سرويس تاريخ جوان آنلاين: سوگمندانه باید اذعان کرد به رغم مکانت والای مرجع عالیقدر حضرت آیتاللهالعظمی سیدابوالقاسم خویی هنوز یادنامهای در خور برای آن بزرگ در ایران، عراق، لبنان و... نشر نیافته است. آنچه به چاپ رسیده آثاری مجمل و پراکنده است که به هیچروی نمایانگر افق والای علمی و عملی آن بزرگ نتواند بود. در ماههای اخیر انتشارات انصاریان قم سعی کرده است با تجمیع پارهای مقالات و گفتوشنودها و فراهم آوردن یادمانی حجیم، بخشی از این نقیصه را جبران دارد. محمدتقی انصاریان خوانساری تدوینگر این اثر در دیباچه آن چنین مینویسد:
«حقیر بهوسیله مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ کاظم خوانساری با موقعیت و مرجعیت و قداست و جایگاه رفیع آیتاللهالعظمی خویی آشنا شدم، خصوصاً وقتی حاج شیخکاظم به ایران میآمد و در بیتالشرف جناب آقای حاج علیاکبر غفاریشریف فرزند مرحوم آیتالله حاج شیخعلیآقا خوانساری وارد میشد و جلوسش آنجا بود و علما و بزرگان از تهران و گاهی شهرستانها به دیدنش میآمدند، گویا خود آیتالله خویی تشریففرما شدند و همراه خود جواب نامهها و استفتائات و مراسلات دیگر را میآورد و به صاحبانشان میداد. چون آنجا منزل ابوالزوجه حقیر بود، زیاد رفتوآمد میکردم و کنجکاو بوده و از احوال نجف اشرف و حوزه علمیه و روحانیت خصوصاً آیتالله خویی پرسشهای زیادی مینمودم و ایشان هم با دقت و صداقت جواب میفرمودند. از آن وقت ارادت و اخلاصم به آیتاللهالعظمی خویی بیش از پیش شد با اینکه از نزدیک خدمتشان نرسیده بودم، اما علاقه عجیبی به ایشان پیدا کردم.
آن مرحوم در باب فضائل مرحوم آیتاللهالعظمی خویی نکاتی فراوان بیان میفرمود. از جمله آنکه هیچگاه دقت و مواظبت آقا نسبت به همسران و فرزندان علمایی که از دنیا رفته بودند را فراموش نمیکنم و به یاد دارم همیشه پاکتهایی مخصوص جهت تکتک آنها مهیا میکردند و عجیب آنکه خود مرحوم آبیبی به منزل آنها میرفتند و مرحمتی آقا را تقدیم میداشتند. ایشان اضافه کردند: یکی از خدمات مهم آیتاللهالعظمی خویی تأسیس مدرسه ابتدایی دخترانه به نام مدرسه دینیه بود. در آن زمان، مدارس شاهنشاهی بود و رنگ و بوی اسلامی نداشت و هیچ کدام از روحانیون و علما حاضر نبودند فرزندان خود را در این مدارس ثبت نام کنند، لذا مرحوم آقای خویی این مدرسه را در محله مشراق تأسیس نمودند تا دختران نیز بتوانند تحصیل نمایند.
به هر حال تکرار میکنم با مطالب جالبی که از آقایان خصوصاً آنهایی که نجف اشرف یا کربلایمعلی مشرف بودند میشنیدم یا در کتابها، مجلات و روزنامهها میخواندم ارادتم به معظمله بیشتر شد، البته کتابها و مجلات اکثراً به زبان عربی که در نجف اشرف یا لبنان و سوریه و ... یا انگلیسی که در هندوستان و انگلستان و بعضی نقاط دیگر به چاپ رسیده بود، ولی به زبان فارسی آن هم مستقل کمتر به چشم میخورد، لذا سبب تألیف و جمعآوری این کتاب راجع به آیتاللهالعظمی خویی این انگیزهها را در برداشت. یادآوری این نکته در این مقدمه و پیشگفتار ضروری است که در مباحث علمی معظمله وارد نمیشویم هر چند به اقتضای پرداختن به شاگردان معظمله به ویژگیهای فردی و اخلاقی به بعد علمی ایشان پرداخته و بعضاً مفصلاً وارد مباحث تخصصی شدهاند، زیرا ما توان آن را نداریم و دیگر اینکه حریم و حرمت علمی ایشان فراتر از آن است که در این کتاب بگنجد و بالاتر از همه اینکه به قولی: آنچه عیان است چه حاجت به بیان است! هنگامی که مشغول کار شدیم، ملاحظه شد که گستردگی نسبت به آیتاللهالعظمی خویی آنقدر وسیع است که شاید بیش از پنج مجلّد شود. با توجه به اینکه اگر حوصله به خرج دهیم و فعالیتهای بیشتری بنماییم حتی از پنج جلد هم بیشتر خواهد شد، اما چون اولاً توان آن را از هر لحاظ نداشتیم به همین مقدار بسنده نمودیم تا ببینیم در آینده چه پیش میآید، انشاءالله.»