سرویس ایثار و مقاومت جوان آنلاین: ۲۰ آذر سالروز شهادت سردار شهید غلامعلی پیچک است. شهیدی که آوازهاش در غرب کشور پیچیده بود. اگر کسی در هر کوی و برزن سراغی از او میگرفت، چندین نفر بودند تا از غلامعلی پیچک بگویند. فرماندهای جسور و شجاع که شرح دلاوریهایش در عملیاتهای غرب کشور دهان به دهان پیچیده بود و هیبت یک فرمانده مقتدر را در ذهن تداعی میکرد. شهید پیچک کسی است که مقام معظم رهبری درباره ایشان چنین میفرمایند: «درود خدا و فرشتگان و صالحان بر سردار شجاع و صمیمی و فداکار اسلام غلامعلی پیچک. شهیدی که در دشوارترین روزها مخلصانهترین اقدامها را برای پیروزی در نبرد تحمیلی انجام داد. یادش بهخیر و روحش شاد.»
قبل از آنکه صدام در شیپور یک جنگ تمامعیار بدمد و به خاک کشورمان تجاوز کند، شهید پیچک تجربه حضور در کردستان و مبارزه با ضدانقلاب را داشت. با شروع غائله کردستان از طریق لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) به آنجا رفت و فرماندهی منطقه را پذیرفت. در پاکسازی شهر سنندج و شکستن محاصره باشگاه افسران نقش عمدهای ایفا کرد. پس از آن به بانه رفت و محاصره آنجا را نیز به یاری رزمندگان اسلام شکست. او از همان جا توانایی و استعدادش را به فرماندهان نشان داد و آنها را مجاب کرد در آینده میتوانند از وجودش استفاده کنند. غلامعلی در کردستان درسهایش را پس داد و در دفاع مقدس به دنبال خلق کارهای بزرگتر بود.
توانمندی نظامی و قامت رشید پیچک از او شخصیتی دوستداشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخت. نام عملیات بازیدراز در پرونده جهادی شهید پیچک برجستگی خاصی دارد. محمدابراهیم موحد از همرزمان شهید درباره این عملیات میگوید: «شهید پیچک به عنوان مسئول عملیات غرب، فرماندهی عملیات بازیدراز را هم برعهده گرفت. بنده فرمانده میدانی بودم و شهید موحددانش پیش خودم بود. شهید وزوایی هم فرمانده گردان ۹ سپاه تهران بود. از بچههای ارتش هم شهید شیرودی و شهید محمود غفاری که روحانی بود و مدتی در عقیدتی- سیاسی ارتش خدمت میکرد و بعد دوره دیدهبانی توپخانه دید، حضور داشتند. سرهنگ بدری هم فرمانده تیپ ارتش حاضر در عملیات بود. در بازیدراز شهید پیچک با قدرت جذبی که داشت، گلچینی از نیروهای خوب و زبده سپاه و ارتش را دور هم جمع کرد. شناساییهای خوبی هم انجام گرفت. در این عملیات طوری دشمن را غافلگیر کردیم که حدود ۱۲۰ نفر از عراقیها در ساعات اولیه عملیات به اسارت درآمدند. خیلی از اسرا در خواب اسیر شدند.»
منطقه عملیاتی مطلعالفجر در غرب کشور، آخرین جایی است که شهید پیچک پایش را در آن گذاشت. او در عملیات مطلعالفجر به عنوان نیروی بسیجی در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد. هرچند مسئولیتی نداشت، اما به شهید بروجردی گفته بود هر کاری از دستم برمیآید انجام میدهم و به خواست خودش هم قرار شد به ارتفاعات «برآفتاب» که سختترین منطقه عملیاتی بود برود. قبل از حرکت، وقتی خواستند در گوشش «فَاللهُ خیر حافظاً وَ هُوَ اَرحَمُ الرّاحمین» بخوانند، گفت در گوش من نخوانید. میگفت باید برای من طلب شهادت کنید این راهی که من میروم بازگشت ندارد. در نیمههای شب، حدود ساعت دو یا سه صبح این حرفها را به همرزمانش زد.
روز عملیات، در حالیکه هنوز زمان زیادی از شروع عملیات نگذشته بود، در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه قاسمآباد واقع در ارتفاعات برآفتاب با نیروهای دشمن تن به تن درگیر شد. نزدیک ظهر روز بیستم آذر ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینهاش در سن ۲۲ سالگی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. او به آنچه آرزو کرده بود، رسید. چون شهید پیچک در منطقه صعبالعبور و خطرناکی به شهادت رسیده بود، آوردن پیکرش به سختی صورت گرفت. در نهایت پیکرش را آوردند و در تهران تشییع کردند و در قطعه ۲۴ بهشتزهرا (س) به خاک سپردند.
شهید پیچک در چند سطری که در وصیتنامهاش مینویسد پیام محکمی را به دشمنان میدهد و به زیبایی مینویسد: «جنازه مرا روی مینها بیندازید تا منافقین فکر نکنند ما در راه خدا از جنازهمان دریغ داریم. به دامادی دوماهه من نگریید، دامادی بزرگی در پیش داریم.»