کد خبر: 982325
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۸ - ۰۷:۴۵
ماهیت «فعل اخلاقی» در نگاه شهید مطهری
یکی از نظریات فلسفه اخلاق برای تعیین ملاک اخلاقی بودن یک فعل، پیامدگرایی اخلاقی است. مبنای این نظریات سودگرایی است و ملاک را نتیجه سودمند فعل برای فرد می‌داند
زهرا مهرجو
سرویس اندیشه جوان آنلاین: نیاز بشر به اخلاق، پس از نیاز‌های غریزی، یک نیاز مهم و همیشگی است. انسان اگر بخواهد از نیاز‌های غریزی اولیه که در آن با حیوانات مشترک است، فراتر رود و به قلمرو انسانیت و معنویت وارد شود، درگاه این قلمرو اخلاق است. شهید مطهری رفتار اخلاقی را یکی از وظایف درجه یک اسلامی برشمرده و معتقد است: «هر کس باید دارای اخلاق اجتماعی مناسبی باشد تا بتواند این وظیفه الهی را درست انجام دهد و آن اثری که منظور اسلام از این اجتماع بزرگ است، پیدا شود.»، اما این اخلاق چیست که تا این درجه اهمیت داشته و وظیفه درجه یک انسانی و اسلامی قلمداد شده است؟

فعل اخلاقی، عمل متناسب با نفس است
شهید مطهری در توضیح مفهوم اخلاق آن را برخاسته از رفتار‌های مربوط به شخصیت آدمی برشمرده و می‌گوید: «اخلاق جمع خلق است. خلق یعنی خوی. ساختمان وجود انسان تا آنجا که مربوط به بدن است؛ خَلق گفته می‌شود و تا آنجا که مربوط به روح و تمایلات روحی است، خُلق گفته می‌شود. در واقع خَلق مربوط به شخص است و خُلق مربوط به شخصیت.»

یکی از نگاه‌های عامیانه که برخی به مقوله اخلاق و فعل اخلاقی دارند و ناشی از شناخت ناصحیح نفس آدمی است؛ ترویج اخلاق به معنای مبارزه با طبیعت و نفس آدمی است. در حالی که تعبیر شهید مطهری از فعل اخلاقی با این برداشت متفاوت است. ایشان می‌گوید: «ما طرفدار دموکراسی در اخلاق هستیم. طرفدار آزادی دادن به استعداد‌ها هستیم. طرفدار این هستیم که استعداد جنسی فی حد ذاته استعداد پاک و شریفی است و باید پرورانده و بارور گردد. باید آن را بر اساس نظم دقیقی پرورش داد و اجازه نداد که بر اثر محرکات و مهیجات، به یک عطش بی‌منطق روحی تبدیل شود. دموکراسی در اخلاق غیر از هرج و مرج طلبی است.»

در میان مسلمانان یکی از تعاریف اصلی اخلاق مربوط به امام محمد غزالی است که بررسی این تعریف نیز نشان می‌دهد انجام فعل اخلاقی به معنای فعل معارض با نفس انسان نیست بلکه آن را «هیئتی راسخ در نفس که کار‌ها از آن به سهولت و آسانی صادر شود، بی‌آنکه به اندیشه و رؤیت حاجت بود. پس اگر هیئت چنان باشد که از او فعل‌های خوب که در عقل و شرع ستوده بود صادر گردد، آن را خوی نیک خوانند و اگر افعال زشت از او صادر شود، آن را خوی بد گویند.»

لذا نباید تصور کرد اصول اخلاقی، اصولی مغایر طبیعت و نفس انسانی هستند و انسان همواره برای عمل به اخلاق، باید با طبیعت خود در جنگ و از این رو در رنج باشد و انسان با فضیلت را کسی بدانیم که همواره برخلاف میل طبیعی خود عمل می‌کند. چنانچه به عنوان مثال طبعش او را به سمت بدی‌ها می‌کشاند. اما او با آن‌ها مبارزه می‌کند؛ اینطور نیست، بلکه غایت اخلاق این است که طبیعت انسان را تغییر دهد به طوری که طبیعت او به سمت نیکی گرایش داشته باشد و از بدی‌ها بیزار باشد.»

ملاک فعل اخلاقی و سودگرایی
یکی از نظریات فلسفه اخلاق برای تعیین ملاک اخلاقی بودن یک فعل، پیامدگرایی اخلاقی است. مبنای این نظریات سودگرایی است و ملاک را نتیجه سودمند فعل برای فرد می‌داند. بر اساس این نظریه که توسط توماس هابز بنیانگذاری شد و افرادی، چون جرمی بنتام آن را در قالب نظریات لذت‌انگاری ادامه دادند، زمانی یک فعل را می‌توان اخلاقی محسوب کرد که آن فعل به سود شخص باشد.

از آنجا که چنین دیدگاهی منجر به تعارض بین سود افراد جامعه و به تبع آن شکل‌گیری هرج و مرج می‌شد؛ نسل دیگری از نظریات در این خصوص شکل گرفت که برتراند راسل پیشگام آن بود. بر مبنای این نظریات سودانگاری به اجتماع تعمیم داده شد و بر مبنای قاعده سود، ادعا شد با وجود اینکه دزدی از فرد دیگر به سود سارق است و از این حیث برای او اخلاقی است، اما عقلانیت انسان دوراندیش می‌داند اگر بخواهد فعل بدی انجام دهد و قرار باشد دیگران نیز چنین کنند، او متضرر می‌شود، پس مصلحتش این است که او ندزدد تا دیگران هم از او ندزدند.

نقدی که شهید مطهری بر این نظریه وارد می‌سازد این است که اخلاق به تبع این رویکرد از قداست می‌افتد و تبدیل به منفعت‌طلبی می‌شود. ضمن اینکه چنین نظریه‌ای صرفاً در جایی برای تشخیص فعل اخلاقی کاربرد دارد که طرفین دارای قدرت برابر باشند. زمانی که یکی قدرتمند و دیگری ضعیف باشد، ظلم و تعدی بر وی مجاز خواهد بود؛ چراکه از بیم او تلافی نیست. شهید مطهری معتقد است: «فلسفه راسل با وجود شعار‌های صلح‌خواهانه و انساندوستانه، به دلیل اینکه از چنین نظریه‌ای دفاع می‌کند، فلسفه‌ای ضداخلاقی است.»

ملاک فعل اخلاقی و هدایت خدایی
از جمله نظریات دیگری که به ماهیت فعل اخلاقی می‌پردازند، نظرات وظیفه‌گرا هستند که برخلاف نظریه پیامدگرا، برای تشخیص امر اخلاقی به نتیجه آن نمی‌نگرند و ملاک را اخلاقی بودن خود فعل برمی‌شمرند. یکی از مکاتب تشخیص فعل اخلاقی بر مبنای وظیفه‌گرایی که خصوصاً در اروپای قرون‌وسطا و تفکر کلیسایی دنبال شد، تعیین فعل اخلاقی صرفاً مبتنی بر دستورات الهی ممکن است و عقل انسان توانمندی درک تشخیص عمل اخلاقی از غیراخلاقی را ندارد.
این نظریه معتقد است که فعل اخلاقی آن فعلی است که هدف و انگیزه‌اش رضای حق باشد.

ریشه این تفکر که به آن حسن و قبح الهی نیز اطلاق می‌گردد، در غرب از الهیات مسیحی نشئت می‌گیرد. گرچه در غرب باستان نیز همواره چالش‌هایی در این زمینه مطرح بوده است. به عنوان مثال آمده است که سقراط در دیالوگی با یکی از افراد به نام اثیفرون می‌گوید: «آیا، چون خداوند به چیزی امر کرده است آن چیز صواب است؛ یا، چون آن چیز صواب است، خداوند به آن فرمان داده است؟»

اشعریون در میان فرق اسلامی نیز نگرشی مشابه داشته و معتقدند انسان از روی ذات افعال نمی‌تواند حسن و قبح آن را تشخیص دهد و صرفاً باید به دستورات الهی برای تشخیص نیک و بد بسنده کند.
شهید مطهری نیز چنین نگرشی را نمی‌پذیرد و در همین خصوص پرسشی مطرح می‌سازد مبنی بر اینکه آیا کار اخلاقی انسان بی‌دین، دارای ارزش است؟ سپس خود ایشان پاسخ داده و معتقد است نمی‌توان هر فعلی از انسان غیرمؤمن سر می‌زند را غیراخلاقی دانست. ایشان فطرت خدایی نهادینه شده در آدمی به ودیعه و عقل وی را سبب گرایش به حسن اخلاقیات می‌داند که حتی فارغ از فرامین الهی در بسیاری موارد قابل تشخیص است.

فعل اخلاقی و وجدان
نظریه کانت یا نظر وجدان اخلاقی از جمله نظریات بسیار معروف دیگر در حوزه فلسفه اخلاق است. در نگاه کانت کار‌های اخلاقی توسط وجدان اخلاقی به انسان الهام می‌شود. در حقیقت این کار‌ها جزو سرشت و فطرت انسان است و انسان را به کمال و نه سعادت دعوت می‌کند. در صورتی که فرد در وجدان خود در خصوص یک فعل قضاوت نموده و حاضر باشد که این فعل تبدیل به یک قاعده عمومی درآید و دیگران نیز آن را انجام دهند، آنگاه در صورت ارتکاب آن عمل با اراده، فعلی اخلاقی انجام داده‌ایم.

«کانت»، چون یک نیکی و خوبی بیشتر نمی‌شناسد، می‌گوید: در همه دنیا یک خوبی وجود دارد و آن «اراده نیکو» ست و اراده نیک هم یعنی مطیع مطلق بودن در برابر فرمان‌های وجدان. پس باید امر وجدان را اطاعت کرد و تسلیم مطلق در برابر او بود و این وجدان اخلاقی به نتایج کار توجه ندارد.
شهید مطهری از میان نظریات موجود بیشترین همراهی را با نظریه اخلاقی کانت نشان می‌دهد و معتقد است با وجود اشکالات متعدد، اما بیش از سایر نظریات به اسلام نزدیک است. ایشان به آیه شریفه «فالهم‌ها فجور‌ها و تقواها» اشاره می‌کند که خداوند در آن شر و خیر را به انسان الهام کرده است.

از اشکالاتی که شهید مطهری به فلسفه کانت وارد می‌کند، این است که کسب معرفت درباره حسن و قبح فعل در این تفکر توسط عقل نظری قابل بهره‌برداری نیست و صرفاً وجدان آدمی است که به انسان خوبی یا بدی را می‌گوید و از این نظر عقل و فلسفه را تحقیر می‌کند.
همچنین برخی مصادیقی که شهید مطهری می‌آورد نشان می‌دهد امکان استفاد از وجدان برای تشخیص اخلاقی بودن فعل همواره مشخص نیست. به عنوان مثال ممکن است وجدان آدمی دروغ مصلحت‌آمیز را اخلاقی تصور کند و این فعل بخواهد در کل جامعه عمومیت یابد. در حالی که اگر دروغ مصلحت‌آمیز بر کل جامعه حاکم شود، جنبه اخلاقی نخواهد داشت.

فعل اخلاقی در مکتب دینی
شهید مطهری بعد از معرفی نظریه‌های اخلاقی مختلف و نقد هر یک از آنان، بیان می‌دارد که اسلام نگاهی فراتر از همه روایت‌های موجود نسبت به افعال اخلاقی دارد و علت اینکه نظریات متفاوت و بعضاً متعارض در دنیای غرب نسبت به ماهیت فعل اخلاقی شکل گرفته است، ناشی از عدم خداباوری و انتساب آن به عوامل طبیعی و انسانی است. در حالی که اگر خداوند به عنوان مبدأ رفتار و هدایت انسان‌ها شناخته شود، همه این نظریات با هم قابل جمع خواهد بود. در واقع ایشان درستی همه این نظریات را در گرو باور به خدایی می‌داند که سرسلسله معنویات است. از نظر او وقتی به خدا اعتقاد پیدا کردیم، همه این نظریات را می‌توانیم با هم جمع کنیم و بگوییم: «فعل اخلاقی آن فعلی است که هدف از آن، منافع مادی و فردی نباشد؛ خواه انسان آن را به دلیل احساسات نوع‌دوستی انجام دهد، خواه به دلیل زیبایی فعل، خواه به سبب زیبایی روح خود، خواه به سبب استقلال روح و عقل خویش و خواه به سبب هشیاری.»

از نظر شهید مطهری خداباوری در قالب «دین» سلسله‌ای از آموزه‌های اخلاقی را معین نموده که افعال اخلاقی برخاسته از آن، هم با وجدان و فطرت آدمی در تطابق است، هم از نظر لذت آدمی را به نهایت میل حقیقی و باطنی می‌رساند و هم وظیفه آدمی در هر موقعیت را مشخص می‌نماید.
البته شهید مطهری اعتقاد ندارد فعل اخلاقی ممکن نیست از افراد غیردیندار سر بزند یا به تعبیری دین را تنها منشأ بروز رفتار اخلاقی معین کند (شبیه نگرش اشعریون)؛ بلکه اعتقاد راسخ دارد دین می‌تواند بسان ابزاری قدرتمند، پشتوانه افعال اخلاقی بشر قرار گیرد: «برای ایمان، لااقل به عنوان پشتوانه‌ای برای اخلاق، اگر نگوییم تنها ضامن اجرای آن، باید ارزش فوق‌العاده‌ای قائل شویم.»

از منظر شهید مطهری اینکه بشر امروز مدام از اخلاق و فلسفه اخلاق دم می‌زند، اما در عمل کاملاً خلاف آن رفتار می‌کند، این است که بدون داشتن دین، تشخیص و حفظ منش اخلاق‌مدار، بر اساس رفتار‌های اخلاقی بسیار دشوار است: «اخلاق و عدالت بدون ایمان مذهبی مثل نشر اسکناس بدون پشتوانه است. ایمان مذهبی که آمد، اخلاق و عدالت هم می‌آید.»
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر