سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: خوانش داستان و نمایشنامه با وجود قدمت زیادی که در ادبیات کشورمان دارد هنوز برای بسیاری ناشناخته است. ندا ثابتی از سال ۷۸ به صورت حرفهای و رسمی در عرصه تئاتر فعالیت میکند و نمایشنامهنویس پرکاری است که تاکنون چندین اثر خود و دیگران را در تهران و دیگر استانها کارگردانی کرده است. او مؤلف چند کتاب در حوزه ادبیات و نمایشنامه و فیلمنامه است که جوایزی هم دریافت کرده از جمله «وقتشه»، «زمانی دیگر»، «بچههای مسجد» و «ثانیه در لحظه خاکستر میشود». برخی از نمایشنامههای او نیز پخش رادیویی شده است. «جوان» در همین رابطه با این نویسنده گفتگو کرده است.
اصولاً هدف از خوانش کتاب یا نمایشنامه و نیز نمایشنامهخوانی چیست؟
نمایشنامهخوانی گونهای از زیرشاخههای تئاتر است. هدف آن هم معرفی نمایشنامه است و اینکه از برخی عناصر اجرایی و تصویری در اجرای صحنه در نمایشنامهخوانی استفاده میشود مگر در اجرایی که مقداری میتوانیم میزانسن بدهیم و از لباس، گریم و وسایل دیگر هم استفاده کنیم. غیر از معرفی نمایشنامه، خوانش ما را به سمت نمایشنامه رادیویی میبرد و به واسطه توضیح صحنهخوان که در نمایشنامهخوانی اجرا میشود، افراد هم نقشخوانها را میبینند و هم در تخیل خود میتوانند خیلی از صحنهها را بازسازی کنند پس در نمایشنامه خوانی به نوعی ترکیب چند مسئله را داریم که میتواند برای مخاطب، کارگردان و نقشخوانها جذابیت داشته باشد و هر کدام با ایدههای مختلف خوانش شود.
برخورد نویسندگان با خوانش کتابهایشان چطور است؟
هر نویسنده میتواند اجازه بدهد تا دیگران کتابش را خوانش کنند. این شیوه ضمن معرفی بهتر اثر، برای کسانی که نابینا هستند و نمیتوانند تئاتر یا فیلمی ببینند با نمایش رادیویی و نمایشخوانی قادر خواهند بود از کتاب و داستانها استفاده کنند؛ در نتیجه نویسنده میتواند داستانها و قلم خودش را بهتر و بیشتر معرفی کند تا افراد در موقعیتهای مختلف کتاب او را بخوانند و کسانی که میخواهند کارهای اقتباسی و برداشتی از نمایشنامه یا کتابی داشته باشند از آن استفاده ببرند. به غیر از نویسندگان، خوانش کاربردهای مختلفی میتواند داشته باشد چراکه صرفاً شنیدن نیست. فیلمساز یا کارگردان تئاتر وقتی داستانی یا نمایشنامهای را میخواند انگیزهای میشود برای تبدیل شدن آن کتاب به فیلم یا نمایش و این اتفاق خوبی برای نویسندهای است که کتابش خوانش میشود.
واکنش مخاطبان به این خوانشها چگونه بوده است؟
برداشتها مختلف است، ولی همان طور که گفتم افراد نابینا و کمبینا خیلی مشتاق هستند مانند بقیه فیلم و تئاتر ببینند. حالا این شیوه برایشان تصویرسازی ذهنی میکند برای سایر مخاطبان هم همیشه خوانش جذاب بوده است؛ جذابتر اینکه نویسندهای قسمتی یا تمام نوشتهاش را میخواند و اگر توانایی لازم را در بخش بیان و حس حتی تغییرات در صدا داشته باشد که به مقوله بازیگری برمیگردد برای مخاطب جالب و شنیدنی است.
شما برای خوانش از کتابهای خودتان استفاده میکنید؟
خوانشهای من جنبه نمایشنامهای دارد و داستانی نیستند. عمدتاً از روی نمایشنامههای خودم خوانش دارم یا داستانهای دراماتیک مثل کتاب «در پی عشق دویدن» درباره ادواردو آنیلی. اما چون داستانهایم هنوز چاپ نشده هیچ وقت از روی آنها خوانش نداشتم؛ البته انتشارات نیستان با مدیریت سیدمهدی شجاعی در فرهنگسرای اندیشه از نویسندهها دعوت میکند تا درباره داستانهای چاپ نشده یا در شرف چاپشان خوانش داشته باشند؛ من هم شاهد چند جلسه خوانش بودم.
انتخاب مطالب برای خوانش به چه صورت است؟
قطعاً بستگی به زمانبندی و حجم کتاب و نمایشنامه دارد. اگر کتاب کمحجم باشد میتوان همه آن را خوانش کرد، اما اگر زمان محدود و کتاب پرحجم باشد قسمتهایی از کتاب انتخاب میشود و نویسنده یا کارگردان میتوانند هر کدام که مهمتر و جذابتر است و تأثیرگذاری بیشتری دارد را برای خوانش انتخاب کنند.
جنسیت چه نقشی در خوانش دارد؟
هر کدام بر کار مسلطتر باشند و بتوانند روی احساس مخاطب تأثیر بگذارند و منظور را برسانند موفق هستند. باید تکنیکهای صدا و لحن بیان را بدانند؛ البته اگر شخصیت داستان خانم باشد بهتر است خانم بخواند و یا برعکس، ولی فرد میتواند به تنهایی کل داستان را بخواند.
خوانشگر باید چه کسی باشد؟
به هر حال هر کاری اصول و فنون مربوط به خودش را دارد و بهتر است افرادی که علم و توانایی کار را دارند وارد شوند تا توان تأثیرگذاری را داشته باشند. صدای خوب در متن و لحن بیانها مؤثر است و بهتر است افراد بازیگر خوبی برای خوانش باشند، اما اگر چنین افراد حرفهای در اختیار نیست افرادی که علاقهمند و مستعد هستند هم میتوانند خوانش کنند.
در ایران چقدر هنر خوانش شناخته شده است؟
ایرانیها از قدیم علاقه زیادی به داستانگویی و داستان شنیدن داشتهاند. این را در تمام ادبیات کهن به خوبی میتوان دید، داستانهای حماسی و اسطورهای زیادی داریم که نویسندگان سعی کردهاند این شیوه را داشته باشند؛ از هزار و یک شب گرفته تا شاهنامه همه به همین سبک بودهاند. بعدها از زمان قاجار درامنویسی رواج پیدا کرد؛ بنابراین ایرانیان با داستانگویی ناآشنا نیستند. پردهخوانی شاهنامه حتی نمایشنامههای روحوضی هم از این دست هستند، ولی اینکه در زمان معاصر بخواهیم داستانها را خوانش کنیم نیازمند معرفی و حمایت مالی است. قطعاً اگر در مسیر درست باشد تبلیغ و معرفی هم درست خواهد بود و مخاطب نسل جدید به این سمت کشش پیدا میکند تا بنشیند و بشنود. شاید عموم مردم با خوانشها زیاد آشنایی نداشته باشند. این معرفی جای کار دارد تا در مسیر بهتر قرار بگیریم و از این طریق گرایش به کتابخوانی هم بیشتر میشود، چون با خوانش حس کنجکاوی و انگیزه افراد برای دنبال کردن اثر بیشتر میشود.
در خوانش کدام استادان حضور داشتهاند؟
در خوانش نمایشنامهها عمدتاً استادان بزرگ تئاتر بودهاند و این کار را به زیبایی انجام دادهاند مثل محمد صالحعلا و رسول نجفیان که خوانشهایی داشتهاند و یا تأثیرگذارترین خوانشها که مربوط به «قصه ظهر جمعه با شما» است که در ذهنها ماندگار شده است.
با توجه به اینکه شما در دو حوزه داستاننویسی و نمایشنامهنویسی تبحر دارید جایگاه رمان و نمایشنامه را چگونه ارزیابی میکنید و تأثیرگذاری کدام بر مخاطب ییشتر است؟
به مرور زمان تفاوت اینها کم شده است. پیش از این رمانها توصیفهای زیادی داشتند و در شرح زمان و مکان و فضا خیلی میپرداختند، ولی هرچه به جلو آمدیم رمانها توضیحات خود را کمتر کردند و خیلی از عناصر و ادبیات نمایشنامهها در آنها وارد شد به صورتی که دیالوگمحور شدند. تفاوت این دو در این است که رمان برای خواندن است و نمایشنامه برای بازی کردن. حالا اگر خوانشی صورت بگیرد جنبه معرفی دارد و اینکه مخاطب بتواند با تصویرسازی و تخیل به آن پی ببرد، اما چون رمان برای بازی نیست ممکن است زمینههای دیگر از رمان اقتباس و برداشت شود. رمان حجم زیادی دارد در حالی که در نمایشنامهنویسی با محدودیت زمان مواجه هستیم. از طرفی سبک نوشتاری رمان و نمایشنامه با هم متفاوت است، ولی وقتی قرار است ادبیات خوانش شود نمایش کمک میکند تا رمانها هم به ایجاز و کنش و واکنش برسند و دیالوگها از حرف بیرون بیایند و حالت کنشزایی پیدا کنند. در این راستا اگر عناصر دراماتیک کنش و واکنشها و مسائل دیگر در رمانها وارد شود کمک میکند تا رمانهای جدید به نسبت رمانهای قدیم بهتر اجرا و خوانش شوند.