کد خبر: 968469
تاریخ انتشار: ۱۴ شهريور ۱۳۹۸ - ۰۳:۲۹
یکی از اشتباهات در تاریخ فهم علامه طباطبایی آن است که همگان علامه را با «مقاله اعتباریات» شناختند و تصور می‌کردند که کار بزرگ ایشان در این مقاله اعتباریات بود؛ درحالی‌که اگر رساله‌های دیگر علامه را جدی بگیریم می‌بینیم که مسئله چیز دیگری است
سرويس انديشه جوان آنلاين: حجت‌الاسلام حسین سوزنچی اخیراً در نشسست تخصصی تبیین نظریه اعتباریات علامه طباطبایی (ره) و تداوم آن در علوم انسانی اسلامی، در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در قم به ارائه سخنرانی پرداخت که در ذیل بخشی از آن مورد اشاره قرار می‌گیرد.

یکی از اشتباهات در تاریخ فهم علامه طباطبایی آن است که همگان علامه را با «مقاله اعتباریات» شناختند و تصور می‌کردند که کار بزرگ ایشان در این مقاله اعتباریات بود؛ درحالی‌که اگر رساله‌های دیگر علامه را جدی بگیریم می‌بینیم که مسئله چیز دیگری است؛ اساساً بحث اعتباریات، یک مبحث انسان‌شناسی بود و علامه از این بحث یک بهره معرفت‌شناسی گرفت.

مدرس حوزه و دانشگاه بیان کرد: ایشان رساله اعتباریات را در ۱۳۴۶ قمری در نجف نگاشته‌اند؛ در شروع این رساله آمده است این که در اینجا از آنچه انسان واسطه می‌دهد بحث کنیم، علامه این بحث را از جنس علم‌النفس می‌داند.
در جلد دوم، ایشان به رساله‌های انسان می‌پردازد؛ علامه درخصوص انسان در دنیا بحث می‌کند و در دو مقاله به بحث فلسفی و آیات و روایات می‌پردازد؛ در مقاله اول ایشان به ادراکات اعتباری می‌پردازند و بیان می‌کنند که زندگی انسان به معنی ادراکات اعتباری است.

در مقاله ادراکات اعتباری، بحث از تشبیه آغاز و در ادامه به مباحث معرفت‌شناسی سوق پیدا می‌کند؛ ایشان فصلی درخصوص انسان باز می‌کنند و درکل، اینکه انسان چگونه است را شرح می‌دهد؛ در مسئله انسان‌شناسی نیز باید این بحث را مطرح کرد که علامه در این بحث از فضای فلسفه اسلامی نیز خارج شده و یک مکتب دیگر تولید کرده است.

در نگاه فلاسفه ما، عالم واحد است و تکثر در آن وجود ندارد؛ خداوند به انسان اراده داد و به همین دلیل انسان دائماً، جهان تولید می‌کند و علامه با این مسئله درگیر می‌شود. علامه بیان می‌کند که وقتی انسان به سمت هدف می‌رود، چیزی را اعتبار می‌کند، یعنی مداخله‌گری ذهن یا شان واسطه‌گری که با آن در فضای نظام ضروری، امری دیگر را رخ می‌دهد؛ اگر خداوند انسان را نیافریده بود و یک نفر تمام علوم کشف واقع را می‌دانست، می‌دانست اول و آخر عالم چه بوده و چه خواهد بود ولی خداوند وقتی انسان را آفریده بود و اراده داد، انسان نیز بر خلاف روند عالم حرکت کرد.
به همین دلیل که وقتی انسان وارد طبیعت شد نظام محیط‌زیست را بر هم زد؛ انسان نظام زمین را با اراده خود به هم زده است؛ انسان حیوانات را اهلی کرد و کارکرد‌های آن‌ها را تغییر داد؛ علامه به دنبال شرح اراده نه در نظام علیت بلکه بر هم زدن اراده است. فطرت به معنی تعین بالقوه است که هم ذات از پیش تعیین شده دارد و هم ذات از پیش تعیین شده ندارد ولی درنهایت می‌تواند خلیفه‌الله شود؛ اعتباریات بیان می‌کند که موجودی که تعینش از اول تعیین شده نیست می‌تواند با اراده خود به سمت خلیفه‌الله شدن برود.

بر خواست‌گرا‌ها چنین بیان کرده‌اند که خطا‌ها اعتباری است و همه اعتباریات متغیر است؛ علامه این بحث را به‌خوبی فهم کرد و مشاهده کرد که یک تئوری اعتباری باور‌های متغیر انسان را شرح می‌دهد و ایشان این بحث را از انسان‌شناسی برداشت و این مسئله معرفت‌شناسی را حل کرد. شهید مطهری پذیرفت که اعتباریات، اعتباری هستند و برای حل مشکل به تئوری فطرت پرداخت؛ یعنی ایشان به شرح خطا‌های معرفتی پرداخت.

به نظر می‌رسد متأسفانه در کشور ما مواجهه دانشگاهی و به تبع حوزوی با علوم انسانی با همان رویکرد پوزیتیویستی بود یعنی فهم عالم و کنش و اعتباریات کنش؛ ولی علامه با این بحث بیان کرد که مواجهه ما با علوم انسانی باید در این حوزه اعتباریات باشد. برای حل مشکلات در حوزه علوم انسانی، فقه مهم‌تر از فلسفه سنتی است؛ فلسفه سنتی به ضروریات عالم می‌پردازد ولی فقه عرصه‌ای است که با امور اعتباری سرو‌کار دارد.
یک نقد مهم وجود دارد که همچون همه مباحث عالم وقتی یک باب جدید باز می‌شود همه سعی می‌کنند همه امور را در این باب قرار دهند؛ زمانی همه تصور می‌کردند که در مقابل محسوس، معقول داریم و همه چیز را در معقول می‌ریختند؛ بعد‌ها ابن‌سینا به مقوله معقول ثانی اشاره کرد؛ سپس این جریان منتقل شد و در مباحث دیگر مطرح شد؛ علامه افقی را به عنوان افق ادراکات اعتباری ایجاد کرد و الان همه سعی می‌کنیم همه چیز را در این قالب فهم کنیم که امری درست نیست.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر