سرويس سياسی جوان آنلاين: هنر مقولهای است که به دلیل جذابیتهای ذاتی آن با توجه ویژهای از سوی تمام قشرها دنبال میشود. در زمانهای که شبکههای اجتماعی با قدرتی فزاینده تمام مردم را به هم مرتبط کردهاند هنرمندان بلافاصله تبدیل به یک مرجع رفتاری در جامعه میشوند که امروزه از آن به عنوان سلبریتی نام میبرند، البته این مسئله تنها به هنرمندان محدود نیست بلکه میتواند ورزشکاران، چهرههای تلویزیونی و حتی خیرین مشهور را نیز شامل شود. در این میان با این سطح از توجه طبیعی است که برخی از قدرتهای بیگانه به دنبال سوءاستفاده از این نفوذ اجتماعی باشند؛ امری که اتفاقاً امروز یکی از تهدیدات مهم علیه قشرهای اینچنینی در جامعه امروز ایران است.
شاید در ابتدا چنین نگاهی بیش از اندازه توطئهآمیز به نظر برسد و عدهای آن را به عنوان یک ابزار برای تسویهحساب سیاسی بدانند. برخی برخوردهای نهادهای امنیتی با بعضی فعالان نیز به همین دلیل با واکنش منفی در سطح جامعه روبهرو میشود، اما بد نیست بدانیم که امریکاییها تجربه مشابهی برای تاثیرگذاری بر گروههای مرجع در جامعه ایران داشتهاند؛ پروژهای که در قالب یک برنامه گستردهتر برای ارتباط با جامعه ایرانی دنبال میشد. این برنامه تنها مورد افشا در این باره است که نتیجه خود را در فتنه سال ۸۸ نشان داد، اما این به هیچ وجه به معنای این نیست که اجرای برنامههای مشابه از سوی آنان متوقف شده است. اتفاقات چند سال اخیر نشان داده که اتفاقاً تلاش امریکاییها برای نفوذ در جامعه ایرانی به شدت افزایش یافته است، از همین رو بد نیست نگاهی به برنامه مشابه در امریکا داشته باشیم؛ برنامهای که در دوران جورج بوش کلید خورد و نتیجه آن در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما خود را نشان داد.
برنامه Exchange به دنبال چه چیز در ایران بود
از اواسط دهه اول قرن بیست و یکم و زمانی که مشخص شد، حمله نظامی به ایران با هزینههای فراوانی همراه بوده و فرماندهان نظامی امریکا نیز با آن مخالف هستند، تمرکز بر رویکردهای جدید سیاسی و فرهنگی در دستور کار وزارت امورخارجه امریکا قرار گرفت.
از جمله این رویکردها در قبال ایران در سال ۲۰۰۶ فعال شدن «بخش ایران» در پروژه موسوم به Exchange (تبادل افراد و گروهها) بود. یکی از اهداف این پروژه تغییر نگرش عمومی جامعه ایران درباره برقراری رابطه با امریکا از طریق فشار لایههای زیرین جامعه بود. این پروژه در زمان جنگ سرد در برابر شوروی به کار گرفته شد به طوری که اولگ کالوگین افسر اسبق سازمان KGB و رئیس عملیات این سازمان در امریکا برنامههای Exchange را اسب تروایی خواند که نظام شوروی را از بین بردند. همچنین جوزف نای طراح روشهای جنگ نرم، درباره این مبادلات به ظاهر غیرسیاسی معتقد بود که مبادلات فرهنگی از این دست از تنشهای بین دو کشور امریکا و شوروی کاست و غربیها را در نگاه مردم شوروی انسان نشان داد.
برنامه Exchange در قالب دیپلماسی عمومی و با هدف ایجاد نگرش بهتر از امریکا در میان شهروندان کشورهای دنیا و ایجاد تفاهم بین شهروندان امریکا و کشورهای خارجی ایجاد شد، اما واشنگتن مدتی بعد فهمید که میتواند از این برنامه برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود بهره ببرد. فرض اساسی در اینجا این بود که فشار افکار لایههای زیرین اجتماع (شهروندان) میتواند دولتها را به سمت ایجاد رابطه با امریکا متمایل کرده و آنها را به سمت اتخاذ رویکردهایی همسو با منافع این کشور سوق دهد.
در سال ۱۹۶۱ کنگره امریکا قانون مبادلات دوجانبه فرهنگی و آموزشی را تصویب کرد که به موجب آن به دولت اختیار داده شد تا برنامههایش برای ارتقای تفاهم فرهنگی بین مردم امریکا و کشورهای دیگر را افزایش دهد.
هدف فرهنگ و دیپلماسی عمومی است
این برنامه از ارکان مهم سیاست خارجی امریکا بوده است. نکته جالب آنکه توسل به مسائل فرهنگی و دیپلماسی عمومی برای دستیابی به اهداف امنیتی و سیاست خارجی امریکا آنقدر ریشه دوانده بود که در گزارش رسمی دولت امریکا از وقایع ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ از دولت این کشور خواسته شده از قدرت نرم خود و برنامههایی نظیر Exchange برای به دست آوردن ذهن و قلب مردم خاورمیانه استفاده شود.
در میان اسناد امریکا شواهدی از تلاش مستمر دولتهای مختلف این کشور برای برقراری ارتباط با مردم ایران بعد از اشغال و تعطیلی سفارت امریکا در ایران دیده میشود.
