مردم جهان در یک ماه گذشته بیش از هر چیزی تصویر «گرتا تونبرگ» را دیدهاند. دخترک سوئدی که در روزهای اخیر در نشست سازمان ملل با چشمانی اشکبار سیاستمداران را به مهار گرمایش جهانی فرا میخواند.
این نوجوان ۱۶ ساله سوئدی برنده «جایزه زیستصحیح» موسوم به «نوبل آلترناتیو» هم شده است و از سوی سازمان عفو بینالملل هم برنده جایزه «سفیر وجدان» در سال ۲۰۱۹ اعلام شد؛ همان سازمانی که مرگ کودکان یمنی برایش پشیزی ارزش نداشت.
گرتا شهریور در اقدامی اعتراضی با یک قایق که از انرژی باد و خورشید استفاده میکرد، اقیانوس اطلس را طی کرد و هفته گذشته پس از یکسفر ۱۵روزه به نیویورک رسید، اما از مردم مخفی کردند که چندین نفر از سوئد با هواپیما به نیویورک آمدند تا همان قایق را برگردانند تا شوآف سبزها به مشکل نخورد! تکرار مدام تصویر گرتا دافعه ایجاد کرده است؛ گرتا ابزار شوآف سبزها و محیطزیستیها و این ملودرام رقیق دیگر بیمزه شده و باید متوقف شود. مادرش در سوئد یک خواننده معروف است. آیا یک نوجوان از یک خانواده عادی هم توان شهرت تا این حد را داشت؟ جالب اینکه سبزها هم مثل سایر چپگراها طرفدار سرسخت سقط جنین هستند، اما کسی از آنها نمیپرسد اگر این دختر که اوتیسم هم دارد سقط جنین شده بود، فرصت یک شوآف را از دست داده بودید.
از ریاکاری و دغلکاری و متقلب بودن رسانههای غربی که بگذریم، بزرگترین آلاینده جهان کدام کشورهاست؟ چین و امریکا.
این کشورها از اینکه نوجوانی در برابر دیدگان صدها میلیون نفر بگوید «شما دارید ما رو میکشید؟» مطلقاً هیچگونه احساس خطری نمیکنند. حتی دیپلماتهایشان این نوجوان را تشویق هم میکنند.
اما اگر گرتا به جای محیطزیست به حقوق بشر میپرداخت و دقیقاً با همین کیفیت درباره وضعیت کودکان یمن، مردم سوریه آسیبدیده از تروریستها، مسلمانان اویغور و مردم افغانستان اعتراض میکرد، واکنش چین چه بود؟ اولین چیزی که رسماً اعلام میکردند، این میبود که این دختر عروسک خیمهشب بازی امپریالیسم است! تجسمش اصلاً سخت نیست. این کنتراست (تفاوت شفافیت) از کجا نشئت میگیرد؟ دقیقاً از این واقعیت که آنها میدانند بیانیههای محیطزیستی پوک هستند و محرک هیچ اتفاقی نخواهند شد، اما مؤاخذه سلبریتیها به رفتار ابرقدرتها در برابر حقوق مردم خودشان یا دیگر کشورها، برایشان هزینه ایجاد خواهد کرد.
هر زمان چین و هند از دست یک سلبریتی محیطزیستی عصبانی شدند، تازه آن زمان میشود به حرفای سلبریتی مذکور توجه کرد.
میلیونها انسان در کشورهای توسعهیافته دست به گریبان خطرات بسیار ابتداییتر و ملموستر هستند. آنها دارند به خاطر مالاریا، آب آلوده و فقر میمیرند و به خاطر کمبود زیرساخت بهداشت و درمان یا به خاطر فقدان امنیت جان میدهند.
مردم بسیاری از کشورهای محروم به خاطر آلودگیهایی که در خیابان است، میمیرند؛ نه آلودگیهایی که در آسمان است! آنها به خاطر خشونتی که در شهر و کشورشان جریان دارد، میمیرند.
حتی در کشورهای توسعهیافته، فرزندانشان به خاطر موادمخدر و الکل کشته میشوند. وقتی پیام «دارید ما رو با دیاکسیدکربن میکشید» را میشنوند نتیجهای که میگیرند، این است که ما داخل «ما» اینها نیستیم. یعنی سبزها طبقه دلخوشی هستند، دارند خطری که متوجه خودشان است را خطر ما هم جلوه میدهند.
وقتی مخاطب عام قانع شود که این تریبونها در یک دنیای موازی دیگر هستند، گوششان در برابر تمام حرفها ناشنوا خواهد شد. حتی یک بازاریاب تازه کار در شرکتهای چندملیتی هم میداند که «نامربوط به نظر رسیدن محصولات شرکت در نگاه مشتری» چقدر میتواند خطرناک باشد.