کد خبر: 983567
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۸ - ۰۲:۴۶
غواص‌ها و کربلای ۴ و ۵ در گفت‌وگوی «جوان» با سردار «عبدالکریم علیزاده»
نیرو‌های زیادی با جان و دل گفتند خطرات را می‌پذیریم و وارد یگان غواصی می‌شویم. فکر می‌کردیم برای جذب غواص‌ها با مشکل مواجه شویم، اما دیدیم آن‌قدر استقبال زیاد است و نیرو‌ها با عشق و علاقه می‌آیند که حاضر به کنار رفتن نیستند
احمد محمدتبریزی
سرويس ايثار و مقاومت جوان آنلاين: عملیات کربلای ۴ با نام و یاد شهدای غواص گره خورده است. هرگاه می‌خواهیم یادی از رشادت‌ها و دلاوری‌های غواص‌ها کنیم ناخودآگاه به یاد عملیات کربلای ۴ و مظلومیت و شجاعت آن‌ها می‌افتیم. غواص‌ها در این عملیات به عنوان نیروی پیشرو وارد عمل شدند و توانستند خطوط دشمن را درهم بشکنند؛ کاری که سال قبل و در عملیات والفجر ۸ نیز به خوبی انجام داده بودند. سردار عبدالکریم علیزاده در دفاع مقدس مسئول آموزش غواص‌ها بود. علیزاده از غواص‌های باتجربه سال‌های نخستین جنگ است که به مرور مشغول آموزش و تربیت نیرو برای عملیات‌های بعدی شد. او به واسطه نزدیکی به غواص‌ها به خوبی از روحیاتشان آگاه بود و گفتنی‌های زیادی از حضور در کنارشان دارد. علیزاده در گفتگو با «جوان» کار بزرگ غواص‌ها در دو عملیات بزرگ کربلای ۴ و کربلای ۵ را تشریح می‌کند که در ادامه می‌خوانید.

آمادگی غواص‌ها برای انجام کربلای ۴ از چه زمانی آغاز شد و آمادگی‌شان در چه سطحی بود؟
کربلای ۴ به دلیل نزدیکی سواحل ما به سواحل دشمن و فشردگی منطقه عملیات و نزدیکی خطوط، تحت تأثیر فشردگی تردد‌ها و هوشیاری دشمن قرار گرفته و همین کار را خیلی برایمان سخت کرده بود. وقتی عملیات شروع شد فهمیدیم عملیات لو رفته است و مجبور شدیم عقب‌نشینی کنیم. البته باید گفت بسیاری از عملیات‌های قبل از آن با ظن و گمان لو رفتن انجام می‌شد و به نتیجه هم می‌رسید. مثلاً دشمن از انجام عملیات فتح‌المبین اطلاع داشت و خیلی چیز‌ها را می‌دانست ولی ما عملیات را انجام دادیم و موفق شدیم و ۲۰ هزار اسیر هم گرفتیم. عملیات والفجر ۸ هم به ظن و گمان خیلی‌ها لو رفته بود، اما عملیات را که انجام دادیم متوجه شدیم عملیات لو نرفته است و دشمن را غافلگیر کردیم. کربلای ۴ عملیات بسیار حساس و حیاتی برایمان بود. سپاه یک سال برای این عملیات آمادگی ایجاد کرده و برای غواصان سنگ تمام گذشته شده بود. غواصان به درجه‌ای از آمادگی رسیده بودند که اطمینان داشتند از موانع و خط‌های دشمن عبور خواهند کرد و عبور هم کردند. آمادگی دشمن این بار خیلی فرامنطقه‌ای بود و اطلاعات حساسی را کشور‌های اروپایی، شوروی و امریکا به ارتش بعث داده بودند. برای اولین بار دو پیمان متخاصم بین‌المللی در حمایت از صدام و در دشمنی با ایران با هم متحد شده بودند. پیمان «ورشو» به رهبری شوروی و پیمان «ناتو» به رهبری امریکا در حمایت از صدام به نتیجه رسیده بودند و از هیچ کمکی دریغ نمی‌کردند. منافقین هم با تسلط بر جغرافیای ایران و از طریق وضعیت خاص نیروهایمان که بیشتر مردمی بودند، به مناطق عملیاتی نفوذ می‌کردند و اطلاعاتی به دشمن می‌دادند. با تمام این تفاسیر و سختی‌ها غواص‌ها عبورشان را انجام دادند و هیچ مشکلی از لحاظ انجام عملیات آبی- خاکی نداشتند. غواص‌های این عملیات، همان غواص‌های والفجر ۸ با همان آمادگی و ذهنیت بودند. ارتش بعث با استفاده از تله‌های ضد پیشروی سر راه نیرو‌های خط‌شکن ما به دنبال متوقف کردن عملیات بود. اعتقاد دارم عملیات کربلای ۴ شکست ما نبود بلکه ما به اهداف بلندمان نرسیدیم. الان برخی فرمانده سپاه را بابت انجام این عملیات سرزنش می‌کنند ولی باید گفت ما آن زمان مظلوم و تنها بودیم و باید از این مظلومیت دفاع می‌کردیم. کشورمان مورد تاخت و تاز صدام با حمایت شرق و غرب قرار گرفته بود و کمتر کشوری به ما حتی اظهار پشتیبانی معنوی می‌کرد چه رسد به اینکه بخواهد به ما کمک نظامی کند. پس از کربلای ۴ متوجه شدیم این عدم‌الفتح غروری را در دشمن ایجاد کرده است که دیگر کار ایران را تمام‌شده می‌داند. همین باعث شد کمتر از دو هفته عملیات کربلای ۵ طراحی شود و موفقیت بزرگی در این عملیات به دست آوریم.

