سرویس بینالملل جوان آنلاین: سفر دزدانه مقامات امریکایی به عراق و افغانستان آنهم پس از دو دهه اشغالگری، نشانگر این است که صرف هزینه ۷ تریلیون دلاری هم نتوانسته برای امریکاییها بلیت در روز روشن فراهم کند!
تا چند دهه پیش غرب آسیا، محل تاخت و تاز کشورهای غربی بود که سرمست از فروپاشی شوروی سابق به دنبال بازسازی نظم جدیدی در جهان بودند. رهبران امریکا که خود را داعیهدار و ابرقدرت یکهتاز در جهان میدانستند و زمانی به صورت آشکار به کشورهای جهان سفر میکردند و با تشریفات پرتجمل مورد استقبال دولتهای میزبان قرار میگرفتند اکنون با تغییر واقعیتهای موجود در جهان، مقامات واشنگتن مجبورند مخفیانه و با صدها محافظ به کشورهای تحت اشغال خود سفر کنند.
امریکا و متحدانش به بهانه ایجاد امنیت و ثبات به کشورهای عراق و افغانستان لشکرکشی کردند تا بتوانند به ادعای خود دموکراسی و آزادی را برای مردم این کشورها به ارمغان بیاورند، اما نتیجه این اشغالگریها چیزی جز ویرانی و کشتار دهها هزار نفر و آواره شدن میلیونها نفر دیگر نبوده است و نه تنها امنیتی برقرار نشده، بلکه وضعیت این کشورها ناامنتر از گذشته هم شده است، تا جایی که مقامات امریکا هم نمیتوانند در آرامش به منطقه سفر کنند.
آنچه این روزها در افغانستان و عراق میگذرد، نتیجه پخت و پز امریکا و متحدان غربی آن است که آتش فتنه و ناامنی را شعلهور کردهاند. مقامات واشنگتن هر چند در ظاهر سعی میکنند ژست فاتحان جنگ را به خود گرفته و اینگونه وانمود کنند که اشغال عراق و افغانستان نتایج مطلوبی داشته، اما سفر دزدانه دونالد ترامپ، رئیس جمهور امریکا به عراق و افغانستان در یک سال گذشته مهر تأییدی بر این مسئله است که در این کشورها خبری از امنیت نیست. وقتی ترامپ و دیگر مقامات واشنگتن بدون اطلاع دولتهای میزبان در عراق و افغانستان به این کشورها سفر میکنند و حتی رئیس جمهور امریکا نمیتواند در این سفر دزدکی، تلفن شخصی خود را به همراه داشته باشد، به خوبی نشان میدهد که تا چه حد سیاستهای واشنگتن در منطقه مخرب بوده است. ترامپ که سفرهای خود به دیگر کشورها را چند هفته قبل از انجام آن در بوق و کرنا میکند، اما برای رفتن به جمع سربازان امریکایی در عراق و افغانستان حتی به نیروهای خود هم اطلاع نمیدهد و سرزده وارد پایگاههای امریکایی میشود. اینکه رئیس جمهور امریکا هنگام ورود به افغانستان و عراق، مجبور میشود چراغهای هواپیمایش را هم خاموش کند تا کسی متوجه حضورش نشود، دستاوردهای لشکرکشی غربیها را به طور واضح نشان میدهد.
امریکا در سال ۲۰۰۱ با حملات گسترده به افغانستان، رژیم طالبان را از قدرت ساقط کرد تا امنیت دلخواه خود را مستقر کند، اما با گذشت ۱۸ سال، واشنگتن برای برقراری امنیت در افغانستان دست به دامن گروه طالبان شده تا شاید از مسیر دیپلماتیک بتواند از بحران خودساخته رهایی یابد.
۷ تریلیونی که بر باد رفت
در ابتدای جنگ در افغانستان و عراق، امریکاییها همچون فاتحان به پیشروی ادامه میدادند و این مسئله را نوعی قدرتنمایی در برابر روسیه و چین میپنداشتند، اما روند تحولات بسیار متفاوتتر از قبل شده و رهبران کاخ سفید به این ارزیابی رسیدهاند که به رغم هزینههای چند تریلیون دلاری، نتوانستهاند در بین مردم منطقه جایگاه و منزلتی کسب کنند و به نوعی دلارهایشان بر باد رفته است. ترامپ بارها گفته واشنگتن ۷ تریلیون دلار در خاورمیانه هزینه کرده، اما دستاوردی نداشته و زمان خروج از منطقه فرارسیده است. این سفرهای دزدانه نشان میدهد برخلاف ادعای مقامات واشنگتن، مردم این کشورها نهتنها امریکاییها را ناجی نمیدانند بلکه آنها را عامل بحرانها و ناامنی کشورشان میشناسند. ترامپ مدعی است امریکا در دوره ریاست او به قدرتمندترین کشور جهان تبدیل شده و دیگر رقبا از آن حساب میبرند، اما برای دیدار با سربازان امریکایی مستقر در عراق و افغانستان، حتی نمیتواند در روز روشن سفر کند.
سفر مخفیانه به منطقه تنها به مقامات فعلی کاخ سفید محدود نمیشود و این مسئله مسبوق به سابقه است و پیش از این، جورج بوش و باراک اوباما، رؤسای جمهور سابق امریکا نیز بارها به طور سرزده به عراق سفر کرده بودند. رؤسای جمهور امریکا با ادعای صلحخواهی خود برای افغانستان هیچگاه آماده سفر از پیش اعلام شده به این کشور نبودهاند و ترجیح میدهند تا ملاقاتهای خود با همتایان افغان را نه در کاخ ریاست جمهوری افغانستان، بلکه در دل شب در پایگاه نظامی خویش برگزار کنند. چنین رفتاری بازگوکننده نگاه واقعی واشنگتن به افغانستان و صلح و ثبات در این کشور است و اگر امریکاییها امنیت درست کرده بودند، باید با غرور و به طور علنی وارد افغانستان میشدند.
عزتی که ذلت شد
هزینه ۷ تریلیون دلاری برای ایجاد امنیت در منطقه که قرار بود برای امریکاییها عزت و افتخار ایجاد کند، به جای آن ذلت به بار آورده است. عزت و ذلت کشورها یک امر اتفاقی نیست و نتیجه رفتار غیرمسئولانه سیاستمداران و مردم کشورهاست و سیاستهای اشتباه سردمداران واشنگتن در قبال کشورهای منطقه و وارد شدن به باتلاق خودساخته، ذلت و خفت را برای واشنگتن به ارمغان آورده است. اینکه رهبر قدرت بزرگی مثل امریکا به راحتی نمیتواند به افغانستان و عراق سفر کند، حقارتی است که حتی رهبران کشورهای ضعیف نیز به آن دچار نشدهاند. اگر وعدهها و شعارهای امریکا در منطقه محقق شده بود، مقامات واشنگتن سفرهای خود را علنی میکردند و مثل مقامات دیگر کشورها، از طریق چارچوبهای قانونی سفر به عراق و افغانستان را انجام میدادند نه اینکه دزدکی و بدون اطلاع دولت میزبان مبادرت به این کار کنند.
هر چند امریکاییها همواره مسئله امنیت را بهانهای برای رفتارهای خارج از عرف دیپلماتیک خود قرار دادهاند، اما موضوع امنیت نمیتواند دلیل واقعی برای چنین رفتارهای غیردیپلماتیک باشد چراکه مقامات سایر کشورها همواره به شکل علنی و در روشنایی روز به بغداد و کابل سفر کردهاند و مشکل امنیتی خاصی به وجود نیامده است. سفر مقامات امریکا به عراق و افغانستان درحالی مخفیانه و با تمام تجهیزات امنیتی انجام میشود که حریم هوایی این کشورها تحت کنترل نیروهای امریکایی قرار دارد، ولی با این حال حاضر نیستند سفرهای خود را علنی کنند. چنین سفرهایی نشان میدهد قدرت و هژمونی امریکا که در گذشته وجود داشت، اکنون از بین رفته و مقامات این کشور با ترس و لرز به مناطق تحت اشغال خود سفر میکنند.
آنگونه که از شواهد و قرائن و ادعای امریکاییها برمیآید، همه گروههای تروریستی در منطقه زیر ذرهبین و تحت کنترل واشنگتن قرار دارند، اما با این وجود سفر رهبران امریکا به منطقه تحت شدیدترین تدابیر امنیتی و نیمه شب انجام میشود تا مبادا هیچ گروهی از این مسئله مطلع و خبردار شود و جان مقامات واشنگتن به خطر بیفتد. امریکاییها با این اقدامات، غیرمستقیم ابراز میکنند که حتی از تروریستهای دستپرورده خودشان هم احساس امنیت نمیکنند.
اگرچه رهبران امریکا تحت عنوان یکجانبهگرایی، در پی تدوین و مدیریت نظم نوین جهانی بودند و تلاش مضاعفی کردند تا پلیس جهان باشند، اما با گذشت بیش از دو دهه، بهکارگیری این سیاست کارایی نداشته است. الان وضعیت عراق و افغانستان نشان میدهد که نه از دموکراسی مدعایی خبری هست نه از امنیت و آزادیای که امریکاییها شعار تحقق آن را میدادند و وضعیت این کشورها، بیثباتتر و ناامنتر از زمان قبل از اشغالگری غربیها شده است. بنابراین، امریکاییها همچون مهمان ناخواندهای در منطقه هستند که از وضعیت بیثبات جهانی و تضعیف رقیب دیرینه خود شوروی سابق بهرهبرداری کردند و برای چند صباحی در خاورمیانه جولان دادند، ولی اکنون مردم کشورهای منطقه حاضر نیستند زیر بار ذلت امریکاییها زندگی کنند.
جمعبندی
روند تحولات حاکی از این است که دوران سفرهای دزدکی مقامات امریکا به منطقه رو به پایان است. واکنش گروههای عراقی به حضور امریکاییها در این کشور و تلاش برای بیرون راندن آنها گویای این حقیقت است که ساختار سیاسی در عراق در حال قوام گرفتن است و در آینده اجازه چنین سفرهای خلاف عرف را نخواهد داد. سیاست چند دههای مقابله با محور مقاومت، تأسیس گروههای تروریستی مثل داعش و القاعده و اشغالگری در افغانستان و عراق و همچنین ورود به بحران سوریه نتیجهای جز شکست و هزینهتراشی برای امریکا نداشته است. امریکا و متحدانش برای تسلط بر منابع کشورها، در سودای حضور طولانیمدت در خاورمیانه بودند و به هیچ وجه حاضر نیستند از منابع منطقه دست بکشند، اما روند تحولات به گونهای پیش میرود که غربیها مجبور به ترک منطقه هستند. اگر واشنگتن توان ماندن در منطقه را داشت و نسبت به تواناییهای خود برای ایجاد صلح و امنیت اطمینان داشت، هرگز برای خروج آبرومندانه از افغانستان، با طالبان سر یک میز مذاکره نمینشست.