کد خبر: 969955
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۵
حادثه آرامکو چه تأثیری در نظم منطقه آسیای جنوب شرقی خواهد داشت
«ژاندارم خلیج‌فارس» لقبی بود که به ایران در زمان حکومت پهلوی در دهه ۵۰ داده شد، دلیل آن هم ایفای نقش ایران به عنوان بخشی از سیاست دو ستونی امریکا در منطقه به همراه عربستان برای حفظ ثبات مورد نظر غرب بود.
سرويس سياسی جوان آنلاين: «ژاندارم خلیج‌فارس» لقبی بود که به ایران در زمان حکومت پهلوی در دهه ۵۰ داده شد، دلیل آن هم ایفای نقش ایران به عنوان بخشی از سیاست دو ستونی امریکا در منطقه به همراه عربستان برای حفظ ثبات مورد نظر غرب بود. حالا به نظر می‌رسد تاریخ به گونه دیگری در حال تکرار شدن است و جمهوری اسلامی ایران بار دیگر تبدیل به اصلی‌ترین قدرت منطقه شده است، با این تفاوت که این بار نه تنها از سیاستگذاری امریکایی‌ها خبری نیست بلکه غربی‌ها و کشور‌های بیگانه مجبور هستند تا گام به گام از سیاست قبلی خود در منطقه خلیج فارس عقب بکشند و عرصه را برای ایفای نقش جدی‌تر به ایران واگذار کنند؛ رویدادی که نشانه‌های آن از هم اکنون پیداست.

از خلیج «گوادر» درست تا جایی که آخرین منطقه مهم دریایی متعلق به پاکستان به پایان می‌رسد و خط ساحلی ایران در دریای عمان آغاز می‌شود تا اروند رود در منتها‌الیه شمال خلیج فارس نزدیک ۲ هزارو ۵۰۰ کیلومتر راه است. به این ترتیب ایران دارای بیشترین خط ساحلی در این منطقه و همچنین جمعیت فعال و بندر‌های پر رفت و آمد است. به رغم اینکه امارات متحده عربی سال‌هاست تلاش می‌کند با استفاده از سرمایه‌گذاری خارجی و شهر‌های پر زرق و برق خود را به عنوان یک قدرت ساحلی معرفی کند، اما محدودیت‌های ذاتی این کشور از جمله جمعیت کم، روند ناقص تاریخی برای تشکیل دولت و ملت و همچنین منابع محدود طبیعی همچون آب سبب شده تا موقعیت ایران در این منطقه از دنیا فوق‌العاده و غیرقابل دسترس باشد.

با این حال و به رغم پتانسیل‌های فراوان ایران برای ایفای نقش راهبردی سیاست مستقل ایران در عرصه جهانی و تلاش برای استقلال از ابر قدرت‌ها سبب شده تا تمام تلاش‌های غرب برای جلوگیری از تبدیل شدن نظام جمهوری اسلامی ایران به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای معطوف شود. با این حال به نظر می‌رسد شبکه قدرتمند نظامی که غرب برای جلوگیری از تبدیل شدن ایران به یک ابرقدرت منطقه‌ای در منطقه ایجاد کرده در حال فرسایش است؛ روندی که نمونه واضح آن انفعال در ماجرای حمله به تاسیسات نفتی آرامکو توسط انقلابیون انصارالله یمن در این منطقه است. اما سؤال این است که این قدرت جدید در منطقه چه ویژگی‌هایی می‌تواند داشته باشد و چرا ایران از این پتانسیل برخوردار است.

خطوط قرمز امریکایی در منطقه از بین می‌روند
۶۴ سال پیش زمانی که ملک عبدالعزیز پادشاه و بنیانگذار سلسله آل سعود با تئودور روزولت رئیس‌جمهور وقت امریکا روی کشتی جنگی کویینسی در دریای سرخ دیدار کرد، پیمانی دوجانبه بین دو دولت شکل گرفت که در مقابل تضمین منافع نفتی امریکا در عربستان سعودی، ارتش این کشور از امنیت پادشاه و موجودیت دولت عربستان دفاع خواهد کرد. در طول سال‌های گذشته این پیمان همچنان مستحکم باقی مانده بود و دکترین کارتر در سال ۱۹۷۹ در خصوص تضمین امنیت خطوط انتقال دریایی انرژی در خلیج فارس به قوت آن افزود، با این حال حملات روز یک‌شنبه به تاسیسات فرآوری نفتی در بقیق و عدم واکنش جدی امریکا این سؤال را به وجود آورده که آیا دیگر امکان اعتماد به نظم قبلی حاکم بین امریکا و کشور‌های صادرکننده نفت وجود دارد یا نه؟

