کد خبر: 975511
تعداد نظرات: ۳ نظر
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۲
«ستایش» به زعم سازندگان آن برای تکریم خانواده ساخته شد و قصه زنی را روایت کرد که برای حفظ خانواده خود همه تلاش و ایثارش را به پای خانواده‌اش ریخت. در بطن داستان، اما پیامی که به ناخودآگاه مخاطب القا می‌شود، نه تکریم که اتفاقاً گذر از خانواده است.
کبری آسوپار
سرویس فرهنگ و هنر جوان آنلاین: «ستایش» می‌خواهد در موضوع ازدواج تابوشکنی‌های مثبت انجام دهد و ازدواج‌هایی را نشان دهد که در عرف جامعه به نادرستی تقبیح می‌شود، اما روال فیلمنامه به گونه‌ای چیده شده که کنار هم گذاشتن پازل‌های مختلف در حواشی هر ازدواج روی داده در سریال، نشان می‌دهد از قضا، فیلمنامه برای تشکیل هر خانواده جدید از خانواده‌ای دیگر گذر کرده است و تکریم و تقدیس ازدواج‌هایی هم که عرف آنان را تابوشکنی می‌داند، با بی‌حرمتی به خانواده‌ای دیگر همراه شده و نقش خانواده در ازدواج به طور کامل انکار شده است.

این نادیده گرفتن خانواده‌ها در ازدواج دوم ستایش به اوج می‌رسد. او یک شب و پس از آنکه سرانجام تصمیمش را برای ازدواج می‌گیرد، به اعضای خانواده‌اش اطلاع می‌دهد که می‌خواهد ازدواج کند و همین. ستایش کوچک‌ترین تلاشی برای همراه کردن خانواده‌اش با تصمیم درستش نمی‌کند؛ آن‌ها یا با تصمیم او همراهی می‌کنند یا خیلی راحت از زندگی او خود به خود حذف می‌شوند. این حذف فقط شامل دختر متأهل او یا پدر همسر فوت شده‌اش نمی‌شود بلکه ستایش در این مسیر حتی از پسر مجردش هم که جز خانه این مادر جایی برای زندگی ندارد، می‌گذرد. در سکانس‌های مختلف پس از اعلام تصمیم ستایش برای ازدواج و قهر اعضای خانواده‌اش، بیننده منتظر است او مادرانه سراغ فرزندانش برود و با صحبت و دلجویی، آنان را برای تصمیم درستش اقناع کند، اما حتی در حد یک دیالوگ هم این اتفاق روی نمی‌دهد و اقناع خانواده ستایش نه توسط خود او که به واسطه افراد دیگر صورت می‌پذیرد. گویی برای ستایش هیچ اهمیتی ندارد خانواده او در این مورد چه فکری (هرچند غلط) دارند و او برای تشکیل خانواده جدید به راحتی از خانواده‌ای که داشت، عبور می‌کند. در سوی دیگر ماجرا هم مادر مهدی مظفری است که باز هم نه ستایش و نه مهدی تلاشی برای همراه کردن او با تصمیم خود ندارند و این اوست که باید خودش را با پسر و عروس تازه‌اش همراه کند، وگرنه از زندگی تنها فرزندش به راحتی حذف می‌شود.

در ازدواج دختر ستایش هم همین رویکرد در مورد خانواده داماد تکرار می‌شود. آن‌ها باید موافقت خود را با ازدواج اعلام کنند و همراه پسرشان شوند، وگرنه از زندگی پسرشان و حتی مراسم عقد او حذف می‌شوند و کسی منتظر آن‌ها نمی‌ماند. اینگونه است که این هر سه خانواده (فرزندان ستایش، خانواده داماد ستایش و خانواده همسر ستایش) یا به مراسم عقد نمی‌رسند یا در پی اتفاقاتی دیگر متحول شده و در لحظات آخر خود را به زندگی عضوی از خانواده می‌رسانند. ازدواج اول ستایش هم خالی از حذف خانواده‌ها نیست که فی‌الحال، چون در سری اول سریال بوده، از آن می‌گذریم، اما اشاره به آن از این رو بود که بدانیم چنین تفکری در نگاه کارگردان و نویسنده عمیق شده است. حال آنکه فضای خانواده، خصوصاً خانواده سنتی و مذهبی ایرانی، فضای همدلی و اقناع با صبوری ا‌ست و نه جنگ و حذف و عبور از یکدیگر. عضوی از یک خانواده صمیمی وقتی یقین به درستی تصمیمش دارد و با مخالفت خانواده روبه‌رو می‌شود، همه تلاش خود را برای نگه داشتن خانواده در کنار خود می‌کند، گرچه مستلزم گذر زمانی طولانی باشد. این همان چیزی است که نویسنده و کارگردان نتوانسته یا نخواسته‌اند در سریال نشان دهند و عملاً آن را تبدیل به نمایشی از بی‌حرمتی‌ها به خانواده کرده‌اند و به مخاطب خود گفته‌اند که با اولین مخالفت خانواده، می‌شود از آن‌ها عبور کرد.

چنین رویکردی در سریال شاید بی‌ارتباط با ناآشنایی نویسنده و کارگردان با فضای یک خانواده مذهبی نباشد. این ادعا از آن رو می‌تواند طرح شود که در بخش‌های مختلف سریال، اتفاقاتی در مورد کاراکتر‌های مذهبی و سنتی سریال می‌افتد که با فضای واقعی یک خانواده یا فرد مذهبی به شدت متفاوت است. روحانیون معصوم نیستند، اما این حد از اشتباهات فاحش و تخطی از دستورات دینی از شخصیت روحانی فیلم بعید و نشانی از ناآشنایی با روحانیون است. او نه تنها بی‌دلیل تهمت به یک زن و مرد را باور می‌کند، حتی نمی‌گوید بر فرض حضور ستایش در منزل مهدی مظفری هم نشانه‌ای بر انجام گناه نیست و بدتر آنکه با همین دلیل بی‌دلیل، شغل ستایش را هم از او می‌گیرد. چادر سر کردن همسر فرد روحانی در منزل شاید اتفاق کوچکی باشد، اما نشان می‌دهد نویسنده و کارگردان و حتی طراح لباس با خانواده روحانیون غریبه هستند. وگرنه چه دلیلی دارد زن جلوی شوهرش چادر سر کند. در قسمت پایانی سریال، این غریبگی با خانواده‌ای مذهبی و سنتی با اشتغال ستایش در محیط مردانه میدان میوه و تره‌بار به اوج می‌رسد و اگر هم قصد کارگردان تابوشکنی بوده، باید گفت هر تابو شکستنی نه خوب است و نه معقول. این اتفاق در مورد اولین تعاملات ستایش و همسر دومش پس از پاسخ مثبت ستایش هم می‌افتد و بیننده با نمایشی از شکسته شدن خط قرمز‌ها مواجه می‌شود و تعجب می‌کند که فاصله میان بله گفتن ستایش تا وقتی که مکانی را در منزلش برای استراحت مهدی فراهم می‌کند، فقط یک ساعت است! آن هم منزلی که محل زندگی پسر و پدرشوهر ستایش هم به شمار می‌رود. صرف نظر از درنوردیده شدن مرز‌های حیا، حتی عقل هم می‌گوید برای آغاز زندگی مشترک یک شناخت اولیه لازم است؛ اتفاقی که گویا کارگردان از اساس به آن اعتقادی ندارد و به نظرش می‌آید عشق کافی ا‌ست!

مشکل آنجاست که خانواده ایرانی که شب‌های متوالی پای این قصه نشسته، ناخودآگاه از این رویکرد ضدخانواده الگو می‌پذیرد و این زنگ خطری است که صداوسیما و ناظرانش آن را نمی‌شنوند و قدر یکی از مجادلات پیرامون برنامه‌های سیاسی صداوسیما هم به آن اعتنا ندارند، در حالی که بنیان یک ملت از تحکیم خانواده‌هاست.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۳
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۴:۳۵ - ۱۳۹۸/۰۸/۰۹
0
5
فاصله میان بله گفتن ستایش تا وقتی که مکانی را در منزلش برای استراحت مهدی فراهم می‌کند، فقط یک ساعت است!...
عسل
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۷:۵۶ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۱
0
0
دقیقا این تحلیل عدم تلاش ستایش برای نگهداشتن داشته هایش توسط مردم ارائه شد و باید مواظب عادی سازی آن در تکرارهای بعدی بود.
زهرا
|
Seychelles
|
۱۸:۰۷ - ۱۳۹۸/۰۸/۱۵
1
0
دقیقا چیزهایی که گفتید درسته و ما هم توی ذهنمون بوده.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار