مقدس میکرد و از جنگ، گنجینهای تمام ناشدنی میساخت.
با چنین نگاهی، در نظر خیلی از رزمندهها، تمام شدن دفاع مقدس مساوی با بسته شدن درهای شهادت بود. یا به تعبیر شهید مرتضی خانجانی «سقوط افکار چندین و چند ساله بچه بسیجیهای نشسته بر بال ملائک، آن عارفان الهی و سالکان طریقت و عشق همه و همه دردهای بیدارمان ساعتها و لحظهها روزهای تلخ ترک جبهه است که در واقع باید گفت روزهای سخت بدرود گفتن ارزشهای نهفته در جبهه و جنگ.»
اتمام دفاع مقدس، پایان یک دهه پرالتهاب بود که از ناآرامیهای کردستان شروع شد و بلاانقطاع به آغاز جنگ تحمیلی پیوند خورد. در این ۱۰ سال، فرهنگی به نام فرهنگ دفاع مقدس شکل گرفت که آدمهای حاضر در آن به طرز عجیبی به آداب و رسومش خو گرفته بودند. در دهه جنگ، همجواری با مرگ و تحمل سختیهای جبهه، باعث صیقل روح انسانهای شرکتکننده در آن میشد، چون کورهای که ناخالصیها را میسوزاند و طلای ناب تحویل میدهد.
روزهای بیغل و غش جنگ، سادگیها و صفاها، عبادتهای شبانه، روزهایی که به قول شهید شوشتری «فرماندهی از آن حسین (ع) بود» و باقی سرباز در رکاب حسین زمان، در چنین روزهایی هر کسی به اندازه وسع خودش غنایمی جمع میکرد و از نفس کشیدن در فضای جبههها حظ میبرد.
برای آنهایی که این فضا را درک کرده بودند، دل کندن از آن کار سختی به نظر میرسید، بنابراین عجیب نیست که در آخرین نامه شهید خوشجام با تلخی از پایان جنگ صحبت میشود و در وصیتنامه شهید خانجانی میخوانیم: «خدایا به آن بدنهای قطعه قطعه شده و عشقآلود حسین و دیگر شهدا قسم میدهم تو را، نگذار شاهد نامردیها، خیانتها و در کنارش دلسوختگیها باشم.»
جالب است که بعد از پایان دفاع مقدس نیز حضرت امام با درک حالات رزمندگان جامانده از قافله شهدا، پیامهای جانسوزی خطاب به این جاماندگان صادر میکردند: «فرزندان انقلابىام، اى کسانى که لحظهاى حاضر نیستید که از غرور مقدستان دست بردارید، شما بدانید که لحظه لحظه عمر من در راه عشق مقدس خدمت به شما مىگذرد. مىدانم که به شما سخت مىگذرد؛ ولى مگر به پدر پیر شما سخت نمىگذرد؟ مىدانم که شهادت شیرینتر از عسل در پیش شماست؛ مگر براى این خادمتان اینگونه نیست؟»
امام این جملات را در پیام روز ۲۹ تیرماه به مناسبت پذیرش قطعنامه ۵۹۸ آورده بودند. اما پشت بند این جمله میفرمایند: «ولى تحمل کنید که خدا با صابران است. بغض و کینه انقلابىتان را در سینهها نگه دارید؛ با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگرید؛ و بدانید که پیروزى از آن شماست.»
پایان جنگ اگرچه برای خیلی از رزمندهها تلخ و ناگوار بود، اما در نظر حضرت امام که عمل به تکلیف را مهمترین مسئله میدانست، چون یک امتحان الهی بود که امکان داشت بعدها به اشکال مختلف تکرار شود. به همین خاطر است که فرمودند: «بغض و کینه انقلابیتان را در سینهها نگه دارید... و بدانید که پیروزی از آن شماست.»
جاماندگان از قافله شهدا حق داشتند که از این جاماندگی ناراحت باشند، اما همگی به خوبی میدانستند که پایان جنگ، پایانی بر ارزشهایی نیست که حضرت امام عمرشان را صرف بسط و اعتلای آنها کردند. نسل کنونی نیز به خوبی میداند که مقام معظم رهبری تمام قد در مسیر تداوم و اوجگیری چنین ارزشهایی قیام کردهاند و فرزندان انقلابی خویش را هر لحظه و هر دم به ایستادگی و پیشبرد این ارزشها دعوت میکنند.