شاید اگر ۱۰ سال پیش یک دهم حمله فوق به مناطق نفتی عربستان انجام شده بود بسیاری درباره واکنش فوری سنتکام شک نمی‌کردند، اما هم اکنون خطوط قرمز سابق امریکا در منطقه یکی پس از دیگری فرو می‌ریزد. آنچه یمنی‌ها آن را مورد حمله قرار داده‌اند یکی از پنج نقطه حساس صنعت نفت دنیا محسوب می‌شود. نقطه حساس بعدی که اتفاقاً نزدیک همین منطقه قرار دارد پایانه راس التنوره است که نزدیک ۱۰ درصد نفت دنیا از آن صادر می‌شود.
این پایگاه نفتی تحت شدیدترین حفاظت پیرامونی قرار دارد، چراکه امنیت انرژی عربستان سعودی به عنوان ضامن حفظ این کشور وابسته به فعالیت صحیح این مرکز است. حمله به این منطقه که یمنی‌ها آن را بر عهده گرفته‌اند به سعودی‌ها نشان داده است تمام مناطق حساس این کشور زیر آتش انصارالله قرار دارد. کار به جایی رسیده که حتی صدای لیندسی گراهام سناتور جمهوریخواه امریکایی نیز درآمده است. این مسئله شبهات فراوانی را مطرح کرده است که چرا چنین عقب‌نشینی‌ای از سوی امریکایی‌ها در حال انجام است. پاسخ به این سؤال را می‌توان در قدرتمند‌تر شدن جریان مقاومت دید؛ قدرتی که مبتنی بر توانمندی‌های داخلی و نیرو‌های نظامی بومی صورت گرفته و توانسته تا حد زیادی معادلات را عوض کند.
در کنار این توازن نظامی در دنیا در حال تغییر است. امریکا که تا چندی پیش مهم‌ترین قدرت نظامی در دنیا محسوب می‌شد، حالا با رقبای جدی در حوزه نظامی و اقتصادی روبه‌رو است؛ رقبایی که به زودی قدرت آن‌ها از امریکا جلو خواهد زد.

امریکا قافله را به سایر کشور‌ها هم می‌بازد
به عنوان مثال چین یکی از کشور‌هایی است که توانسته است به خوبی قدرت نظامی امریکا در منطقه را به چالش بکشد؛ چالشی که به شدت برای امریکایی‌ها دردسرساز شده و هیچ کس در واشنگتن نمی‌داند که با آن چگونه مقابله کند.

برخلاف اتحاد جماهیر شوروی، چین از ساحلی وسیع در دریای‌های پیرامونی خود برخوردار است که اجازه رشد و تحرک سریعی به آن داده است. نیروی دریایی چین دیگر آن نیروی دفاع ساحلی کوچکی نیست که در دهه ۵۰ میلادی به کمک اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفت. حالا نیروی دریایی ارتش خلق چین در حال ساخت دومین ناوهواپیمابر خود در بندر «دالیان» است و نسل جدید زیردریایی‌های اتمی تایپ ۹۶ این کشور توان حمل نزدیک به ۲۴موشک سوخت جامد با کلاهک‌های چندگانه را دارند.

