کد خبر: 980330
تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۹۸ - ۲۳:۰۵
گفتگو با دکتر عباس سلیمی‌نمین پیرامون «انحطاط تاریخی ایران در دوران پهلوی و قاجار»
در دوره قاجار زمینه سلطه فراهم شد. این دوره را می‌توان دوره به خدمت گرفتن دولتمردان و حقوق بگیر شدن آن‌ها از دول خارجی دانست. بیگانه می‌خواست بر ایران مسلط شود، اما در سیستم به صورت مستقیم نقش نداشت. از همین رو انگلیسی‌ها به دولتمردان رشوه می‌دادند تا آن‌ها را حقوق بگیر خودشان کنند
محمد صادق عبداللهی
سرویس سیاسی جوان آنلاین:‌ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در فرازی از بیانیه گام دوم انقلاب آورده‌اند: «انقلاب به یک انحطاط تاریخی طولانی پایان داد و کشور که در دوران پهلوی و قاجار به شدت تحقیر شده و به شدت عقب مانده بود، در مسیر پیشرفت سریع قرار گرفت. در گام نخست، رژیم ننگین سلطنت استبدادی را به حکومت مردمی و مردم‌سالاری تبدیل و عنصر اراده ملی را که جانمایه پیشرفت همه‌جانبه و حقیقی است در کانون مدیریت کشور وارد کرد؛ آنگاه جوانان را میدان‌دار اصلی حوادث و وارد عرصه مدیریت و روحیه و باور «ما می‌توانیم» را به همگان منتقل کرد.» این جملات در بردارنده عباراتی، چون «انحطاط تاریخی طولانی»، «تحقیر و عقب‌ماندگی در دوران پهلوی و قاجار»، «تبدیل سلطنت به مردم‌سالاری»، «حاکمیت اراده ملی بر مدیریت کشور»، «میدان‌داری جوانان» و ترویج «روحیه ما می‌توانیم» است که هر کدام واقعیتی از انقلاب اسلامی ایران را نمودار می‌سازد که هر یک نیاز به تبیین دقیق، عالمانه و تاریخی دارد. در مصاحبه‌ای که پیش‌رو دارید برای واکاوی «انحطاط تاریخی طولانی پیش از انقلاب» سراغ دکتر عباس سلیمی‌نمین رفته‌ایم. ایشان که حالا مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران است، دوره پهلوی را دوره فساد و چپاول کشور و دوره قاجار را دوره زمینه‌سازی برای استعمار می‌داند و از همین رو ایران را در این دو دوره به صورت کلان دچار انحطاط می‌خواند. وی دوران سلطنت قاجار‌ها بر ایران را هر چند از حیث فساد درون سیستمی پاک‌تر از پهلوی می‌خواند، اما به دلیل پرداخت رشوه‌های کلان و آلودگی برخی دولتمردان دورانی می‌داند که رفته‌رفته کشور، ضعیف و تحقیر شد و زمینه کودتای انگلیسی‌ها و سرکار آمدن دیکتاتوری، چون رضاخان مهیا شد. دکتر سلیمی‌نمین معتقد است در این دوران و به‌ویژه در دوران پهلوی امور کشور کاملاً بر مدار منافع بیگانگان بود و نه‌تن‌ها دل کسی برای منافع ملی ایران نمی‌سوخت بلکه پسند دلالانی، چون شخص محمدرضا پهلوی به دلیل سهم بردن از قرارداد‌های بین ایران و کشورهایی، چون امریکا و رژیم صهیونیستی، چپاول هر چه بیشتر منابع و سرمایه‌های ملی بود. در طول گفت‌وگویی که داشتیم دکتر سلیمی‌نمین به مصداق‌های عجیب و شگفت‌انگیزی از این قرارداد‌ها اشاره و مثال‌های تاریخی متعددی از انحطاط ایران بیان داشت که حاصلش مصاحبه خواندنی پیش‌رو شد.

جناب دکتر! به نظر شما انحطاط تاریخی ایران که رهبری انقلاب در بیانیه گام دوم بدان اشاره داشتند مربوط به حوزه‌های مختلف، چون صنعت، علم، معنویت و... است یا خیر به یک ریل کلان اشاره می‌کند که قرار گرفتن ایران بر آن ریل کشور را به انحطاط می‌کشاند؟
کشوری که امورش بر مدار منافع بیگانگان بچرخد و منافع ملی‌اش تحت‌الشعاع منافع دیگران باشد علی‌القاعده سیر انحطاط را طی می‌کند. با در نظر گرفتن این منطق کلی می‌توانیم به بخش‌ها و عرصه‌های مختلف کشور در تاریخ سر بزنیم و این انحطاط را دریابیم. این انحطاط به‌ویژه در مسائل اقتصادی و شئونات معنوی پررنگ‌تر است. در بخش مادی شاید کمابیش شنیده باشید و نسل جدید می‌تواند تا حدی این را در آثار مکتوب شده عناصر رژیم پهلوی دریابد که چقدر ما تحقیر می‌شدیم. امریکایی‌ها که با بحران نیروی انسانی روبه‌رو بودند و نمی‌توانستند سرباز‌هایی را که سال‌ها جنایات زیادی در ویتنام مرتکب شده بودند به امریکا برگردانند، با بهترین امکانات و مرفه‌ترین شکل ممکن در ایران مستقر کردند. این سربازان از آنجا که اگر با آن همه جنایات سر زندگی معمولی خود بازمی‌گشتند، دچار مشکلات روانی بسیاری می‌شدند در قالب ۵۰ هزار نیروی مستشاری امریکا وارد ایران شدند. البته این نیرو‌ها فقط در این قالب محدود نبودند و بسیاری از افسران و درجه‌داران را در هیبت‌های دیگری بر ما غالب کردند. برای مثال کتابی نوشته شده است به نام «فرار عقاب‌ها». این کتاب داستان زندگی دو سرباز امریکایی را روایت می‌کند که پس از جنگ ویتنام برای راه‌اندازی یک شرکت نرم افزاری وارد ایران شدند. حالا من کاری ندارم که تخصص نرم‌افزاری داشتند یا نداشتند، اما اگر جزئیات کاری را که این دو نفر می‌کردند بررسی کنیم می‌بینیم که چقدر برای ایران تحقیرآمیز است. جالب اینجاست کتاب را برای تطهیر خودشان نوشته‌اند، چون این دو در زمان شاه دستگیر شدند. می‌دانید که زمان شاه وقتی قیام مردم سراسری شد و وحشت هم سلطه و هم استبداد را فراگرفت، امریکایی‌ها به شاه اجازه دادند بعضی از عواملشان را که دیگر خیلی افتضاح بودند دستگیر کنند. بر اساس این تصمیم شاه و امریکا تفاهم کردند در سه مرحله برخی از عوامل را سپر بلا کنند. در جریان این دستگیری‌ها خیلی از امرا و وزرای شاه مثل هویدا، نصیری، عبدالمجید مجیدی و شیخ الاسلام‌زاده (وزیر بهداری) دستگیر شدند. هدف دستگیری‌ها این بودکه به مردم بفهمانند صدای انقلاب را شنیده‌اند و می‌خواهند تغییراتی را لحاظ کنند. از جمله کسانی که در قالب این فریب دستگیر شدند، رئیس و معاون رئیس این شرکت نرم‌افزاری بودند. این شرکت قراردادی با تأمین اجتماعی امضا کرده بود تا یک برنامه نرم‌افزاری برای سامان دادن به کسانی که تحت پوشش این سازمان بودند بنویسد. فکر می‌کنید مبلغ این قرارداد چقدر بود؟ ماهانه یک‌میلیون و ۴۰۰ هزار دلار! ۱۶ ماه هم برای این کار ساده پول را دریافت کرده ولی هیچ خروجی تحویل نداده بودند! نمی‌دانم رشته تخصصی شما چیست، اما چون خودم تخصصم نرم‌افزار و سخت‌افزار بوده، می‌فهمم که این‌ها هیچ کار خاصی نمی‌کردند. من آن زمان در دانشگاه انگلیس درس می‌خواندم و فراوان از این برنامه‌ها می‌نوشتم که خیلی کار پرهزینه‌ای نبود. این واقعاً چپاول و تحقیر کردن ملت ایران است. گاهی چپاول می‌کنند و مثلاً یک قرارداد را دو برابر یا سه‌برابر می‌بندند، اما گاهی کاری می‌کنند که آدم واقعآً یاد همان مصداق «گاو شیرده» که رهبری به عربستان نسبت دادند، می‌افتد. این مصداق که از سر آن در عرصه‌های مختلف فراوان است، اگر اوج انحطاط و انحراف نیست پس چیست؟

این قرارداد‌ها فقط با امریکایی‌ها بسته می‌شد یا کشور‌های دیگری هم دخیل بودند؟
