کد خبر: 977752
تاریخ انتشار: ۲۶ آبان ۱۳۹۸ - ۰۱:۵۹
گریه کردن هنگام سرقت مسلحانه و بهانه کردن بیماری دروغین سرطان مادر، شیوه‌ای بود که سارق سابقه‌دار برای جلب ترحم شاکیان و انصراف آن‌ها از طرح شکایت به آن متوسل شده بود.
سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، اوایل شهریور‌ماه امسال بود که زن ۲۷‌ساله‌ای سراسیمه به اداره پلیس رفت و از سارق مسلحی به اتهام سرقت طلاهایش شکایت کرد.

شاکی در توضیح ماجرا گفت: کارمند کلینیک زیبایی در شهرک غرب هستم. ساعتی قبل در حالی که هوا تاریک شده بود از کلینیک بیرون آمدم تا به خانه‌ام بروم. هر چقدر کنار خیابان منتظر تاکسی ماندم خبری از تاکسی نشد تا اینکه خودروی سواری پژویی که راننده‌اش مرد جوانی بود کنارم توقف کرد و پس از گفتن مسیر سوار شدم. پس از طی مسافت کوتاهی راننده خودرو خشاب اسلحه کلتی را به من نشان داد و از من سؤال کرد این قطعه چیه که به او گفتم خشاب تفنگ است. سپس خشاب را داخل کلت گذاشت و بعد دوباره از من سؤال کرد این چیه، در حالی که از سؤال‌های او شوکه شده بودم به او گفتم اسلحه است که ناگهان اسلحه را به طرف من گرفت و تهدید کرد، هر چقدر پول و طلا دارم به او بدهم. ابتدا دو انگشتر طلایم را به او دادم و گفتم النگوهایم از دستم بیرون نمی‌آید که سیم چینی به من داد و خواست النگوهایم را ببرم. به هر حال من از ترس هفت‌عدد النگو را هم بریدم و تحویل او دادم که سارق مسلح ناگهان شروع به گریه کرد و گفت مادرش بیماری سرطان دارد و به همین خاطر دست به سرقت می‌زند که هزینه بیماری مادرش را فراهم کند و بعد هم مرا کنار خیابانی از خودرو پیاده و از من خداحافظی کرد.

شاکی در پایان گفت: وقتی سارق مرا پیاده کرد متوجه شدم پلاک خودرواش را مخدوش کرده، اما موفق شدم چند شماره از آن را که دیده می‌شد یادداشت کنم.

طرح شکایت‌های مشابه در اداره پلیس
با این شکایت پرونده به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس‌آگاهی پایتخت قرار گرفت. مأموران در نخستین بررسی‌ها با شکایت‌های مشابه دیگری روبه‌رو شدند که همگی حکایت از این داشت سارق مسلح در پوشش مسافرکشی زنان را به عنوان مسافر سوار خودرواش کرده و با تهدید کلت کمری اموال و طلا‌های آن را سرقت کرده‌است.

یکی از شاکیان که زن جوانی بود به مأموران گفت: در یکی از خیابان‌های حوالی میدان ونک برای رفتن به خانه‌مان سوار خودروی پژویی شدم. هنوز مسافت زیادی را طی نکرده‌بودم که راننده اسلحه کلت کمری به من نشان داد و از من خواست اسمش را بگویم. در حالی که ترسیده بودم درخواست کردم توقف کند و پیاده شوم که ناگهان اسلحه را به طرف من گرفت و تهدید کرد طلاهایم را به او بدهم و من هم از ترس همه طلا‌ها و جواهراتم را به او دادم. سارق وقتی مرا از خودرواش پیاده کرد با گریه و زاری گفت که مادرش سرطان دارد و به خاطر هزینه درمان مادرش دست به سرقت می‌زند و از من خواست به او رحم کنم و شکایت نکنم.

در حالی که هر روز به تعداد شکایت‌های سارق مسلح افزود می‌شد مأموران با بررسی‌های فنی موفق به شناسایی صاحب خودروی پژو شدند که بررسی‌ها نشان داد صاحب خودرو سارق سابقه داری به نام فرمان است. بدین ترتیب مأموران با بدست آوردن نشانی مخفیگاه متهم چند روز قبل وی را در حوالی کرج دستگیر کردند. متهم پس از دستگیری به دادسرای ویژه سرقت منتقل شد و به سرقت‌های سریالی از زنان مسافر اعتراف کرد. متهم ۳۵ ساله که فرمان نام دارد پس از بازجویی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس‌آگاهی قرار گرفت.

گفتگو با متهم
فرمان از چند سالگی وارد کار خلاف شدی؟
از ۲۵‌سالگی در رفت و آمد با دوستان نابابی که داشتم وارد جرگه خلافکاران شدم و الان هم ۳۵‌سال سن دارم.

چند بار دستگیر شده‌ای؟
از سوی مأموران زیاد دستگیر شده‌ام، اما چند باری محکوم شدم و به زندان رفتم.

آخرین بار چه زمانی آزاد شدی؟
سال قبل به اتهام سرقت دستگیر شدم و تیرماه امسال از زندان آزاد شدم.

چرا دوباره دست به سرقت زدی؟
واقعیتش من در زندان که بودم دوباره نقشه سرقت و زورگیری را طراحی کردم و با خودم قرار گذاشتم وقتی آزاد شدم دوباره دست به سرقت بزنم البته این بار نقشه‌ام جدید بود که می‌خواستم شاکی‌ها را فریب دهم و فکر می‌کردم شناسایی نشوم.

قضیه گریه بعد از سرقت چه بود؟
گفتم که این بار با نقشه جدیدم می‌خواستم طعمه‌ها را فریب دهم که به من ترحم کنند و شکایت نکنند.

چطوری؟
وقتی از آن‌ها سرقت می‌کردم شروع به گریه و زاری می‌کردم و می‌گفتم که مادرم سرطان دارد و مجبورم برای هزینه درمانش سرقت کنم.

فایده‌ای هم داشت؟
بله، نکته جالبش این بود که خیلی از زنان که طلاهایشان را با تهدید اسلحه می‌گرفتم دلشان به رحم می‌آمد و حتی به من پول هم می‌دادند و تعدادی از آن‌ها هم اصلاً از من شکایت نکردند.

موضوع جالب دیگری هم هنگام سرقت برخورد کردید؟
بله، مثلاً یکی، دو مورد طعمه‌هایی که سوار کردم طلای زیادی در دست داشتند و قیافه‌شان هم پولدار به نظر می‌رسید و من هم خوشحال بودم که طلای زیادی سرقت کرده‌ام، اما وقتی طلا‌های سرقتی آن‌ها را به طلافروشی بردم فهمیدم که طلا‌های آن‌ها همه بدلی است و دست خالی به خانه بر می‌گشتم.

اسلحه را از کجا تهیه کردی؟
در زندان با مرد خلافکاری آشنا شدم که در کار خرید و فروش اسلحه بود. او از من زودتر آزاد شد و من هم وقتی آزاد شدم به سراغش رفتم و کلت کمری را خریدم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار