سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: علی فروغی، مدیر شبکه ۳ سیما در بخشی از نامهای که به تازگی از وی منتشر شده بدون نام بردن از شخص خاصی درباره توصیه یکی از سلبریتیها به مردم برای تحریم برنامههای صداوسیما مینویسد: «این روزها آنهایی که باد در گلو انداخته و آروغ روشنفکری نشخوار میکردند که «مگر کسی هم دیگر این تلویزیون را میبیند؟» به جرگه معترضین بالا تا پایین برنامههای رسانه ملی از نخستین دقایق بامدادی تا واپسین ثانیههای شامگاه پیوستهاند و همچنان با ژست «ندیدن» گاه در مورد فلان میان برنامه یک دقیقهای در فلان برنامه در فلان شبکه نوپا و تخصصی مقالهها مینویسند و توئیتها میزنند و جیغهای بنفش میکشند. شاهد مثال، همان سلبریتی پرمدعا و منتقدی که با کلی سروصدا در صفحه اینستاگرامش شب عیدی به بهانهای نسخه تحریم صداوسیما و شبکه «رادیکالِ سه» را میپیچد و به فاصله یک ماه و نیم، در همان صفحه اینستاگرام طاقت نمیآورد و میگوید هر شب ماه مبارک رمضان پای سریال همان شبکه رادیکال و همان صداوسیما اشک میریزد!»
پرستویی فراموشکار شده؟
سریالی که علی فروغی به نقل از پرویز پرستویی از آن یاد کرده که از تماشای آن اشک چشمان این سلبریتی جاری شده همان سریال «برادرجان» است که ایام ماه مبارک رمضان از شبکه ۳ پخش میشد. فروغی در واقع به تناقض دو موضع از پرویز پرستویی درباره صداوسیما اشاره کرده است. پرستویی چندماه پیش از آن از مردم خواسته بود تا تلویزیون ایران را تحریم کرده و برنامههای آن را تماشا نکنند. او در نوشتهای که به تازگی در فضای مجازی منتشر کرده سعی کرده تا مطالبه از مردم برای تحریم صداوسیما را از اساس تکذیب کند یا شاید فراموش کرده که شش ماه پیش چنین مطلبی در فضای مجازی منتشر کرده است. پرستویی در پاسخ به فروغی مینویسد: «بنده اعلام کردم تلویزیون حق نداره حتی مرگ منو زیرنویس بره، من نگفتم تلویزیون تماشا نخواهم کرد! مگه صداوسیما ملک شخصی یا ارث پدری شماست؟ بنده همه شبکههای ایرانی و غیرایرانی رو نگاه میکنم، تمام اخبارهای داخلی و خارجی رو دنبال میکنم، چون کار من ایجاب میکنه، خوب ببینم، خوب بشنوم و خوب بخونم.»
ادعای عجیب پرستویی
اما پرستویی در بخش دیگری از سخنانش ادعاهای عجیبی مطرح میکند که بوی تفرعن و خودبرتربینی از آن استشمام میشود؛ «تلویزیون من را بزرگ نکرده، بلکه من و امثال من تلویزیون را بزرگ کردیم و مدیران فقط پز آن را دادند، حداقل در بخش هنرهای نمایشی.».
اما پرستویی با این واکنش عجولانه و قدری بچگانه صرفاً باعث بیشتر دیده شدن نامه علی فروغی شد؛ نامهای که در آن به مسائل مختلفی از جمله شایعه ریاست وی بر سازمان صداوسیما اشاره شده بود؛ «شایعه نکنند چه کنند؟ در بساطشان از وزیر کشور دولت فعلی هست که تحلیلکنان و تدبیرکنان به سمت مراسم معارفهاش در جام جم میرود تا وزیر دولت مهرورز که تهلیلکنان و تسبیحکنان، قبای ریاست صداوسیما را بر تن او اندازه میکنند. هنوز ایامی نگذشته از روزهایی که دکتر علیعسکری کلیددار فعلی بزرگترین مجموعه رسانهای انقلاب، رسانه ملی را در سراشیبی ورود به شعب ابیطالب ناشی از تحریم ارباب بودجه و در متلاطمترین روزهای از بدو موجودیتش تحویل گرفت. یادمان نرفته که آهنگسازانی هماهنگ با اربابان مو بور فرنگی خود، «نغمه بدرود صداوسیما» و «درود بر ماهواره» را سرمیدادند و نوازندگانی مزدور، به تکلیف «ساز» مانیشان بر ریتم مزبور ساز کوک میکردند و خوانندگانی وزوزکنان این ترانه را زمزمه میکردند.»