یک نمونه از این تلاشها، راهاندازی صفحهای موسوم به سفارت مجازی امریکا در تهران توسط وزارت خارجه امریکاست که در وبسایت رسمی آن نوشته شده است: دنیا میداند که امریکا یک سفارت را در ایران از دست داد، اما ما در واقع چیزهای بیشتری را از دست دادیم؛ ما از ارتباط با مردم ایران، دسترسی به جامعه ایران و هزاران تعامل روزانه بین مردم دو کشور محروم شدیم.
فعال شدن دوباره یک برنامه ضدایرانی بعد از ۲۵ سال
اسناد نشان میدهد که در امریکا، ارتباط با مردم ایران همواره تلاشی در خدمت سیاست رسمی امریکا برای جاسوسی از ایران و براندازی نظام سیاسی تهران بوده است. اولین سند برای نشان دادن مفهوم مردم در دیپلماسی عمومی امریکا در یک اقدام وزارت خزانهداری امریکا دیده میشود. وزارت خزانهداری همزمان با روی کار آمدن دولت محمد خاتمی سازمانی به نام جستوجوی زمینههای مشترک را از تحریمها معاف کرد. این سازمان که از سازمانهای مهم در دیپلماسی عمومی امریکاست در سال ۱۹۸۲ تأسیس شد، اما بخش ایران آن در فاصله نزدیکی به تشکیل دولت اصلاحات فعال شد و در سالهای بعد، زمینه سخنرانی بسیاری از مخالفان ایران از جمله عبدالکریم سروش (در سال ۱۹۹۸) را فراهم آورد.
یکی از این راهبردها برنامه Exchange، برنامهای موسوم به برنامه بینالمللی رهبری بازدیدکنندگان بود که بخش ایران آن در سال ۲۰۰۶، بعد از وقفهای ۲۵ ساله و در راستای فعالیت همهجانبه دولت و کنگره امریکا برای براندازی دولت ایران فعال شد. پس از فعال شدن بخش ایران، برنامه رهبران خارجی دولت امریکا دعوت از هنرمندان ایرانی را در دستور کار خود قرار داد. به گزارش CNN از سال ۲۰۰۶ وزارت خارجه امریکا در قالب همین برنامه میزبان ۳۱ گروه از ایرانیها بوده است.
مخملباف و پناهی چگونه جذب شدند
اندیشکده آتلانتیک در سال ۲۰۱۳ گزارش داد بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۹ بیش از ۲۵۰ ایرانی، شامل هنرمندان، ورزشکاران، متخصصان پزشکی و مدرسان زبان فارسی در قالب برنامههای مختلف Exchange از جمله برنامه رهبران خارجی به امریکا آورده شدند. تحلیلی در یک پایاننامه سال ۲۰۱۱ نشان داد اکثر هنرمندان ایرانی که بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۹ در قالب این برنامه به امریکا دعوت شدند در حوادث پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ از منتقدان صریح دولت ایران بودند. محسن مخملباف و جعفر پناهی دو نفر از چند نفری هستند که در این تحلیل به عنوان نمونه به آنها اشاره شده است.
سایر برنامههای Exchange هم سیاسی بودند. یکی از این برنامهها بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۸ با همکاری دفتر حضور منطقهای ایران در دوبی که به صراحت اعلام شده بود برای جاسوسی از ایران تأسیس شده، حدود ۲۵ معلم فارسی را برای تدریس زبان فارسی در دانشگاههای امریکا دعوت کرد. هدف از تأکید بر فراگیری زبان فارسی مطابق اسناد رسمی وزارت خارجه امریکا و گزارش رسانههای این کشور، کسب اطلاعات از ایران و تدوین راهبردهایی برای حمایت از مخالفان ایران به قصد تغییر نظام سیاسی این کشور بوده است.
علاوه بر برنامههای فرهنگی و آموزشی نظیر برنامههای Exchange دولت امریکا تلاشهای زیادی در زمینههای دیگر با هدف براندازی رژیم ایران انجام داده است. سیمور هرش روزنامهنگار تحقیقی نیویورکر در جولای سال ۲۰۰۸ از قول مقامات نظامی و اطلاعاتی و منابعی در کنگره گزارش داد دولت جورج بوش درخواست بودجهای به ارزش ۴۰۰ میلیون دلار برای تشدید عملیات مخفیانه در ایران کرده که با موافقت کنگره همراه شده است.
امید به جوانان کافهرو
زمانی اهمیت این ماجرا بیشتر میشود که نگاهی به مصاحبه باراک اوباما رئیسجمهور امریکا با فریدمن روزنامهنگار نیویورک تایمز بیندازیم. در این مصاحبه رئیسجمهور امریکا به صراحت به این نکته اشاره میکند که طبقه متوسط در ایران میتواند به عنوان اهرمی برای مقابله با هرگونه ماجراجویی ایران عمل کند.
جان کری وزیر امورخارجه سابق امریکا نیز در اظهارنظری مدعی شد جوانان کافهرو ایران خواستار تغییر هستند.
به این ترتیب روشن است که همچنان تغییر در طبقات زیرین جامعه با تأکید بر گروههای مرجع همچون هنرمندان در دستور کار امریکا قرار دارد. شاید چند سال بعد روشن شود که دولت ترامپ برای مقابله با ایران چه برنامههای اینچنینی را در دستور کار خود قرارداده است.
به طور حتم عناصر اطلاعاتی نظام جمهوری اسلامی ایران در مقابل چنین اقداماتی هوشیار بوده و مقابله لازم را انجام خواهند داد، اما بد نیست که در این باره روشنگریهای لازم نیز صورت بگیرد تا با آغاز یک برخورد امکان مظلومنمایی فراهم نشود.