شناسایی‌های انجام شده عملیات کربلای ۴ توسط غواص‌ها چقدر زمان برد؟
یک قسمت شناسایی‌ها توسط غواص‌های اطلاعات عملیات انجام شد و قسمت دیگر توسط نیروی هوایی ارتش با از خودگذشتگی و شجاعت انجام گرفت. البته یک‌سری اطلاعات دیگر هم از منطقه وجود داشت و ما کمبود اطلاعات از جغرافیای دشمن نداشتیم، اما از میزان آمادگی دشمن در خطوط اطلاعات کافی نداشتیم. کربلای ۴ به دلیل فشردگی پیشانی جنگی و عقبه‌هایمان، مقداری آسیب‌پذیری ما زیاد شده بود و با اطلاعاتی که دشمن به دست آورده بود کارمان را سخت می‌کرد. این عملیات مثل عملیات‌های دیگر بود و با حداکثر تلاش‌های اطلاعاتی انجام شده بود. فقط اطلاعات زیادی از میزان آمادگی دشمن نداشتیم. کربلای ۴ عملیاتی بزرگ در یک منطقه جغرافیایی کوچک بود. در والفجر ۸ ما بر منطقه احاطه داشتیم ولی در کربلای ۴ مناطقمان به یک مسیر ختم می‌شد. مسئولان حفاظت قادر نبودند مسیر‌های جایگزین انتخاب کنند تا غافلگیری را پوشش دهند. جغرافیای منطقه ابتکار عمل را از ما گرفته بود. فشردگی یگان‌های رزم در منطقه زیاد بود و عقبه به یک جاده متصل می‌شدند. جزیره مینو یک جزیره کوچک بود که ما را به لحاظ اصول غافلگیری در شرایط ناخواسته‌ای قرار می‌داد. شدت آتش دشمن هم زیاد بود و با تمرکز بیشتری روی سرمان می‌ریخت. آتش دشمن پشتیبانی‌هایمان را هم تحت تأثیر قرار می‌داد و کار را برایمان سخت می‌کرد.

حدوداً چند گردان از غواص‌ها در کربلای ۴ وارد عمل شدند؟
تعداد دقیق یگان‌ها را فرماندهی عالی جنگ اعلام کرده بود. لشکر‌های خط‌شکن با استعداد و اراده بالا برای موفقیت وارد شدند و قصور یا کوتاهی درباره استفاده از نیرو‌ها مطرح نبود. یگان‌های خط‌شکن همه استعدادهایشان را به کار بردند و چند ساعت پس از انجام عملیات مشخص شد امکان پیشروی نیست و دستور عقب‌نشینی نیرو‌ها صادر شد. کربلای ۴ با تغییر روش‌ها و تاکتیک‌ها منجر به کربلای ۵ شد و کربلای ۵ ادامه کربلای ۴ است. در کربلای ۵ هم از غواص استفاده کردیم، چون منطقه زیر آب بود. دشمن از ترس هجوم یگان‌های رزم سپاه و رزمندگان تمام مناطق را غرق آب و مین کرده بود. منطقه بازی نبود که تانک و خودرو بتواند برود. ما به نیرو‌های پیاده و رزمی متکی بودیم و غواص‌ها امتحان خوبی در عملیات‌های گذشته پس داده بودند و در کربلای ۵ هم موفق شدند. بعثی‌ها برخی غواص‌های پیشرو و خط‌شکن را که اسیر کردند زنده به گور کردند و خیلی از نفوذ رزمندگان وحشت داشتند.

