کد خبر: 976977
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۴
سروصدا را به فال نیک گرفتیم و گفتیم سحرخیز می‌شویم!
امروز آپارتمان‌ها محرم اسرار ما نیستند. اینجاست که آدم می‌تواند بگوید دیوار موش دارد و موش هم گوش. خانه‌های‌مان را جوری ساخته‌ایم که به جای اینکه مایه آسایش‌مان باشد، موجب عذاب ماست. فرهنگ غرب را وارد ساختمان‌سازی‌مان کرده‌ایم. در جایی که زمانی در معماری حرف اول دنیا را می‌زد
مطهره تنگستانی
سرویس سبک زندگی جوان آنلاین: خاطرات دوران کودکی‌مان در خانه‌هایی رقم خورد که اتاق‌های کوچک تو در توی آن دور حیاط را گرفته بود و از یک اتاق وارد می‌شدیم و از اتاق دیگر در آن سر حیاط بیرون می‌آمدیم. حیاطی که با برادر‌ها و خواهر‌ها گاهی مشغول گل کوچک و گاهی هم وسطی بودیم. گاهی با توپ شیشه‌های اتاق را می‌شکستیم، اما ترس شکستن شیشه همسایه را نداشتیم. آن‌قدر حیاط داشتیم که فضا برای شوت‌های ما کافی بود. روز‌ها گذشت و سال‌ها رفت و کم‌کم مردم به شهرنشینی مشغول شدند. دیگر برای مردم انجام کار‌های سخت کشاورزی و دامداری و درآمد‌های کم و سختی فراوان این مشاغل و کفاف ندادن آن برای زندگی‌شان غیر قابل تحمل شده بود و آنان به پشت میز نشینی و کار‌های راحت‌تر و درآمد بیشتر خو گرفتند. کم‌کم از حاشیه‌ها و روستا‌های اطراف کوچ کرده و شهر‌ها را محل زندگی خود قرار دادند تا شاید پیشرفت‌های چشمگیر داشته باشند و فرهنگ خود را با روز تطبیق دهند، اما بالا رفتن سطح فرهنگ همانا و افزایش جمعیت شهر‌ها و مشکلات آن نیز همان.

قوطی کبریت‌هایی به نام خانه
شهر‌ها روز به روز جمعیت بیشتری را به خود می‌دیدند و آمار‌ها لحظه به لحظه رو به افزایش بود. از آن طرف بودند روستا‌هایی که تخلیه می‌شدند. افراد هم برای راحتی بیشتر تلاش می‌کردند حتماً باید خانه‌های‌شان به مرکز شهر نزدیک باشد، همه چیز باید در دسترس‌شان باشد و... مگر می‌شود که ۲۰ دقیقه پیاده‌روی کنند تا به جایی برسند تا بتوانند مایحتاج خود را خرید کنند؟ همین فشار‌ها و راحت‌طلبی‌ها به اینجا رسید که نقطه‌ای از شهر‌ها هدف هجوم همه مردم قرار گرفت و برای اینکه در این نقاط افراد بیشتری بتوانند زندگی کنند خانه‌های حیاط‌دار با آن حوض‌های پر از ماهی تبدیل شدند به آپارتمان. قوطی کبریت‌های کوچکی که نام‌شان را خانه گذاشتیم و از آن زندگی آسوده و با برکت به بهانه‌های واهی افزایش سطح فرهنگ خانواده و راحتی آن‌ها با کاهش تلاش خودمان کوچ کردیم. اما آیا واقعاً شهرنشینی به افزایش فرهنگ ما و هر آنچه فکر می‌کردیم کمکی کرد؟ واقعاً سطح زندگی ما بالا رفته و خانواده‌مان راحت زندگی می‌کنند؟

آپارتمان‌نشینی و حسرت خاک‌بازی
به زندگی‌مان که برگردیم تفاوت را به خوبی درک می‌کنیم. چقدر تربیت‌های قدیم بی آنکه مبانی تربیتی را بخوانند و بدانند عالی بود به طوری که همه سر سفره منتظر می‌نشستیم و تا پدر خانه نیامده بود به احترام او غذا را شروع نمی‌کردیم، اما حالا پدر خانه آن‌قدر درگیر هیاهوی شهرنشینی شده که شاید وقت نکند روز‌های جمعه هم با خانواده خود غذا بخورد. کمتر می‌دیدیم که فرزندی پای خود را مقابل پدر و مادر دراز کند، دختر‌ها و پسر‌ها همیشه در آن حیاط بزرگ مشغول بازی بودیم. اتاق‌های زیاد خانه‌مان اتاق دختر و پسر را جدا کرده بود و شب‌ها پسر‌ها در اتاق مشغول شیطنت‌های پسرانه بودند و ما دختر‌ها هم در اتاق‌مان مشغول افکار دخترانه خود. اما کودکان ما امروز در حسرت اینکه یک همبازی پیدا کنند و قدری اجازه یابند تا روزشان را در حیاط خاک‌بازی کنند و از این سر حیاط به سر دیگر پابرهنه بدوند و شب با تمام خستگی از بازی‌های روزانه‌شان در رختخواب بیهوش شوند، مانده‌اند.

فرهنگی از جنس آپارتمان‌نشینی
چگونه می‌توانیم اعتقاد داشته باشیم که فرهنگ و زندگی‌مان افزایش سطح داشته وقتی که در آپارتمان روزانه شاهد اتفاقات عجیب و غریب هستیم؟ دیشب همسایه روبه‌رویی ما مهمانی داشتند. کفش‌های مهمانان کل راهرو را گرفته بود. بهشان حق دادم. آخر ۲۰، ۳۰ جفت کفش که در یک خانه ۸۰ متری با وجود این همه مهمان جا نخواهد شد. گفتیم باید این یک شب را کنار بیاییم. سر و صدا‌ها که بماند. آن را هم تحمل کردیم. تازه بچه کوچکم را خوابانده بودم که ساعت یک پس از نیمه شب مهمانان قصد عزیمت به منازل‌شان را کردند. با خداحافظی صاحب خانه را خوشحال، اما ما را ناراحت کردند! آن چنان راهرو را سر و صدا گرفته بود که کودک ما از خواب بیدار شد. افزایش فرهنگ این است؟! فرهنگی از جنس آپارتمان‌نشینی؟! تا کی و کجا؟

گفتیم سحرخیز می‌شویم
در ساختمان قبلی که زندگی می‌کردیم بالای سرمان همسایه‌ای داشتیم که دختری ۴، ۵ ساله داشت. هر روز ساعت ۷ صبح که می‌شد انگار کل وسایل چوبی خانه‌شان را جابه‌جا می‌کردند. آن‌ها را روی زمین می‌کشیدند. نه اینکه بلند کنند! صدای جیر جیر وسایل مغز ما را داغان می‌کرد! باز هم این را به فال نیک گرفتیم و گفتیم خوب است، سحرخیز می‌شویم! یکی از معضلات دیگر آپارتمان‌نشین‌ها که خودم هم آن را تجربه کرده‌ام این است که برای بردن زباله‌ها به بیرون بی‌دقتی‌های زیادی می‌شود و آب زباله کل راهروی ساختمان را کثیف می‌کند و هیچ کس هم خود را مسئول نمی‌داند. یا کانال‌کشی‌هایی که در کل ساختمان یکی است معضلات را چند برابر می‌کند. وقتی فن بازیافت هوا را روشن می‌کنی بوی سیگار و قلیان همسایه، فضای خانه‌تان را فرامی‌گیرد و شما هیچ کاری نمی‌توانی انجام دهی. از بیشترین چیزی که در زمان زندگی‌ام در آپارتمان رنج می‌بردم این بود که روز‌ها که غذا را بار می‌گذاشتم وقتی بوی قرمه‌سبزی و ماهی و... در خانه می‌پیچید با خود می‌گفتم خدا نکند که همسایه‌ای امروز غذا نداشته باشد یا میلش به این غذای ما بکشد و گاهی با اکراه می‌خوردم. حالا از دعوا‌های بین واحد‌ها می‌گذرم.

خانه‌هایی که محرم اسرار صاحب‌خانه بودند
خانه‌های قدیمی‌با آن ساخت زیبا، خوبی‌شان به این بود زن و شوهری که با هم دعوا می‌کردند- همان دعوا‌های نمک زندگی را می‌گویم- خواهر و برادر که با هم دعوا می‌کردند کسی نمی‌شنید و خانه‌ها محرم اسرار صاحب‌خانه بودند، اما حالا هر وقت همسایه با شوهرش قهر است به راحتی می‌فهمیم. دعوا‌های بچه‌ها را هم می‌شنویم. در یکی از آپارتمان‌ها ما تا صبح یا صدای فوتبال آقای همسایه را می‌شنیدیم یا صدای موسیقی پسر او را! وقتی در اتاق خواب می‌خوابیدیم، صدای صحبت‌های همسایه را می‌شنیدیم که چه می‌گویند.
امروز آپارتمان‌ها محرم اسرار ما نیستند. اینجاست که آدم می‌تواند بگوید دیوار موش دارد و موش هم گوش. خانه‌های‌مان را جوری ساخته‌ایم که به جای اینکه مایه آسایش‌مان باشد، موجب عذاب ماست. فرهنگ غرب را وارد ساختمان‌سازی‌مان کرده‌ایم. در جایی که زمانی در معماری حرف اول دنیا را می‌زد، یعنی ایران، هنوز که هنوز است توریست‌های دنیا می‌آیند و به حال معماری ما غبطه می‌خورند. سعی می‌کنیم خودمان را شبیه دیگران کنیم، اما به جای صعود، سقوط می‌کنیم!

آشپزخانه‌های قدیم را که ببینی خوب می‌دانی چه می‌گویم. خانم‌ها در جایی بودند که کسی کاری به کارشان نداشت. وقتی غذایشان را برای مهمان آماده کرده بودند، بدون هیچ استرس و اضطرابی در جمع مهمانان حاضر می‌شدند، اما حالا با این آشپزخانه‌های open غربی و این روز‌ها هم که سبک‌های جدیدتر آن با نام جزیره‌ای و... پا به میدان گذاشته، بانوی خانه باید با اضطراب غذایش را قبل از رسیدن مهمانان آماده کند تا مبادا آشپزخانه به‌هم ریخته نباشد و مبادا همه ببینند و بوی غذا بقیه را اذیت کند و من به عنوان خانم خانه وقتی آن‌ها می‌رسند راحت نباشم و....

آمدیم فرهنگ‌مان را بالاتر ببریم، اما فرهنگ بالای خودمان را فراموش کردیم. خانه‌هایی که محرم اسرارمان بود، شد فاش‌کننده رازمان و خانه‌ای که در آن می‌آسودیم، تنش و استرس‌مان را بیشتر کرد. بهتر است به حال خود و فرزندان‌مان فکری کنیم. حضرت امیر می‌فرمایند: «آنچه را که برای خود نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند». اگر بتوانم این را سرلوحه قرار دهم شاید بتوانم در زندگی اجتماعی خودم که آپارتمان‌نشینی هم یکی از مهم‌ترین اجتماعات زندگی‌ام است موفق شوم. وقتی دوست ندارم صدای همسایه مرا اذیت کند، خودم هم اهل رعایت این نکته باشم. یا وقتی کثیفی راهرو را می‌بینم به این فکر کنم که باید خودم هم در بیرون گذاشتن زباله‌ها و همین طور در بقیه کارهایم مراقب باشم.
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۲
علی
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۴:۵۴ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۲
0
1
اقا قربون دهنت...
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۸:۱۳ - ۱۳۹۸/۰۸/۲۲
1
0
همه مواردی که عنوان کردید درست ولی بخاطر افزایش بی رویه جمعیت ناچار به آپارتمان نشینی هستیم . انشاا. که قصد ندارید مشکل آپارتمان نشینی رو هم گردن دولت روحانی بیاندازید.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار