نظر ضدانقلاب درباره سادهزیستی آیتالله خامنهای
یک نقطه خاکستری در زندگی ایشان نیست
علیرضا نوریزاده، مدیر شبکه ماهوارهای ایران فردا: «آقای خامنهای شخصاً یک زندگی درویشی دارد، یک لقمه نون و پنیر و کته میخورد و خیلی هم ساده زندگی میکند.» (۵)
بیبیسی فارسی: «رویترز میگوید داراییهای بسیاری در کنترل رهبر ایران است، اما هیچ مدرکی از اینکه آیتالله خامنهای از این داراییها برای استفاده شخصی برداشت کرده باشد، پیدا نکرده است.» (۶)
مهدی خلجی (صدای امریکا): «آقای خامنهای شخصاً زندگیاش زاهدانه است و زندگی لوکسی ندارد، شیوه و محل زندگی شخصی خودش و پسرانش بسیار ساده و زاهدانه است... تحقیقاتی که شده است نشان میدهد زندگی شخصی آقای خامنهای بسیار زاهدانه و ساده است و آدمی است که برخلاف رهبران بسیاری از کشورهای دیگر به زندگی لوکس اهمیتی نمیدهد.» (۷)
عطاءالله مهاجرانی (لندننشین): «من که از آغاز انقلاب در مجلس بودم و در دولت بودم و آیتالله خامنهای را میشناسم به عنوان منتقد ایشان اقرار میکنم که یک نقطه خاکستری حتی نه تاریک در زندگی اقتصادی ایشان و خاندانش نمیشود پیدا کرد... من چهار سال با آقای خامنهای همسایه روبهرو بودم. من نماینده مجلس بودم، در خانههای نزدیک پارلمان زندگی میکردیم و ایشان رئیسجمهور بودند. خانهای که ایشان چهار سال به عنوان رئیسجمهور در آن زندگی کردند سه تا اتاق بیشتر نداشت. خانهای بود یک اتاق بالا و دو اتاق پایین در آن زندگی میکردند.» (۸)
ساده مثل امام (ره)
چه ضرورتی دارد دورتادور اتاق پشتی باشد؟!
حجتالاسلام احمد مروی: «یک وقت گزارشی را خدمتشان بردم، راجع به یکی از روحانیونی که آن موقع قاضی شده بود. خانهای خریده بود و مقداری کمک و مساعدت هم برای آن خانه میخواست. با اینکه خیلی خانه گرانقیمتی هم نسبت به شرایط آن روز نبود، ایشان فرمودند که چه ضرورتی دارد یک طلبه، خانهای مثلاً ۲۰ میلیون تومانی بخرد. بعد فرمودند ما داریم یک طبقه جدید از مترفین بهوجود میآوریم. این را با یک نگرانی اظهار کردند و فرمودند من نگرانم که بر اثر انقلاب و امکانات و موقعیتهایی که هست و میشود به یک جاهایی دستاندازی کرد، یک طبقه جدید از مترفین را ما روحانیون بهوجود بیاوریم. من نگران این هستم. بعد فرمودند خانواده ما گاهی میروند منزل بعضی از آقایان و میآیند تعریف میکنند که مثلاً دورتادور اتاق، پشتی قالیچهای بود؛ که ایشان فرمودند من تعجب میکنم! چه ضرورتی دارد حالا دورتادور اتاق ما پشتی قالیچهای باشد؟! نمیشود یک پشتی معمولی باشد؟ حتماً باید قالیچهای باشد؟ گرانقیمت باشد؟ یک پشتی باشد که به دیوار تکیه ندهند؛ با یک پارچه معمولی هم میشود این را تأمین کرد و کنار اتاق گذاشت. چه ضرورتی دارد مخصوصاً ما روحانیون، زندگیها، خانهها و وضعیتمان اینجوری باشد؟ بعد فرمودند در خانه ما یک فرش دستباف بیشتر نداریم، این هم جزو جهیزیه خانمم بوده است که الان هم دیگر نخنما شده است. ولی، چون یادگاری است، این را در خانه نگه داشتهایم؛ و الا همه خانه ما موکت هست و اصلاً فرش دستباف نداریم، حتی فرش ماشینی هم در خانه ما نیست و کلاً خانه ما با موکت فرش شده است. بعد این را هم خودشان فرمودند که من برای اینکه بیشتر در داخل خانه حضور داشته و کنار بچهها باشم به دفتر گفتم که یک مبل دو نفره نه یک سرویس برای ما تهیه کنند که وقتی داخل خانه و زندگی شخصی میروم، روی مبل باشم که کمر و پایم درد میگیرد، راحت باشم، ضمناً بتوانم در آن فرصت به کارها هم برسم، نامهها و گزارشها را مطالعه کنم. در ضمن در خانه حضور داشته باشم تا بچهها وجود پدر را احساس کنند. یک روز آمدم دیدم این مبل را که آوردهاند، خانواده ما آن را بیرون گذاشتهاند. به ایشان گفتم که چرا بیرون گذاشتید؟ خانواده گفتند که آقا! تا حالا در خانه ما مبل نبوده، تا الان زندگی ما طلبگی بوده، الان هم مبل در خانه نیاورید. (۹)
انجام شخصی خریدهای منزل
