اندیشکده شورای آتلانتیک در تحلیلی به قلم جک گلدستون، استاد دانشگاه در دانشگاه جورج میسون آورده که «از زمان وقوع انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹، ایالات متحده منتظر فروپاشی جمهوری اسلامی بوده است... جمهوری اسلامی ایران در برابر جنگ هشت ساله با عراق، چندین دهه تحریم و ناآرامیهای پس از انتخابات سال ۲۰۰۹ (۱۳۸۸) دوام آورده و باثبات باقی مانده است.» در بخشی از این تحلیل آمده است: «[جمهوری اسلامی ایران]حتی در حالی که «انقلابهای رنگی» و قیامها شرق اروپا، شوروی سابق، شرق آسیا و خاورمیانه را درمینوردید، باثبات باقی مانده است. در واقع، به نظر میرسد با وجود همه این چالشها قدرت نظام ایران افزایش یافته است و نیروهای نیابتی ایران در سراسر خاورمیانه، از حزبالله در لبنان گرفته تا حوثیها در یمن، در کار دولتهای خارجی اخلال ایجاد کرده و نفوذ گروههای مایل به ایران در سراسر منطقه را افزایش دادهاند.»
او دلایل متعددی برای این امر برشمرده، از جمله وقوع جنگ: «حکومتهای انقلابی که در آزمون جنگ قرار میگیرند مجبورند ارتشهای قدرتمند و بوروکراسیهای مؤثری ایجاد و برای بقا اختلافهای داخلیشان را کمرنگ یا حذف کنند.»
او تحریمها را هم کمک مقامات ایران دانسته و مدعی شده که «تحریمهای اعمالشده علیه ایران موجب شده مقامات در تهران بتوانند عملکرد اقتصادی ضعیف خود را توجیه کنند.» جک گلدستون حتی بروز جنگ در کشورهای همسایه ایران را عامل قدرت ایران دانسته و نوشته «این جنگها به تقویت روحیه ملیگرایی در میان ایرانیها منجر شده است.» او حل اختلافات مقامات در چارچوب نظام و برگزاری انتخابات متعدد را عوامل دیگر قدرت ایران دانسته و درباره عامل آخر نوشته: «سرانجام اینکه، انقلابها دورههای عمر مخصوص به خودشان را دارند. اگر آنها از طریق جنگهای داخلی یا بینالمللی در برابر آزمونهای اولیه پیش روی خودشان ایستادگی کنند، به تدریج وارد مرحلهای پراگماتیکتر شده و دولتهای باثباتتر و متوازنتر ایجاد میکنند.»