این مصداق‌‎ها که گفتم از امریکایی‌ها بود؛ با اسرائیلی‌ها که قرارداد‌های تحقیرآمیزتری داشتیم. قرارداد‌هایی را با اسرائیل امضا کردیم که اصلاً شرکت طرف قرارداد، شرکت نبود! یعنی هیچ آورده‌ای نداشت و فقط یک اسم درست کرده و قرارداد سوری نوشته بودند تا پول کلانی به جیب بزنند. یا مثلاً لوله‌کشی گاز تهران ۱۷ سال قبل از انقلاب با شرکتی اسرائیلی بسته شده بود با اینکه پول‌های کلانی گرفته بودند، اما هیچ کاری نکردند. حالا این‌ها مصداق‌های موردی است که به یاد دارم اگر فرصت بود و من این‌ها را لیست می‌کردم آن وقت می‌فهمیدید چقدر این فاجعه‌آمیز بوده است. یکی از این موارد فاجعه‌آمیز که در عین حال خیلی جالب است در خاطرات مئیر عزری، سفیر اسرائیل در ایران آمده است. می‌دانید که این آقا ۱۶ سال سفیر اسرائیل در ایران بود. بعد هم که دوره‌اش تمام شد از ایران نرفت و شد نماینده چند شرکت اقتصادی و فاجعه‌آمیزتر اینکه شد عضو هیئت مدیره نفت ایران! در خاطراتش است که سعی می‌کند به عنوان نماینده روچیلد سرمایه‌دار یهودی بزرگ، پروژه کلانی مربوط به تپه‌های عباس‌آباد را به‌دست آورد، اما وقتی به روچیلد خبر می‌دهد او با این پروژه مخالفت می‌کند. دلایل روچیلد خیلی عجیب است. او می‌گوید این پروژه سود کلان دارد و سود نجومی سیستم ما را فاسد خواهد کرد. مئیر عزری می‌گوید خب شما پروژه را قبول کنید، اما بخشی از سود را تحت عنوان کار‌های عام‌المنفعه مثل ساخت مدرسه و دانشگاه به ایران بازگردانید، اما باز هم روچیلد زیر بار نمی‌رود.
انحطاط یک کشور در ترجیح منافع بیگانگان است
منظورش از اینکه سود زیاد ما را فاسد می‌کند چه بود؟
حرفش تا حدودی درست بود. اصلاً یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی را می‌توان فاسد شدن شرکت‌های امنیتی امریکا به خاطر سود کلان دانست. می‌دانید که امریکایی‌ها قبل از افزایش قیمت نفت در امور ایران دخالت می‌کردند و به شاه دستور می‌دادند کار‌هایی را انجام دهد. حتی رسماً به شاه می‌گفتند اینقدر نگو قدرتت را مدیون ما می‌دانی، این پایگاه اجتماعی‌ات را خراب می‌کند. وقتی امریکایی‌ها قیمت نفت را بالا بردند تا مشکلات خودشان حل شود، فسادی در ایران شکل گرفت که این فساد عوامل اسرائیلی و امریکایی را هم آلوده ساخت. شرکت‌های امنیتی که موظف بودند به دقت اوضاع جامعه را کنترل کنند تا هیچ اقدامی علیه منافعشان نشود، چنان آلوده شدند و در فساد و سود‌های کلان غلت خوردند که کار خودشان را نتوانستند به درستی انجام دهند و موجب شدند رژیم پهلوی سقوط کند. پس حرف روچیلد به این معنا درست است. او می‌گوید من از سود خوشم می‌آید ولی این سود مرا آلوده می‌کند.

این‌ها که عرض کردم به این معناست که تقریباً می‌توان گفت هیچ حافظ منافعی در داخل وجود نداشت و امور بر اساس منافع بیگانه می‌چرخد. یکسری دلال که منافعشان در چارچوب منافع بیگانه‌ها تأمین می‌شد هیچ وقت نمی‌گذاشتند امور اصلاح شود. منفعت این دلال‌ها در این است که امریکایی‌ها تاراج کنند و از قِبَل آن‌ها درصدی هم این‌ها به جیب بزنند. شخص شاه همین‌طور بود. شما اگر خاطرات علم را خوانده باشید چند جا علم به شاه می‌گوید: «اعلیحضرت این هواپیما‌های فانتوم را سه برابر با ما حساب کردند!» شاه می‌گوید: «آره آره اون زیردریایی‌ها را هم همینطور سه برابر حساب کردند!» اصلاً به علم نمی‌گوید برود اعتراض و قرارداد را فسخ کند! می‌دانید چرا؟ چون ۱۰ درصد از قرارداد‌ها برای خودش بود! و از همین منظر هیچ اعتراضی به قرارداد‌ها نداشت. مکانیسم خرید تسلیحات از امریکایی‌ها این بود که نه‌تن‌ها نوع تسلیحات را برای خرید مشخص می‌کردند بلکه هزینه‌اش را هم خودشان می‌بستند. بعد هم پول نفت را در حساب ویژه‌ای نگه می‌داشتند و پس از کسر آن مبلغ دلخواهشان، باقیمانده پول را به دولت ایران می‌دادند. اینطور نبود که پول نفت بیاید در خزانه دولت ایران و بعد به امریکایی‌ها پرداخت شود. همین کاری که الان در عراق هم می‌کنند. امریکایی‌ها اول پول نفت عراق را در یک حساب ویژه می‌گذارند و بعد به بهانه هزینه‌هایی که در عراق انجام می‌دهند، یک‌سوم آن را کسر می‌کنند و الباقی را به دولت عراق می‌دهند. این‌ها انحطاط است! این‌ها منحط شدن دستگاه کشور است.

ممکن است برای برخی سؤال ایجاد شود در حال حاضر هم خیلی از این فساد‌ها وجود دارد و ما می‌بینیم که بعضی‌ها چندین و چند میلیارد می‌دزدند و به کانادا و... پناهنده می‌شوند.
دقت کنید، این انحطاط با فساد فرق می‌کند. بله کسی کتمان نمی‌کند که امروز فساد‌هایی وجود دارد، اما این فساد‌ها با آن انحطاط کاملاً متفاوت است. امروز مکانیسم‌هایی وجود دارد و برخی در چارچوب این مکانیسم‌ها تخلفی می‌کنند، اما مکانیسم سالم است و اگر اراده‌ای برای مبارزه با فساد باشد می‌توان از این مصداق‌ها جلوگیری کرد. کمااینکه الان می‌بینید رئیس قوه که اراده قوی دارد در این قضیه محکم برخورد می‌کند. اما آنچه در دوران پهلوی بود، فساد نبود؛ انحطاط بود و ما هیچ تسلطی بر کشورمان نداشتیم این فراتر از فساد است.

در دوره قاجار هم این انحطاط به همین شکل بوده است؟
اصلاً. در دوره قاجار اولاً ما درآمد نفت نداشتیم. درآمد نفت در انتهای این دوره پدیدار شد. ثانیاً در دوره قاجار امور اداری قواعد و نظمی داشت که اگر کسی فسادی انجام می‌داد به راحتی و به سهولت مشخص می‌شد. همین هم بود که غالباً فساد برخی دولتمردان زمینه‌های بیرونی داشت و چندان از داخل نشئت نمی‌گرفت. شاید بهترین اثری که می‌تواند سیستم اداری دوره قاجار را نشان دهد، کتاب دکتر مصدق باشد. چون ایشان یکی از شخصیت‌هایی است که از کوچکی به جای پدر در نظام اداری ایفای نقش می‌کرد و متولی برخی امور بود. در آن کتاب کاملاً توضیح داده شده که مثلاً هیچ هزینه‌ای برای طرحی نمی‌شود مگر اینکه پیش از آن محل درآمدش مشخص شده باشد.

پس منظور از انحطاط در دوره قاجار که رهبر معظم انقلاب در بیانیه گام دوم به آن اشاره می‌کنند، چیست؟
آن از این حیث است که در دوره قاجار زمینه سلطه فراهم شد. این دوره را می‌توان دوره به خدمت گرفتن دولتمردان و حقوق بگیر شدن آن‌ها از دول خارجی دانست. بیگانه می‌خواست بر ایران مسلط شود، اما در سیستم به صورت مستقیم نقش نداشت. حاکمیت را او تعیین نکرده بود و حاکمیت بر اساس مکانیسم سنتی در جریان بود. از همین رو انگلیسی‌ها به دولتمردان رشوه می‌دادند تا آن‌ها را حقوق بگیر خودشان کنند و از این طریق جای پایی برای خودشان درست کنند. دولتمردان نیز، چون از طریق رسمی نمی‌توانستند به آلاف و الوفی برسند، تن به خواست انگلیسی‌ها می‌دادند و خودشان را به بیگانه می‌فروختند. این قبیل کار‌ها بستری فراهم آورد تا برخی به جای حفاظت از منافع ملی، حافظ منافع بیگانه شوند. انگلیسی‌ها و روس‌های تزار از همین دریچه قرارداد‌های ننگینی را به جامعه ایرانی تحمیل کردند که این قرارداد‌ها مقدمه سلطه را فراهم می‌کرد، اما ملت ایران که نسبت به سلطه حساسیت جدی داشت و آن زمان هنوز در وادی تحقیر رضاخانی قرار نگرفته بود، به رغم تلاش‌هایی که در جنگ جهانی اول با قحطی و... کردند تا این روحیه و شأن ایرانی را بشکنند، در برابر بسیاری از قرارداد‌هایی که با رشوه به دولتمردان آلوده بسته می‌شد، ایستادگی می‌کرد. از