سرویس جامعه جوان آنلاین: به تازگی رئیس دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در مصاحبهای گفته است: «ممکن است ناچار شویم در صورت عدم دریافت مطالبات از تأمین اجتماعی و برقرارشدن یک مکانیسم مطمئن برای پرداخت منظم، از اول مهرماه از بیمهشدگان تأمین اجتماعی هزینه را دریافت کنیم و به آنها گواهی پرداخت دهیم تا خودشان مبالغ را از سازمان بیمه تأمین اجتماعی دریافت کنند.»
سالهاست که سیستم بهداشت و درمان کشور گرفتار چنین مدیرانی است. سیستم عریض و طویلی که هم متولی سلامت جامعه و هم آموزش پزشکان است.
اینکه فردی در جایگاه رئیس دانشگاه اینقدر راحت بیقانونی را فریاد زند و بیاخلاقی کند، جای تعجب ندارد. اکنون در سختترین شرایط اقتصادی کشور، سازمان تأمین اجتماعی نه معاون بیمهای دارد، نه معاون اقتصادی و نه معاون حقوقی و پارلمانی و چند اداره کل این سازمان هم بدون مدیر کل اداره میشود.
چرا در کشورمان با وجود توسعه علومی، چون اقتصاد سلامت، بهداشت، سیاستگذاری سلامت و ایمنی بهداشت و دهها رشته مرتبط با مدیریت نظام سلامت و اجرای اعتباربخشی همچنان گرفتاریهای بهداشتی داریم؟!
واقعیت این است که فلسفه سلامت به درستی مطالعه نشده و متأسفانه چندین دهه است که بر اصلاح رفتار با صدور بخشنامه اصرار دارند. مدیرانی داریم غرق در تعارض منافع که نانشان استمرار همین سیستم است.
مدیرانی که هیچگاه بخشنامههای آنها از دل نظرات کارشناسی و آرای بدنه درمان صادر نمیشود، چه برسد علم آن را داشته باشند که بفهمند نیازمند آن هستند که از دریچه نگاه بیمار به بیمارستان نگاه کنند؟!
در چنین محیطی بیمار تبدیل به یک بمب سیار میشود که محیط ناآشنای بیمارستان و ضعف دانش، آگاهی و استرس بیماری، از وی بمب خطرناکی میسازد که هر لحظه در حال انفجار است.
برخی مدیران در کشورمان در حوزههایی که با مردم در ارتباط هستند از بانک، آموزش و پرورش، شهرداریها و بهخصوص مراکز بیمهای و درمانی نیازمند افزایش مهارتهای ارتباطی پرسنل هستند. مدیران باید بدانند که برخلاف سینما و رستوران با طیفی از مردم مواجهاند که از فقیر تا غنی و از مطلع تا بیاطلاع به آنها مراجعه میکنند.
از طرفی و بنا بر اخبار منتشره، مصطفی سالاری که دو ماه از انتصابش گذشته در مدتی که در مدیریت عاملی تأمین اجتماعی بوده، پررنگترین استراتژیاش انکار مشکلات و ذوب شدن در تیم مدیریتی قبلی (که سازمان را به مرز بحران کشانده اند) بوده است.
واقعیت این است که ساختار و سیستم نظام درمانی ما به گونهای است که امکان تولید بیعدالتی و بیاخلاقی در آن وجود دارد و این ساختار باید اصلاح شود.
از سویی مجلس در انتهای کار خود است و بعید است نمایندگان تن به درگیری با دولت بدهند، به خصوص اینکه با توجه به عملکرد ضعیف مجلس و نارضایتی مردم از وضع موجود، برخی از نمایندگان شانسی در انتخابات آینده نداشته و برای آینده شغلی خود باید دست به دامان دولت شوند.
آگاهی و روشنگری در برابر بیقانونی برخی مدیران را باید گسترده و عمومیتر کرد؛ امروز به مدد شبکههای اجتماعی میشود همه مردم را برای مبارزه با هر متخلف و زیادهخواهی دعوت کرد، اماای کاش در چنین شرایطی، دیگر برخی مدیران بیدلیل نارضایتی نتراشند.