مشخص است دشمن چه تعدادی از غواص‌ها را زنده به گور کرد؟
مشخص نیست چه تعداد بودند ولی دشمن به دنبال ایجاد جنگ روانی و رعب و وحشت بود. حاکمان بعثی تاکتیک‌های تبلیغات و جنگ روانی‌شان را از دیکتاتور‌های دژخیم شوروی می‌گرفتند و امریکایی‌ها هم کمکشان می‌کردند. بعثی‌ها در عملیات‌هایی که مانع پیشروی ما می‌شدند و از ما اسیر می‌گرفتند وقتی اسرا را شهید می‌کردند پیکرهایشان را در نقطه‌ای جمع‌آوری می‌کردند تا به عنوانی تلی از جنازه نشان دهند. بعد در یک منطقه دیگر با پیکر همین شهدا فیلم می‌گرفتند تا فضای تبلیغاتی درست کنند. در عملیات بدر هم همین کار را کردند. در این عملیات تعدادی را که اسیر کردند به شهادت رساندند و پیکر شهدا را به نقاط مختلف منتقل کردند و از آن‌ها عکس و فیلم گرفتند. هدفشان از این کار روحیه دادن به خودشان و تضعیف روحیه ما بود. همین آدم‌های خبیث بعد‌ها به داعش پیوستند. تاکتیک‌هایشان در جنگ روانی این بود که از پیکر شهدا استفاده‌های غیرانسانی کنند.

در کربلای ۴ یگان شما هم وارد عمل شد؟
من در کربلای ۴ غواص‌ها را آموزش می‌دادم و سازماندهی می‌کردم و فرصت ورود ما به عملیات پیدا نشد. عملیات در کل سه ساعت به طول انجامید. به دلیل اوضاع بدی که از همان ساعات اولیه عملیات پیش آمد دستور عقب‌نشینی صادر شد و فرصت حضور به دیگر یگان‌ها نرسید.

غواص‌ها چطور توانستند با وجود آمادگی دشمن و وجود موانع زیاد چندین خط را بشکنند و پیشروی کنند و حتی خودشان را به خشکی برسانند؟
غواص‌ها به خشکی رسیدند و حتی تا عمق هم پیش رفتند. غواص‌های سپاه از بین زبده‌ترین نیرو‌های عملیاتی به صورت داوطلب انتخاب می‌شدند. در مرحله انتخاب غواص‌ها شرایط سخت و خطر‌پذیری کار را می‌گفتیم و مسائل فنی و تاکتیکی را تشریح می‌کردیم بعد می‌گفتیم فقط کسانی که در خودشان توان انجام کار را می‌بینند می‌توانند وارد این پروسه سخت و دشوار شوند... ما اول تصورمان این بود اگر واقعیت‌ها را روشن بگوییم، شاید داوطلب‌ها کم شوند ولی وقتی این کار را کردیم دیدیم نیرو‌های زیادی با جان و دل گفتند این خطرات را می‌پذیریم و وارد یگان غواصی می‌شویم. فکر می‌کردیم برای جذب غواص‌ها با مشکل مواجه شویم، اما دیدیم آن‌قدر استقبال زیاد است و نیرو‌ها با عشق و علاقه می‌آیند که حاضر به کنار رفتن نیستند. غواص‌ها با اراده‌ای آهنین و استوار و عزم‌های جزم برابر دشمن با انگیزه بالا به آب و آتش می‌زدند. فرصت آموزش ما کم بود ولی این‌ها با عشق و علاقه تن به آموزش‌های سنگین می‌دادند. گاهی آموزشی که باید شش تا هشت ماه طول می‌کشید غواص‌ها در عرض یکی دو ماه با ۱۸ ساعت تمرین در روز و تحمل فشار‌های سنگین بدون اینکه ابراز خستگی کنند، فرامی‌گرفتند. هرگاه ما کسی را علامت می‌زدیم که حذفش کنیم چنان با علاقه بیشتری کار می‌کرد که مبادا به نیت خودمان برسیم. غواص‌ها مردانی با اراده‌ای محکم بودند و مقابل دشمن مقاومت می‌کردند. غواص‌ها کسانی بودند که با انگیزه تمام برابر دشمن قدعلم می‌کردند. به آب زدن در شرایط سختی که صد‌ها مسلسل و توپ روی اروند ریخته می‌شد بسیار سخت و دشوار است. غواص‌ها طوری رفتار می‌کردند که انگار در یک منطقه امن می‌جنگند و با شکست خطوط به تعقیب دشمن هم می‌پرداختند. اراده آن‌ها واقعاً ستودنی بود. مردانی بودند که تاریخ را تحت تأثیر خودشان قرار دادند.

سختی کار غواص‌ها نسبت به نیرو‌های پیاده روی زمین چندین برابر سخت بود؟
غواص‌ها قبل از سختی‌های برابری با دشمن، با موانع و سختی‌های طبیعت دست به گریبان بودند. سردی آب، تاریکی شب و کمبود امکانات کارشان را سخت می‌کرد. همه رزمندگان داوطلب بودند. در حال حاضر برخی به دلیل کمرنگ کردن ایثار و شجاعت‌ها فرماندهان را مؤاخذه می‌کنند که چرا چنین نکردید. آن زمان ما در محاصره اراده‌های پلید بوده و مجبور بودیم هر روزنه‌ای که به مقاومت بیشتر بینجامد را پیدا کنیم و کوتاهی نکنیم. غواص‌ها همانند دیگر نیرو‌ها هنگام مواجهه با دشمن عزم بالایی داشتند.

آیا غواص‌ها برای انجام شناسایی یا عملیات دست به ابتکار خاصی می‌زدند؟
شیوه کار غواص‌های عملیات با غواص‌های اطلاعات متفاوت بود. غواص‌های اطلاعات باید در سکوت کار می‌کردند و می‌توانستند خودشان را از دید دشمن پنهان کنند و باید از اشنوگر استفاده می‌کردند. غواص‌های عملیات نیازی به اشنوگر نداشتند و به صورت یک تیم شناور روی آب بدون استفاده از قایق و شناور‌های سبک از معابر عبور می‌کردند و مأموریت‌شان را انجام می‌دادند. غواص‌های عملیات با غواص‌های اطلاعات عملیات تفاوت دارند. غواص‌های اطلاعات با تاکتیک‌های مختلفی کار می‌کردند و به همین میزان ابزارشان متفاوت بود. اطلاعات عملیات شرایط خودش را دارد و از چند ماه قبل از عملیات شب و روز باید کارهایشان را انجام دهند تا نقاط مدنظر را شناسایی کنند.
 
عملکرد غواص‌های ایرانی در تاریخ جنگ‌های کلاسیک کم‌نظیر بود
در عملیات کربلای ۵ خیلی از غواص‌ها نامی برده نمی‌شود. عملکرد غواص‌ها در این عملیات چگونه بود؟
در کربلای ۴ باید از اروند صغیر و کبیر و از دو جریان آبی رودخانه اروند عبور کرده ولی در کربلای ۵ از مناطق آبگیر با قایق عبور می‌کردیم. غواص‌ها در عملیات حضور داشتند منتها با لباس رزمندگی بودند و اگر لازم می‌شد از لباس‌های غواصی استفاده می‌کردند.

یکی از نقاط قوت ما در دفاع مقدس وجود غواص‌های شجاع و آماده بود.
استفاده از غواصی در چنین عملیات‌هایی یک پدیده بی‌نظیر در تاریخ جنگ‌های کلاسیک بود. سابقه نداشت یک غواص این‌گونه عملیات عبور از رودخانه را انجام دهد. رودخانه اروند یک رودخانه وحشی است و جزر و مد‌های خیلی بلند و تندی دارد. در هیچ جنگی به این صورت سابقه نداشته است این حجم از غواص استفاده شود. این ابتکار سپاه بود که از عملیات خیبر شروع شد، آن را در عملیات بدر ادامه دادیم و در عملیات والفجر ۸ به اوج خودش رسید. در خیبر از داشتن ۲۰ غواص هم ناامید بودیم. اگر آن زمان به این درجه می‌رسیدیم که ۵۰ غواص داشته باشیم شاید سرنوشت عملیات خیبر عوض می‌شد. در والفجر مقدماتی هم به همین شکل بود. آن زمان آن‌قدر از لحاظ امکانات و تدارکات در فشار بودیم که حتی به فکرمان نمی‌رسید که می‌توانیم این‌گونه کار کنیم. بعد از اینکه فشار‌ها بیشتر شد اراده‌ها بیدار و خلاقیت‌ها احیا شد و فرمانده وقت سپاه با اراده به یگان‌ها گفت یگان آبی- خاکی تشکیل دهید. آن زمان وقتی این حرف مطرح شد برخی تمسخر کردند و باور نمی‌کردند چنین کاری را بتوانیم انجام دهیم. خاطرم هست وقتی به تیپ امام حسین مجتبی (ع) که از بچه‌های شوش و بهبهان تشکیل می‌شد و شهید حسن درویش فرمانده‌اش بود دستور داده شد از پیاده به آبی - خاکی تبدیل شوید شهید درویش تمام و کمال پذیرفت. بعضی یگان‌های تکاوری ارتش برای آموزش آمدند و آن زمان بضاعت دریایی سپاه در حد مختصری بود. شهید درویش فرمانده دلاور یگان امام حسن مجتبی (ع) و سردار صبور جانشین ایشان بود. وقتی آمدند خودشان شنا بلد نبودند و همین فرماندهان با اراده کنار نیرو‌ها نشستند و به مرور در کنار استادان کار با الفبای دریایی آشنا و بعد به فرماندهانی مجرب تبدیل شدند. این ابتکار و خلاقیت‌ها در دنیا بی‌نظیر است. الان نیروی دریایی سپاه در عمق دریا‌ها حرف اول را می‌زند و این میراث خون‌های شهداست.

در پایان اگر از شهدای غواص خاطره و مطلبی دارید برایمان بگویید.
گاهی برخی افراد به من می‌گویند شهدا از درس و تحصیل خسته شده بودند و به همین دلیل به جبهه رفتند. مروری بر زندگی شهدا خلاف چنین گفته‌ای را ثابت می‌کند. شهید محمودنژاد یک نابغه علمی دانشگاهی بود. شهید محمود دوستانی از خانواده‌ای بزرگ و شهیدپرور روحانی به جبهه آمده بود. او یک نابعه علمی با نمرات بالا و ممتاز بود. شهید گریزی نژاد بچه دزفول بود. شهید رهنما بچه اهواز و بچه یتیمی بود که هوش بالایی در درس داشت. داستان زندگی شهید رهنما فوق‌العاده شنیدنی است. او به عنوان تک پسر و سرپرست خواهرهایش به جبهه آمده بود. چند روز قبل از عملیات که دیگر مرخصی داده نمی‌شد مرتب می‌گفت کاری دارم و باید به اهواز بروم و بیایم. با من ارتباط خوبی داشت ولی من دیگر نیرو‌ها را تحویل یگان داده بودم. وقتی فهمید نمی‌تواند مرخصی بگیرد ناپدید شد. خیلی‌ها می‌گفتند او فرار کرده و ما چند روز دیگر می‌خواهیم به منطقه بزنیم. من می‌گفتم مطمئنم که او فرار نکرده است. صبح روز عملیات بدر چند غواص شهید شدند و من وقتی پیکر غواص‌ها را دیدم متوجه شدم شهید رهنما هم بینشان است. کنار یک شهید دیگر آرامیده بود. او رفته بود تا از خواهرهایش حلالیت بگیرد و یک روز قبل از عملیات آمده بود. در غواص‌ها چنین نیرو‌های شاخصی به وفور دیده می‌شد. دشمن با جنگ‌های روانی‌اش می‌خواهد اینچنین رزمندگان را زیر سؤال ببرد و بگوید بچه‌هایی خسته از درس بودند که به جبهه می‌رفتند. من پسرعمویی داشتم که بچه‌ها به شوخی به او اینشتین و فیثاغورث می‌گفتند. یک روز مسئول دیده‌بانی توپخانه به ما گفت به عبدالحمید بگویید تا با ما همکاری کند. ایشان با محاسبات ریاضی گلوله‌های توپمان را هدایت می‌کرد تا به اهداف دشمن بخورد. شهید عبدالحمید علیزاده از بچه‌های دزفول یک نابغه بود. پس از شهادت فهمیدم با دیده‌بان‌های ادوات لشکر ۷ ولی عصر (عج) دزفول کار می‌کرد. فرماندهانش می‌گفتند از روزی که به ادوات و دیده‌بانی و توپخانه آمده، محاسبات ریاضی را یادمان داده است. سرعت گلوله یک علم فیزیک است و در حد مراتب بالای دانشگاهی است. او محاسبه ریاضی را در معادلات سرعت توپ، باد و هوا انجام می‌داد و گلوله‌اش را به نزدیک‌ترین هدف می‌زد. ما غواص‌هایمان را از بین رزمندگان انتخاب می‌کردیم و آموزش ۹ ماهه غواصی را در ۱۵، ۲۰ روز آموزش می‌دیدند و چنان یاد می‌گرفتند که نمی‌توانستیم ایرادی از آن‌ها بگیریم. بیشتر غواص‌ها نخبه علمی و دانشگاهی بودند و اگر امروز به درجات علمی رسیده‌ایم از برکت خون همین شهداست.
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار