استعفای قالیباف، شهردار تهران درخواستی بود که عضو اصلاح طلب شورای شهر تهران در سال ۹۲ مطرح کرد. دلیل آن آتش سوزی در یک کارگاه تولید پوشاک در خیابان جمهوری تهران بود که منجر به مرگ دو تن شد. اصلاحطلبان، از نمایندگان مجلس تا اعضای شورای شهر و رسانهها و فعالان سیاسی خواستار رسیدگی به موضوع شدند. حتی حسن روحانی نامهای به وزیر کشور نوشت و خواستار رسیدگی و بررسی موضوع شد. مجلس هم کمیته سه نفره برای بررسی ابعاد موضوع تشکیل داد. میگفتند تجهیزات آتش نشانی فرسوده بوده و برای واکنش به آن نه خواستار رسیدگی به موضوع توسط شهرداری، نه برخورد با متخلفان در ایستگاه آتش نشانی، نه استعفای ریاست ایستگاه و نه استعفای رئیس آتش نشانی تهران، بلکه خواستار استعفای شهردار پایتخت شده اند؛ یعنی بالاترین مقامی که در سلسله مراتب اداری به این آتش سوزی مرتبط است. از آن سو هم تا بالاترین مقام، یعنی رئیس جمهور وارد موضوع شد تا قالیباف را همچنان در قامت یک رقیب سیاسی تخریب کند.
۱۴ مهر ۹۸ را به خاطر بسپارید؛ در فردای روزی که دو شهروند تهرانی در حادثه سقوط جرثقیل پارک بسیج فوت کردند، حتی یک خط موضعگیری از فعالان و مسئولان اصلاح طلب شاهد نیستیم.
صفحه یک روزنامههای اصلاح طلب حتی از اصل خبر هم خالی است و به آن نپرداختهاند. به نظر میرسد خونخواهی اصلاحطلبان برای مرگ افراد فقط شامل وقتی میشود که حادثه در حوزه تحت مدیریت رقیبشان روی داده باشد. خون کشتههای حوادث وقتی اصلاح طلبان در رأس امور هستند، رنگین نیست!
امروز پیروز حناچی اگر به دلیل سهل انگاری پیمانکار شهرداری که منجر به حادثه سقوط جرثقیل و مرگ دو تن شد، زیر فشار موج حملات برای استعفا نیست، اول به دلیل اخلاق مداری طیف مقابل اصلاح طلبان و دوم به دلیل استانداردهای دوگانه و قبیله محور اصلاح طلبان است که آنجا خواستار استعفای قالیباف بودند و اینجا در سکوت کامل هستند، وگرنه قالیباف برای کمتر از این موارد، به زعم مخالفان اصلاح طلبان باید میمرد، استعفا که بماند! پیروز حناچی باید آرامش این روزهایش را سپاسگزار جریان سیاسی مقابل اصلاح طلبان باشد. موج سواری سیاسی روی مرگ و غم مردم نشانههای خوبی برای تقوا و اخلاق اهل سیاست نیست. اصلاح طلبان، اما سالهاست از این مرزها عبور کردهاند.