دکتر محمدحسین صفارهرندی: «رهبر انقلاب اوایل سال ۷۰ به آقای هاشمی گفته بودند که زندگی مردم دارد خیلی سخت میشود و گرانیها طاقت مردم را بریده است. من با ادامه سیاستهایی که منجر به فقیرتر شدن مردم میشود، موافق نیستم. (آن موقع سیاستهایی را در قالب حذف یارانهها دنبال میکردند) آقای هاشمی گفته بودند یک عدهای میآیند جوسازی میکنند و به شما میگویند. شما قبول نکنید. اینطورها نیست. وضع مردم خوب است. رهبر انقلاب میگویند: «این چیزی که میگویم از اینجاست که خانواده خودم برای خرید میروند و یافتههای خودمان است؛ اینطور نیست که کسی برای ما خبر آورده باشد. فرزند من و خانواده من خودشان میروند و خودشان خرید میکنند. نان میخرند. ماست میخرند و میفهمند که قیمت امروز نسبت به دیروز عوضشده است.» (۱۰)
حساسیت به بیتالمال
محل درآمد رهبر انقلاب
حجتالاسلام احمد مروی: «آنقدر که من اطلاع دارم اداره زندگی ایشان بیشتر از نذوراتی است که مردم در مورد حضرت آقا انجام میدهند؛ برای امام هم خیلی نذورات میرفت. برای حضرت آقا هم نذورات زیاد میآید که نذر شخصی آقا میکنند؛ آقا، زندگیشان عمدتاً از همین نذورات اداره میشود و از بیتالمال و از دفتر، استفاده نمیکنند. از وجوهات که اصلاً هیچ استفاده نمیکنند.» دکتر حدادعادل نیز درباره محل درآمد رهبر انقلاب بیان داشتهاند: «ایشان یک خانهای قبل از ریاست جمهوریشان در جنوب تهران داشتند، حالا آن را اجاره دادهاند و خرج زندگیشان را درمیآورند.» (۱۱)
غذای بیتالمال برای بچهها جایز نیست
آیتالله جوادی آملی: «یک روز مهمان مقام معظم رهبری بودم. فرزند ایشان آقا مصطفی نیز نشسته بود که سفره گسترده شد، آیتالله خامنهای به وی نگاهی کرد و فرمود: شما به منزل بروید. من خدمت ایشان عرض کردم: اجازه بفرمایید آقازاده هم باشند، من از وی درخواست کردهام که با هم باشیم. آقا فرمودند: این غذا از بیتالمال است، شما هم مهمان بیتالمال هستید. برای بچهها جایز نیست که بر سر این سفره بنشینند.» (۱۲)
روایت ازدواج ساده پسر رهبر انقلاب با دختر حداد عادل
دکتر حداد عادل در تشریح ماجرای ازدواج دخترش با فرزند مقام معظم رهبری میگوید: «یک روز پسر آقا و مادرش با یک قواره پارچه بهعنوان هدیه برای عروس آمدند و صحبت کردیم. بعد از چند روز خدمت آقا رفتیم. آقا فرمودند: «آقای دکتر، داریم خویش و قوم میشویم؛ نظر شما چیست؟» گفتم: «آقا! اختیار ما دست شماست.» آقا فرمودند: «نه! شما، دکتر و استاد دانشگاهید و خانمتان هم همینطور. وضع زندگی شما مناسب است، اما زندگی من اینطور نیست. اگر بخواهم تمام زندگیام را بار کنم، غیر از کتابهایم، یک وانت بار میشود. اینجا هم دو اتاق اندرون و یک اتاق بیرونی است که آقایان و مسئولان در آنجا با من دیدار میکنند. من پول ندارم خانه بخرم. خانهای اجاره کردهایم که یک طبقه مصطفی و یک طبقه هم مجتبی زندگی میکنند. شما با دخترت صحبت کن که خیال نکند حالا که عروس رهبر میشود، چیزهایی در ذهنش باشد. ما اینطور زندگی میکنیم. اما شما زندگی نسبتاً خوبی دارید. حالا اگر ایشان بخواهد وارد این زندگی شود، کمی مشکل است. مجتبی، معمم هم نیست. میخواهد قم برود و درس بخواند و روحانی شود. همه اینها را به او بگو بداند.» من آمدم با دخترم صحبت کردم و ایشان هم قبول کرد. برگشتیم و وارد مراحل بعدی شدیم. خلاصه برای مراسم عقد، مهریه و اینها گفتیم کجا برگزار کنیم آقا فرمودند اولاً سر مهریه هر چی اختیار دختر شما باشد همان را مهریه دختر بگذارید ولی من، چون برای مردم خطبه عقد میخوانم و این سنت من بوده که با مهریه بیش از ۱۴ سکه، عقد نمیخوانم، اگر بخواهید میتوانید بیش از ۱۴ سکه هم بگذارید ولی، چون تا حالا برای مردم نخواندهام، برای عروسم هم نمیخوانم؛ بروید یک آقای دیگری عقد را بخواند، اشکالی هم از نظر من ندارد. ما گفتیم نه آقا اینکه نمیشود؛ ولی باشد حالا من صحبت میکنم با مادرش فکر نمیکنم مخالفتی داشته باشد. گفتند میتوانید مراسم عقد را در تالار بگیرید ولی من نمیتوانم شرکت کنم؛ گفتم آقا هر جور شما صلاح میدانید. فرمودند میخواهید این دو تا و یک اتاق بیرونی را با هم حساب کنید چند نفر زن و مرد میشوند نصف از خانواده ما و نصف از خانواده شما دعوت میکنیم ما نگاه کردیم کلاً ۱۵۰ الی ۲۰۰ نفر بیشتر جا نمیگرفت. خلاصه تعدادی از اقوام نزدیک را دعوت کردیم و آقا هم همینطور از غیر فامیل نیز آقا، آقای خاتمی رئیسجمهور و آقای هاشمی و آقای ناطقنوری و رؤسای سه قوه و دکتر حبیبی را دعوت فرمودند. یک رقم غذا نیز درست کردیم.» (۱۳)