سرویس تاریخ جوان آنلاین: سخن از مشروطیت در ایران ملازم است با روایت و تحلیل این رویداد در شهر تبریز. هم از این روی است که تاریخنگاران مشروطه نسبت به وقایع تبریز در آن برهه، حساسیتی ویژه نشان دادهاند. اخیراً مجلدی از خاطرات استاد ارجمند آیتالله سید هادی خسروشاهی به بازگویی و بازنشر برخی از اسناد و خاطرات خاندان وی از این رویداد اختصاص یافته است. استاد خسروشاهی در دیباچه این مجلد، در این باره آورده است:
«بحث ما در این رساله بررسی مکتب تبریز درباره نهضت مشروطیت یا نقش علمای بزرگوار در بنیانگذاری آن نیست، بلکه هدف اشاره فهرستوار به علل دوری یا کنارهگیری علمای تبریز از همکاری با نهضت است، حال آنکه خود، بنیانگذار اصلی این حرکت بودهاند. احمد کسروی به رغم گرایش ضد علمایی که از آغاز به آن شهرت داشت، در این موضوع نمیتواند حقیقت را بیان نکند و در کتاب خود مینویسد: نباید این نکته را فراموش کرد که مشروطه را در ایران علما پدید آوردند. در آن روزها که در ایران غول استبداد درفش افراشت کسی را یارای دم زدن نبود. تنها علما بودند که دل به حال مردم سوزانیدند و گاهی سخنانی میگفتند.
در همین برهه گروهی از سوسیالیستهای قفقازی ایرانیتبار و روشنفکرنمایان داخلی که خود را آزادیخواه مینامیدند، اجرای توطئه کنار گذاشتن علما را کلید زدند و با مطرح ساختن شعارهایی از قبیل: میهنپرستی! و حقوق برتر تودهها! باعث دوری علما شدند: این خواست آزادیخواهان و ملایان را از هم جدا میکرد! این گروه به ظاهر انقلابی در انجمن ایالتی تبریز نفوذ کردند و در واقع اداره امور آن را به عهده گرفتند و ناگهان اعضای انجمن ایالتی تبریز، یعنی هواداران اصلی مشروطیت، به رغم ادعاهای نخستین خواستار لغو شریعت در تنظیم قانون اساسی شدند و حتی پس از غلبه بر انجمن اسلامی و اخراج یا تبعید حاج میرزا حسن مجتهد و میرهاشم دوهچی، انجمن ایالتی تبریز از موضع قدرت! در تلگرافی که به مجلس شورای ملی فرستاد، رسماً اعلام کرد: ما خواهان قانون اساسی هستیم... نه قانون شریعت!..؛ و این نشاندهنده ماهیت درونی ضد دینی صحنهگردانان انجمن ایالتی تبریز بود و البته اوباش نفوذی در این انجمن هم در ترورها، قتلها و غارتهای منازل تبریز نقش اصلی را بازی میکردند و رهبران ظاهری هم که گویا احساس میکردند به وجود آنها احتیاج دارند، عملاً از تندرویها و اقدامات غیر قانونی و نامشروع آنها و حتی ترور مخالفان جلوگیری نمیکردند و شاید هم در باطن امر خود نیز موافق این قبیل تندرویها بودهاند و در ظاهر به اسلامخواهی و تأسیس عدالتخانه تظاهر میکردند. حوادث خونین تبریز و بعد افشا شدن ماهیت انجمنیها که رسماً خواستار بیتوجهی به احکام شریعت شدند، باعث شد اکثریت علمای تبریز پس از مخالفتها و نصیحتها و تعامل و مدارا سرانجام مجبور شوند خود را از این فجایع ـ که به نام آزادیخواهی رخ میداد و به غلط مشروطیت نام گرفته بود ـ کنار بکشند که البته با انجام این امر هزینههای زیادی را تحمل کردند و از اتهامات بیشمار، از جمله اتهام طرفداری از استبداد! سلطنتی بیبهره نماندند.
جد بزرگوار، مرحوم آیتالله آقای سید احمد خسروشاهی که با این قبیل اقدامات به طور علنی همراه بقیه علما مخالفت میکرد، سرانجام به علت سفر به عتبات عالیات ـ که روش سالانه او بود ـ متهم شد برای تغییر دادن نظریه مراجع نجف بر ضد مشروطیت عازم عتبات شده است... بهویژه که این بار در عرض چند ماه او دو بار راهی عتبات و نجف اشرف شده بود و به گزارش خبرچینی از نجف به وزارت امور خارجه ایران او اعزام شده! از طرف ولیعهد ساکن تبریز بوده است! در حالی که مراجع عظام نجف اشرف بهطور مکتوب و رسمی این اتهام را رد و شایعات عناصر مشکوک را در این زمینه تکذیب کردند که متن بیانیههای آنها در ویژهنامه جریده ملی چاپ تبریز منتشر شد. پس در واقع این رساله ضمن اشاره به چگونگی مسائل مشروطیت در تبریز و علل طرفداری علمای تبریز از مشروطه مشروعه موضعگیری مخالف جد بزرگوار را در این باره با اسناد و مدارک روشن میکند و اتهامات را از قول مراجع عظام نجف اشرف رد میکند... باشد که مورد قبول و توجه اهالی تاریخ قرار گیرد.»