این درست که جریان غربزده مدعی روشنفکری طی ۲۰۰ سال اخیر بازی ناجوانمردانهای با سنت و میراث معنوی جامعه ایرانی از جمله تعزیه به راه انداخت، اما نهادهای متولی فرهنگ در جمهوری اسلامی نیز در این مهجورشدنهای تأسفبار بیتقصیر نبوده و نیستند.
این روزها و در ایام محرم یکی از افسوسهای بزرگ برای جامعه ایرانی و نسل جوان مهجور بودن تعزیه است. ایرانیان یکی از معدود مردمانی هستند که سابقه طولانی چندهزار ساله در هنر نمایش دارند و این هنر را سینه به سینه و نسل به نسل به دوران متقدمتر انتقال دادهاند. اگر رضای پهلوی در دورهای نه چندان طولانی با حماقتی بینظیر کوشید تا به زور سرنیزه با هر آنچه مظاهر دینداری است دربیفتد و در آن چند سال تعزیه نیز از این حماقت تاریخی بینصیب نماند و در عمل توفیقی جز سرافکندگی نصیب نبرد، جریان غربزده موسوم به روشنفکری با تکیه بر قلم و با ظاهری متجددانه طی دهههای مختلف همان راه رضا پهلوی را ادامه داد تا جایی که ادامهدهندگان راه آن دیکتاتور بیسواد پس از انقلاب اسلامی و در جمهوری اسلامی نیز به تدریج نفوذ کرده و توانستند تعزیهای را که هم به لحاظ غنای فرم و هم به لحاظ ارزشهای محتوایی حرفهای زیادی برای گفتن دارد را به انزوایی عجیب و غریب بکشانند و نام آن را هم لابد بگذارند عوض شدن سلیقه نسل جدید.
یکصدم مجاهدت و مقاومتی که مراکز آموزشی و دانشگاهی جمهوری اسلامی مقابل رشد و توسعه و تعلیم تعزیه از خود نشان دادند و آنچه نتیجهاش شد را اگر در جهت فهم و رمزگشایی از این میراث معنوی و شناساندن آن به نسل جوان صرف میکردند، اکنون این نسل در تسخیر صدها نمایش بیهویت شبه مدرن در تماشاخانههای سرد و بیروح و مالیخولیازده پایتخت نبود. همین دامن زدن به گسست نسلها و همین مسئولیتنشناسی نهادهای متولی، چون وزارت ارشاد و آموزش و پرورش و آموزش عالی است که کانالهای وقیح ضدملی را در آستانه محرم دست به کار ساخت ویدئوهایی برای وهن تعزیه به عنوان میراثی ملی و مذهبی میکند. وقتی صداوسیمای جمهوری اسلامی به خود زحمت تولید آثاری برای زنده ماندن میراثی، چون تعزیه را نمیدهد، چه انتظاری از نسل جوان کشور میرود که مقابل هجوم بیامان رسانههای دشمن از خود محافظت کند. سؤال مهم و جدی این است که چه زمانی مدیران فرهنگی ما از خواب غفلت بیدار میشوند. برای یک غربزده راحتترین کار این است که گذشته را کتمان کند و برای آینده نیز جز همان نسخههای فرنگی چیزی از خود ارائه ندهد و مظاهر تمدن غرب را بدون تحقیق و موشکافی و احساس مسئولیت به شیوه زیباکلامیسم تجویز نماید. جریان موسوم به روشنفکری در ایران درباره انقطاع میراث معنوی و ملی با نسلهای نو و بیگانگی این دو با هم و تبعات غیرقابل حساب روند نامیمون حذف ریشهها در جامعه ایرانی متهم ردیف اول است و متولیان فرهنگی منفعل نیز در همین ردیف جای میگیرند.