سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، ۱۰شهریورسال۸۶، مرد جوانی مأموران پلیس پایتخت را از ناپدید شدن برادر ۳۵سالهاش فرامرز باخبر کرد و گفت: «فرامرز صاحب شرکت بزرگی در زمینه خرید و فروش ضایعات فلزی در کرج است. روز گذشته او از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت.»
با طرح شکایت تحقیقات در این زمینه آغاز شد تا اینکه مأموران جسد مرد جوانی را حوالی جاده احمد آباد مستوفی داخل یک خودرو پیدا کردند که طنابی دور گردنش پیچیده شدهبود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تشخیص هویت مشخص شد جسد متعلق به فرامرز است که ابتدا مسموم و سپس خفه شدهاست. به این ترتیب پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل و تحقیقات وارد مرحله تازهای شد. مأموران در بررسی خودروی مقتول کارت ویزیت مرد ۴۰سالهای را به نام حمید یافتند که اطلاعات روی کارت مشخص میکرد، وی نیز در زمینه خرید و فروش ضایعات فعالیت دارد. حمید در بازجوییهای فنی لب به اعتراف گشود و به قتل اعتراف کرد و گفت: «با فرامرز همکار و شریک کاری بودم و در رفت و آمدهایی که به شرکت داشتم، میدانستم او در گاوصندوق شرکتش مقدار زیادی پول نقد دارد. همین بهانهای شد تا وسوسه شوم و نقشه قتل او را طراحی کنم. روز حادثه به شرکت رفتم و از او خواستم به دیدن یکی از دوستانمان برویم. با هم سوار خودروی مقتول شدیم و در جاده احمد آباد مستوفی، آبمیوه مسموم به او تعارف کردم. مقتول با خوردن آن نیمههوش شد که با طناب او را خفه کردم.»
متهم ادامه داد: «وقتی مقتول از نفس افتاد، کلید شرکت و گاوصندوق را برداشتم و راهی شرکت شدم و بعد از سرقت پولهای نقد در گاوصندوق فرار کردم.»
با اقرارهای متهم پرونده به شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد و در آن شعبه با درخواست اولیایدم به قصاص و رد مال محکوم شد. حکم صادره به دیوان فرستادهشد و بعد از تأیید آن متهم توانست با پرداخت یکمیلیارد تومان رضایت اولیایدم را جلب کند. ۱۲سال از حادثه گذشت، اما متهم به خاطر عدم توانایی در پرداخت دیه همچنان در زندان ماندهبود به همین دلیل با نوشتن نامهای درخواست تعیین تکلیفی کرد. به این ترتیب متهم صبح دیروز برای دومین بار در همان شعبه پای میز محاکمه قرار گرفت. ابتدای جلسه پسر مقتول که ۱۹سال داشت در جایگاه ایستاد و گفت: «آن زمان ششسال بیشتر نداشتم به همین دلیل مادر بزرگم با پرداخت دیه اعلام رضایت کرد، اما متهم از پرداخت آن طفره رفت تا اینکه مادربزرگم فوت کرد. حالا با فوت او، سه عمو و عمهام به عنوان اولیایدم درخواست دیه دارند.»
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت و در دفاع از خود گفت: «در این سالها که زندان هستم امکان پرداخت دیه را نداشتم به همین دلیل از دادگاه تقاضا دارم حکم آزادیام را صادر کنند تا با کار کردن مبلغ دیه را پرداخت کنم.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.