جمله قرارداد‌هایی که با ایستادگی مردم فسخ شد قرارداد رویترز و رژی است. آخرین تلاش انگلیسی‌ها قرارداد ۱۹۱۹ بود که بر اساس آن تقریباً همه امور ایران به دست انگلیس می‌افتاد و ایران به نوعی مستعمره می‌شد ولی این قرارداد هم با ایستادگی ملت ایران فسخ شد. در نهایت انگلیسی‌ها به این جمع‌بندی رسیدند که تا حاکمیت در مجموع عامل این‌ها نیست نمی‌توانند به اهداف خود برسند. به عبارت دیگر انگلیسی‌ها متوجه شدند از خرد، یعنی تحمیل قرارداد و ایجاد جای پا نمی‌توانند به کلان برسند و باید از سطح کلان ورود کنند. از آنجا که ملت ایران برای خود شأنی قائل بودند و بر اساس این شأن حاضر نبودند سلطه بیگانه را بپذیرند، انگلیسی‌ها دیکتاتوری آوردند که این شأن را بشکند و ملت ایران را در بالاترین سطح تحقیر کند تا بتوانند به منافع خودشان برسند. کرزنت، وزیر خارجه وقت انگلیس و طراح قرارداد ۱۹۱۹ به این جمع‌بندی رسید که هر چند هزینه کودتا بالاست، اما راهی جز کودتا نیست. فلذا رضاخان روی کار آمد.

می‌توان گفت این انحطاط و ذلت پادشاهان ایران نه به دلیل انحطاط یا ضعف آن‌ها بلکه به خاطر شرایط تاریخی وقت بوده است؟ طبیعتاً آن زمان چه از نظر علمی و چه از نظر تکنولوژی عقب‌ماندگی‌هایی داشتیم و شاه باید چه‌کار می‌کرد؟ مثلاً شاه عباس وقتی آن قرارداد ننگین را می‌پذیرد جملاتی دارد که در سریال «روشن‌تر از خاموشی» هم به آن اشاره شد. او وقت امضای قرارداد می‌گوید ما چاره‌ای جز این نداریم، چون بسیاری از سران و نظامی‌ها اکنون یا خیانت کرده‌اند یا به جنگ مشغولند و ما برای اینکه وارد یک جنگ دیگر نشویم مجبوریم این امتیاز را بدهیم.

این خیلی فرق دارد. بعضی اوقات کشوری به دلیل خیانت عوامل داخلی، اهل ایستادگی نبودن ملت، خیانت دولتمردان و... در مصاف با بیگانه شکست می‌خورد این مقوله دیگری است. این قابل مقایسه با آنچه صحبت کردیم نیست. اینجا در واقع حاکمیت تضعیف شده است و بیگانه از این ضعف سوءاستفاده می‌کند، اما در دورانی که مختصری در خصوصش صحبت کردیم بیگانه وقیحانه طرح‌های متعددی را در کشور دنبال و کودتا می‌کند تا یکی از عوامل خودش را به قدرت برساند. یکی از عواملی که خیلی به آن‌ها کمک کرد این بود که روس‌ها از مدار ایران خارج شدند. تا پیش از خروج روس‌ها رقابت بین روس و انگلیس موجب آگاهی‌های مختصری می‌شد و این رقابت نمی‌گذاشت یک قدرت تسلط مطلق پیدا کند. اگر انگلیسی‌ها امتیازی می‌گرفتند، بلافاصله روس‌ها هم طلب امتیاز می‌کردند. اگر آن‌ها پلیس جنوب را داشتند این‌ها قزاق را داشتند. اگر آن‌ها سیستم بانکی را در دست می‌گرفتند این‌ها گمرکات را می‌خواستند و این رقابت تلاشی می‌شد که توازن قدرت در ایران به وجود بیاید. ولی وقتی روسیه تزار فروپاشید، بهترین فرصت ممکن برای انگلیسی‌ها رقم خورد که ایران را در اختیار بگیرند. بعد ببینید که سیر امور چگونه می‌شود که انحطاط کامل در همه شئون پیدا می‌کنیم.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار