سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: بیتردید نیروی انسانی کارآمد و متعهد سلولهای پیکره سازمانها و دستگاههای اجرایی و منابع انسانی مهمترین سرمایه برای خلق ارزشهای اقتصادی، کارآفرینی و اداره جامعه هستند.
همانطور که صاحبنظران و کارشناسان این عرصه تأکید کردهاند احصاء و ترکیب منطقی و مناسب شش مفهوم کارآیی، اثربخشی، بهرهوری، وفاداری کارکنان، تعهد سازمانی و فضای سازمانی، لازمه فعالیت سالم نیروی انسانی در یک مجموعه کاری است و مدیریت منطقی این ترکیب نیز در اکثر سازمانها به عهده مدیران توسعه منابع انسانی است.
از سویی در بهرهوری سرمایههای انسانی شاخصهایی تأثیرگذارند که جلب رضایت کارکنان، ایجاد محیط سالم، تشویق و تقویت روحیه کارکنان، تربیت و مهارتافزایی، ایجاد اعتماد، احترام و ارزش نهادن به انسان ازجمله مهمترین آنهاست و در این میان گزینه آخر یعنی ارزش نهادن به نیروی انسانی مهمترین عنصر محسوب میشود و در این زمینه حضرت علی (ع) در فرمان خود به مالک اشتر میفرماید: «پس در کارشان چنان اندیشه کن و پیگیری نما که پدر و مادر درباره فرزند خویش.» لذا رجوع به آموزههای دینی و آنچه رأفت اسلامی میگوییم و احصای شاخصهای آن به ما در مدیریت بهینه منابع انسانی به شیوه اسلامیکمک شایانی خواهد کرد.
همچنین آموزش مستمر یکی از مهمترین شیوهها برای ارتقای منابع انسانی و در نهایت بهرهوری بالا و کاهش کمکاریها، اشتباهات و تخلفات است. استفاده از دانش روز به ویژه ظرفیتهای فناوری اطلاعات، توجه به نظام پیشنهادات، توجه به نظام ارزشیابی بر اساس شاخصهای کارآمدی کارکنان، توسعه و تقویت دولت الکترونیک و استانداردسازی فرآیندهای کاری نیز از جمله موارد مهمی است که موجب بهرهوری بیشتر نیروی انسانی در سازمانها میشود. بیشک در جهان پرشتاب امروزی که شاهد تغییرات پی در پی و نو به نو در ارائه کلیه خدمات سازمانهای دولتی و غیردولتی هستیم، پویایی و برخورداری از دانش روز برای پیشبرد امور و پاسخگویی به نیازهای تازه بسیار ضروری است، از این رو آموزش مستمر، مهارتافزایی و توانمندسازی کارکنان باید با جدیتی بیشتر دنبال شود تا در فرآیند جایگزین پروری مانعی به وجود نیاید و نظامی بسته در ساختار نیروی انسانی حاکم نشود.
همچنین این نکته را نباید فراموش کرد که پیشبرد کارها مبتنی بر ارتباطهای سازنده دوسویه است، لذا اگر مدیران سازمانها و شرکتها توقعات و مطالباتی از کارکنان دارند و میخواهند آنان وظایف خود را به نحو احسن انجام دهند، بالطبع باید پاسخگوی مطالبات قانونی و بحق آنان نیز باشند.
نکته مهم دیگر اینکه عدالتمحوری باید در رأس رفتار سازمانی قرار گیرد، چراکه نابرابری و تضییع حقوق کارکنان مصداق نادیده انگاشتن حقالناس است، پس مدیران نباید طوری رفتار کنند که حقالناس بر گردنشان باشد. عدالت سازمانی زمانی محقق میشود که هر کارمندی متناسب با تلاش خود از حقوق و مزایای شغلی برخوردار شود و نه صرفاً بر اساس رسته و تحصیل و پست خود. پس آنجایی که اختیاراتی در حوزه نظام تشویق برای مدیران در نظر گرفته شده، باید از این امکان برای رسیدگی و انگیزهبخشی به کارکنان تلاشگر استفاده کنند.
موضوع دیگر اینکه اصل و اساس مهم در کار، داشتن یک محیط کار پرانرژی است و در این زمینه علاوه بر تلاش برای ارتقای وضعیت رفاهی کارکنان- با لحاظ محدودیتهای اقتصادی کشور و ضرورت توجه به رفتارهای مبتنی بر صرفهجویی و اقتصاد مقاومتی- مدیران باید به دنبال اجرای برنامههایی باشند که شور و نشاط کاری را تقویت کرده و انگیزهبخش کارکنان باشد.
در این مسیر همچنین مدیران در تصمیمگیریها باید خودمحوری را کنار و عرصه را برای نظام پیشنهادها باز بگذارند تا هر کارمندی در هر جایگاهی احساس و باور کند به سهم خود نقشی در اداره سازمان و کشور دارد و بیتردید در سایه چنین باور زیبا و سازندهای است که فضا برای طرح ایدههای تازه باز میشود و جامعه با نشاط و سرزندگی بیشتر به سوی فرداهای روشنتر گام برمیدارد.