سرویس حوادث جوان آنلاین: به گزارش جوان، بیست و هشتم بهمنسال۹۵، مأموران پلیس تهران از شلیک چند گلوله مرگبار در بزرگراه آزادگان باخبر و راهی محل شدند. اولین بررسیها نشان داد مرد ۳۷ساله به نام حمید در حالیکه مشغول پنچرگیری لاستیک خودروی۲۰۶ بودهاست، بر اثر شلیک گلوله از سوی راکب موتورسواری کشته شده است.
با فرار مرد موتور سوار همسر مقتول که در محل حضور داشت به مأموران گفت: «در اتوبان مشغول رانندگی بودم که لاستیک ماشینم پنچر شد به همین خاطر با شوهرم تماس گرفتم و از او کمک خواستم. او وقتی مشغول کار بود یک موتورسوار ناشناس نزدیک شد و بعد از شلیک چند گلوله از محل گریخت.»
با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات برای شناسایی راکب موتور سیکلت آغاز شد تا اینکه مشخص شد همسر مقتول با مرد غریبهای به نام امید ۳۵ساله رابطه پنهانی داشته است. بنابراین امید که فوقلیسانس هنر داشت و نقاش حرفهای بود، بازداشت شد. متهم در روند بازجوییها به قتل اعتراف کرد و گفت: «نقاش هستم و هر چندماه یک بار نمایشگاه نقاشی میگذارم. قبلاً در یک هنرستان تدریس میکردم و تابلوهای نقاشیام را برای فروش در اینستاگرام میگذاشتم تا اینکه روزی مروارید برایم پیام فرستاد و همین باعث آشنایی ما شد، اما به خاطر بعضی مشکلات رابطه ما قطع شد و او با یک مرد پولدار ازدواج کرد. سالها گذشت و از او بیخبر بودم تا اینکه مروارید از طریق اینستاگرام مرا پیدا کرد. او صاحب یکپسر سهساله بود، اما میگفت شوهرش اعتیاد به شیشه دارد و با زنان دیگری ارتباط دارد. تحت تأثیر حرفهای او به ملاقات مروارید رفتم و همین آغاز رابطه دوباره ما شد.»
متهم ادامه داد: «با درددلهای مروارید نقشه قتل را کشیدیم و به اصفهان رفتم و یک اسلحه به مبلغ ۲میلیون و ۷۰۰هزار تومان خریدم. سپس روز حادثه عمدی لاستیک ماشین مروارید را با یک میخ پنچر کردم و قرار شد او از شوهرش کمک بگیرد. با آمدن مقتول در حالیکه وی در حال پنچرگیری بود با موتور نزدیک شدم و به سمت او چند گلوله شلیک کردم.»
با اقرارهای مرد نقاش، زن جوان نیز به قتل اعتراف کرد و در ادامه مرد و زن جوان بعد از بازسازی صحنه جرم روانه زندان شدند و پرونده بعد از صدور کیفرخواست به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. صبح دیروز دو متهم از زندان اعزام شدند و مقابل هیئت قضایی همان شعبه به ریاست قاضی قربانزاده قرار گرفتند. ابتدا نماینده دادستان کیفرخواست را قرائت کرد سپس متهم بعد از درخواست قصاص از سوی اولیایدم در جایگاه ایستاد و خلاف اظهاراتش جرمش را انکار کرد و گفت: «مروارید و برادرش از من خواستند یک اسلحه خریداری کنم و آن را در ماشین مقتول جاسازی کنم. قبول کردم و قرار شد روز حادثه این کار را انجام دهم. آن روز مروارید تماس گرفت و گفت ماشینش پنچر شده است. با موتور به اتوبان آزادگان رفتم و دیدم شوهرش مشغول پنچرگیری است. همان موقع مروارید تماس گرفت و گفت این فرصت برای جاسازی اسلحه مناسب است. قبول کردم و میخواستم اسلحه را داخل ماشین مقتول بگذارم، اما ناگهان یک گلوله شلیک شد. باور کنید قصد کشتن مقتول را نداشتم.»
متهم در آخر گفت: «از آن اسلحه فقط یک گلوله شلیک کردم و نمیدانم بقیه گلولهها را چه کسی شلیک کرده است.»
در ادامه مروارید نیز جرمش را انکار کرد و گفت: «بعد از آشنایی دوباره با امید، او از شوهرم بدگویی میکرد و میگفت با زنان زیادی ارتباط دارد. به همین خاطر مرا تشویق به جدایی میکرد و سپس از من خواست او را به قتل برسانیم، اما به خاطر فرزندم پشیمان شدم.» زن جوان در خصوص روز حادثه گفت: «آن روز امید با موتور دنبالم آمد، سپس ماشینم را پنچر کرد و خواست با شوهرم تماس بگیرم. شوهرم بلافاصله رسید و مشغول پنچرگیری بود که چند گلوله شلیک شد. باور کنید از نقشه قتل اطلاعی نداشتم و امید به تنهایی عامل قتل است.» در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.