سرويس انديشه جوان آنلاين: چند سالی است در کلیدواژگان و ادبیات مفهومی گفتمان رهبر معظم انقلاب واژه «تعالی و پیشرفت» بسیار شنیده میشود و حتی ایشان بارها تأکید بر استفاده از این مفاهیم به جای واژه «توسعه» داشتهاند. با وجود قرابت مفهومی این واژگان که هر دو معرف نوعی تغییرات همهجانبه و هماهنگ یک موضوع در جهتی خاص است، باید پرسید آیا این تأکید رهبری صرفاً از باب جایگزینسازی مفاهیم استحاله شده غربی با کلمات معادل در فرهنگ بومی تلقی میشود یا هریک از این دامنه واژگان، به دنبال خود بار معنوی و مفهومی خاصی را نیز به همراه میآورد؟ این یادداشت میکوشد تا با واکاوی این مفاهیم پاسخی برای این پرسش بیابد.
قرابت معنای تعالی و توسعه مفهوم تحول
ازجمله اشتراکات معنوی دو مفهوم «تعالی» و «توسعه» رساندن مفهوم «ضرورت حرکت در مسیر تحول همهجانبه» است. از هر دو مفهوم انتظار میرود اجتماع انسانی را از نقطه موجود الف به نقطه مطلوب ب برسانند که از حیث جهانبینی نقطه دوم جلوتر از اولی است. برای این پیشبرد، هر دو مفهوم میکوشند تا از مسیر تحول پارامترهایی همچون «تمایلات»، «اطلاعات»، «رفتارها» و... در آدمی، به افزایش «قدرت» و «انتخاب» وی پرداخته و درنهایت تغییرات همهجانبه «کمی» و «کیفی» ایجاد کنند. این مسیر صرفاً قرار نیست آنچه را در گذشته بوده است به میزان بیشتر در اختیار آدمی قرار دهد، بلکه از نظر کیفیت نیز بایستی تغییرات عمده در مسیر بهبود شکل بگیرد. به عنوان مثال در مفهوم توسعه و نیز تعالی قرار نیست با رعایت الزاماتی، انسانها بتوانند میزان هیزم بیشتری نسبت به آنچه در قدیمالایام برای مواجهه با سردی هوا آذوقه میکردند، جمعآوری نمایند؛ بلکه بایستی اساساً از حیث متد و شیوه مقابله با سرما، تغییراتی در کیفیت مواجهه با آن شکل بگیرد که میتواند شامل استفاده از انرژی خورشیدی یا سایر منابع تجدیدپذیر به جای هیزم باشد.
در ادبیات اسلامی، این ایجاد ظرفیتهای جدید و تحول در ابزارها، به «شرح صدر» تعبیر میشود که شامل گشایش در ظرفیتها، فراخی امیال و نیازها بوده و در مقیاسی جدید به بشر «حق انتخاب» میبخشد.
جهانی شدن
در ادبیات مفاهیم توسعه در موضوع فراگیری و «جهانی شدن» با هم دارای اشتراک هستند. جهانی شدن به این مفهوم است که انتظار داشته باشیم ارزشهای حاکم بر جامعه در همه دولتها و ملتها یکسان باشد و تعاریف برآمده از این ارزشها بتواند مقیاس ارتباطات، مناسبات، قوانین و برنامهها را مشخص کند. در این همگرایی ارزشی، جامعه بینالمللی شکل میگیرد که در آن، ارتباطات و نظام ارزشی، بینشی و دانشی مبتنی بر ایدئولوژی حاکم بر این تفکر است. جهانی شدن همه ابعاد حیات انسان را دربرمیگیرد و بر تمامی شئون و نظامات ارتباطاتی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... تأثیر میگذارد.
درواقع از یکسو ادعای مدرنیته، جهانشمولی است و به همین دلیل تمام تلاش خود را برای تزریق مبانی مدرن ازجمله سکولاریته، لیبرالیته، هدونیته، اومانیته و... بر تفکر عموم مردم جهان به کار بسته است و این تحمیل قواعد به عرصه جهان بینالملل (گلوبالایز کردن) را مصداق بهنجارسازی زندگی بشر (نرمالایز کردن) و توسعه مدرنیته برمیشمرد. از سوی دیگر نیز تفکر اسلامی (و به طور اخص گرایش انقلاب اسلامی) بر جهانیسازی حکومت مهدوی و لزوم استقرار نظام عادلانه جهانی مبتنی بر آموزههای ناب اسلام تأکید دارد و تعمیم نگرش انقلاب اسلامی به فراتر از مرزها را از مصادیق متعالیسازی حیات بشری میداند. طبیعتاً این گرایش اسلامی برخاسته از تفکر قرآنی و مبتنی بر آیه شریفه «و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم الوارثین» و باور به آموزههای مهدوی و آخرالزمانی شیعه است.
از قضا یکی از مهمترین علل اختلاف دو تفکر تعالی و توسعه، همین مبنای مشترک است؛ چراکه هر دو در پی جهانی شدن هستند و، چون در جغرافیایی مشترک با یکدیگر در حال فعالیت هستند، هریک به دنبال گسترش فضای حیاتی خود برآمده و تداخل فضای حیاتی این دو منجر به ایجاد تنش و درگیری دو تفکر خواهد شد.
اختلاف تفکر تعالی و توسعه تفکر در الگوی مطلوب
در جامعه الهی و غیرالهی نیازها و اهداف عمومی آنقدر متعارض و مغایر هست که بتوان گفت نمیتوان معادلهای ثابت برای پیشرفت هر دو به یک نحو ارائه داد. هدف جامعه الهی از پیشرفت، ایجاد تحول در راستای تکامل و ابتهاج به قرب و پرستش الهی در همه ابعاد فردی و اجتماعی است و در جامعه مادی، توسعه کامجویی انسان از دنیا در همه اضلاع حیات مادی به عنوان نیاز و هدف آدمی مدنظر است؛ لذا شاید بتوان نخستین اختلاف اساسی میان تفکر تعالی و توسعه را در «الگوی مطلوب» این دو، توصیف کرد. توسعه «اومانیسم» را به عنوان مبنا در قالبی مادی (ماتریالیستی) میپذیرد و به دنبال خود، توسعه ابزارها، اخلاق توسعه و عقل خودبنیاد را در پی دارد. مکانیسم توسعه غربی از این قرار است که ابتدا «امیال مادی» را مبنای «عمل» قرار داده و سپس همین عمل را خرج «توسعه میل» مینماید. درواقع فرایندی است «از میل به میل» که در طول آن مدام بر حرص بشر افزوده میشود.
طبیعت هم چنین سیستم تکنولوژی که از آن ناشی میشود احساس نیاز مادی را مقدم بر هر چیز میداند و جهتگیری خود را به سمتی هدایت میکند که در راستای رفع این نیازها باشد کما اینکه تاکنون نیز در مسیر هدایت و فراهم کردن اسباب امیال و نیازهای دنیوی گام برداشته است، اما همین تکنولوژی نیازهای آدمی را نه تنها سیراب نکرده بلکه به اسب آبی برای افزایش تنوع و تکثر نیازهای بشری تبدیل شده است. به عبارتی تکنولوژی که برای رفع نیازهای محدود بشری در دنیای مدرن توسعه یافت خود ابزاری برای توسعه نیاز شده است. به همین دلیل است که از زمان تولید و توسعه تکنولوژی مدرن، تعریف انسان و نیازهای او مدام و با سرعت در حال تغییر است؛ تا جایی که مثلاً اگر یک جامعه معتاد، قدرت تهیه مواد مخدر لازم برای ارضای این نیاز کاذب خود را نداشته باشد، جامعهای فقیر و نیازمند قلمداد میشود، فارغ از اینکه به ماهیت این نیاز و میزان اصالت آن توجه چندانی نشان داده شود.
برای «توسعه قدرت ارضا»ی فرایندهای تکنولوژیک ناچار به «توسعه نیاز» هستیم؛ لذا مجبور به تغییر مفهوم «فقر» میشویم و بدین وسیله با افزایش سطح احساس فقر (نیاز) در پی توسعه تکنولوژی توسعه میرویم. این سیکل معیوب به صورت مستمر و دائمی ادامه دارد، اما با توجه به محدودیت منابع و سیریناپذیری انسان مادی، هیچگاه پیشرفت تکنولوژی، قدرت ارضای تمنیات مادی بشر به طور کامل را ندارد؛ یعنی این چرخه که شروع و خاتمهاش در «توسعه نیاز» است، از تأمین کامل نیازها عاجز است و، چون بین توسعه نیاز با ارضای آن ناهماهنگی به وجود میآید، بهناچار، «تنازع» دائمی غیرقابل اجتناب خواهد شد.
در این چرخه افراد جامعه همواره لذتی جدید را احساس میکنند و تحرک خود را برای رسیدن به میلی افزونتر و درک لذت پس از لذت مضاعف میکند و افزایش استفاده از ابزارهای تکنولوژیک برای رسیدن به این امیال توسعه خوانده میشود؛ درحالیکه مفهوم تعالی، از این حیث کاملاً متفاوت با توسعه است. گرچه انبیای الهی هیچگاه به دنبال امیال نفسانی انسان نبودند، با این وجود دائماً به دنبال ارائه تعریفی جدید از انگیزشهای انسانی و رساندن او به تمایلات جدیدی در راستای حیات طیبه بودند و با معرفی دنیا بهعنوان مزرعه آخرت، تمامی قوای مادی و غیرمادی بشر را وسیلهای برای درک محضر حضرت حق (عزوجل) قرار دادند.
علوم کاربردی
محل اختلاف دیگری که میان دو مفهوم تعالی و توسعه میتوان یافت در حوزه تولید علم است. درصورتیکه علم را ابزاری برای رسیدن به نقطه مطلوب از نقطه موجود بدانیم، متناسب با اهداف و آرمانها که همان نقطه مطلوب هستند نیازمند علوم کاربردی در دستگاههای فکری متفاوت خواهیم بود. به عنوان مثال اگر هدف ما توسعه فناوریهای دریایی و دسترسی انسان به کاربردهای این حوزه باشد بایستی به سمت تولید علم در زمینه زیردریایی و سایر علوم و فنون دریایی برویم وگرنه مثلاً با توسعه تولید علم در حوزه فناوری موشکی نمیتوان به آرمان ذکرشده رسید، چون ساخت سفینهای فضایی با تناسبات خاصی محقق میشود که کاملاً با شیوه ساخت زیردریایی متفاوت است.
مثال فوق نشان میدهد با تفاوت در آرمانها، ابزار وصول که علوم جزئی از آن هستند، متفاوت خواهد بود؛ لذا رسیدن به نقطه مطلوب تعالی و توسعه نیازمند شناسایی متغیرهای مورد نیاز در تولید علم و نسبتسنجی میان آنها بر تفکیک ابزار تولید علم متناسب با آرمانهای مورد انتظار است.
از سوی دیگر با توجه به اینکه دو مفهوم توسعه و تعالی برخاسته از دو جهانبینی متفاوت هستند لذا در حوزه معرفتشناسی و شناختشناسی نیز هرکدام متمسک به ابزارهای ویژه و مقبول خود هستند. مثلاً علوم مورد نیاز تعالی باید هماهنگ و درنتیجه برآمده از وحی به عنوان یکی از ابزارهای اصیل شناخت در جهانبینی اسلامی باشد. درحالیکه ذیل مفهوم توسعه اساساً امکان بهرهبرداری از چنین ابزار معرفتی برای رسیدن به تولید علم وجود ندارد و گزارههای وحیانی صراحتاً به عنوان گزارههای متافیزیکی و غیرعلمی به شمار میروند.
فرجام سخن
موارد تعارض میان گفتمان توسعه و تعالی به چند نمونه بالا منحصر نمیشوند و این دو مفهوم در زمینههای مختلف با یکدیگر دچار تنش هستند و محصول این تنشها، چالش تعالی و توسعه در مقیاسی جهانی به شکل برخوردی تمدنی است.
اگر این چالش را ذیل مفهوم تمدنسازی اسلامی بپذیریم و به دنبال دستیابی مسیری برای رسیدن به مفهوم تعالی همهجانبه در جامعه اسلامی باشیم؛ ضروری است ابتدا آرمانهای مد نظر برای رسیدن به نقطه مطلوب را کشف کنیم و سپس آن را در سطوح مختلف راهکارهای عملیاتی برسانیم و در مرحله بعد به دنبال تحقق الزامات این راهکارها باشیم.
در جمهوری اسلامی طی چند دهه اخیر اقدامات خوبی در حوزه تعریف چشمانداز و آرمانهای مطلوب پیشرفت صورت گرفته است، اما باید این نقاط هدف در قالب سطحبندی به فرایندهای عملیاتی قابل اجرا تقسیم شوند و ضمایمی برای اجرای آن در نظر گرفته شود.
دستیابی به علم دینی یکی از اقتضائات و چالشهای اساسی در حوزه الزامات تحقق الگوی تعالی دینی در انقلاب اسلامی است. به منظور غلبه بر این چالش ناگزیر بایستی به سمت تحول و دگرگونی در روشها و فلسفه روشها و نمونهسازی برای تولید روش برویم. متأسفانه مبنای جهانیسازی و ایجاد توسعه پایدار در مقیاس جامعه جهانی در حال حاضر اندیشه تجدد و الزامات تکنولوژیک برخاسته از آن است و این چالش در عمیقترین لایههای آنها بوده و برخوردی تمدنی است. اختلاف این دو رویکرد در اهداف و جهتگیریها پایه زندگی است و تا زمانی که اولاً به ضرورت تفکیک مفهوم توسعه و تعالی پی نبریم و ثانیاً به عزمی برای نیل به الزامات آن نرسیم، هرگونه پیشرفتی نمیتواند ما را به سمت و سوی زمینهساز آرمانشهر مهدوی رهنمون سازد.