اغلب این زیردریایی‌ها در تاسیسات زیرزمینی در دریای چین جنوبی قرار دارند و تصاویر ماهواره‌ای حاکی است که زیردریایی‌ها به راحتی از طریق کانال‌های زیرزمینی خود را به حوضچه‌های آبی در خشکی می‌رسانند. در حوزه موشک‌های بالستیک نیز چینی‌ها در حال تلاش برای ساخت موشک‌هایی برای گذر از سپر پدافند موشکی امریکا هستند. جدیدترین محصول چینی‌ها در این حوزه موشک DF- ۴۱ است که قرار است جایگزین موشک سوخت مایع DF- ۵ شود.
این موشک برای اولین بار در سال ۲۰۰۹ آزمایش و وجود آن به صورت رسمی در یک رژه در سال ۲۰۱۴ میلادی تأیید شد. این موشک بردی نزدیک ۱۳ تا ۱۵هزار کیلومتر دارد و می‌تواند از خاک چین تمام خاک امریکا را مورد هدف قرار دهد.

این موشک می‌تواند از پرتابگر‌های متحرک پرتاب شود و قابلیت حمل کلاهک‌هایی با توان حمل ۱۰ کلاهک اتمی را دارد. سرعت این موشک در لحظه شیرجه می‌تواند تا ۲۵ماخ برسد. به این ترتیب نگرانی امریکایی‌ها از چینی‌ها کاملاً قابل درک است. صرف‌نظر از قابلیت‌های دفاعی گوناگون، چین سرمایه‌گذاری گسترده‌ای در ایجاد پناهگاه‌های مستحکم زیرزمینی برای حفاظت از توان اتمی خود کرده است. رکن اصلی هدایت این برنامه بر عهده سپاه دوم توپخانه چین است که صد‌ها کیلومتر تونل‌های زیرزمینی را برای انتقال مداوم موشک‌های بالستیک اتمی خود ایجاد کرده است. چنین شبکه‌ای می‌تواند توانمندی یک کشور را برای وارد کردن ضربه اتمی اول به گونه‌ای که توانمندی هسته‌ای چین برای تلافی کردن را نابود کند، به شدت کاهش دهد.
تمام این عوامل سبب شده تا نیروی دریایی امریکا برای مقابله با چین در منطقه اقیانوس آرام مستقر باشد و دیگر نیرویی برای استقرار در منطقه خلیج فارس در اختیار نداشته باشد.

دست ایران در حوزه دیپلماسی هم پر است
ایران علاوه بر رشد نظامی خود و تضعیف حضور امریکایی‌ها ابزار‌های دیپلماتیک جدی نیز برای حضور در منطقه در اختیار دارد. ایران تاکنون بار‌ها و بار‌ها به کشور‌های منطقه پیشنهاد کرده است تا در قالب یک پیمان عدم تجاوز ترتیبات جدیدی برای حفظ امنیت منطقه ایجاد کنند، با این حال این پیشنهاد همواره از طرف سعودی‌ها و سایر کشور‌های عربی منطقه رد شده که مهم‌ترین دلیل آن تکیه بر توانمندی نظامی امریکایی‌ها در منطقه بوده است.
حالا که به تدریج توان امریکایی‌ها در منطقه در حال تحلیل رفتن است، ایران پیشنهاد‌های آماده‌ای دارد که می‌تواند روی میز بگذارد؛ پیشنهاد‌هایی که اتفاقاً حمایت کشور‌های مستقل دنیا از جمله روسیه و چین را دارد. بدون شک اگر زمانی بنا باشد در خصوص امنیت منطقه رایزنی شود این ایران است که می‌تواند با دستی پر بر سر میز مذاکره حاضر باشد، البته ایران همواره تأکید کرده است که کشور‌های فرامنطقه‌ای نباید در این مذاکرات دخیل باشند و کشور‌های منطقه خود به الگویی بومی و متکی بر نیرو‌های بومی برای حفظ امنیت خود دست یابند؛ همان گونه که در مذاکرات مرتبط با دریای خزر چنین اتفاقی روی داده است.

آغاز عصر انقلاب اسلامی در منطقه
با در نظر گرفتن تحولات فوق با قاطعیت می‌توان گفت که دوران جدیدی در منطقه آغاز شده است. هر رویدادی که در منطقه به وقوع بپیوندد دیگر خلیج فارس، خلیج فارس سال‌های گذشته نخواهد بود. نگاهی به برخی نشانه‌ها هم این گمان را تقویت می‌کند که این دوره جدید آغاز سیادت انقلاب اسلامی و محور مقاومت بر منطقه و تأمین امنیت بومی آن باشد.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار