سرویس زنان جوان آنلاین: صحبت از جامعه زنان که میشود اغلب ما زنانی در ذهنمان نقش میبندد که بیشتر در اطراف خود میبینیم. زنان کارمندی که در شرکتها و ادارات پشت میز مینشینند و یک دستگاه کامپیوتر پیش رویشان است و متناسب با شرکت یا ادارهای که در آن مشغول کارند، خدماتی را به مراجعهکنندگان ارائه میدهند و سر ماه هم حقوقشان را میگیرند. بخش دیگری از زنان اطراف ما زنان خانهدار هستند. این زنان هم ملکه خانههایشان هستند و زندگیشان به رتق و فتق امور خانه و خانواده میگذرد. همسرانی که اغلبشان مادر هم هستند و با فراغ بال بیشتری از زنان شاغل به امور خانواده و مادری میپردازند. جامعه زنان، اما در بخشهای دیگری هم حضور دارند. این را میتوان با حضور در سطح شهر و گذر از اماکن عمومی همچون مترو یا خیابانهای شهر متوجه شد.
اینها هم دیده میشوند
زنان دستفروشی که حالا به عنوان یکی از ارکان اصلی مترو شناخته میشوند و ممکن نیست مسیرتان به مترو بخورد و با زنانی که کالاهایشان را در کنار ایستگاه قطار بساط کردهاند یا زنانی که در داخل قطار سوار میشوند و در لابهلای شلوغی مسافران مترو بار کالاهایشان را جابهجا میکنند مواجه نشوید. زنانی که با سوار شدن به قطار بلافاصله شروع میکنند با صدای بلند کالایشان را تبلیغ کردن! در اجناسشان از لباس و لوازمالتحریر پیدا میشود تا بستههای زرشک و آلو بخارا! خیلیهایشان هم در میان مسافران مترو دنبال مشتریهای قدیمی میگردند تا صحت گفتارشان را درباره کیفیت کرم یا دیگر کالاهایشان تأیید کند. در بین فروشندگان مترو بعضیها میلیونها تومان خرج عمل بینی و پروتز گونه و لبشان کردهاند و گاهی وقتها متحیر میمانی که کسی با این مخارج و هزینههای لوازم آرایش و عملهای زیبایی مگر چقدر در مترو درآمد دارد و آیا نیاز او را به اینجا کشیده یا دلیل دیگری دارد؛ زنان جوانی که بساطشان در حد یک سبد لوازم آرایش است، اما بخشی از زنان دستفروش هم از سر و رویشان میبارد که زنانی زحمتکش هستند. بستههای سنگین لباس یا کالاهای دیگر را به سختی حمل میکنند و از این سو به آن سو میبرند و در بین مسافران میکاوند تا ببینند چشمان کدام مسافر کالایشان را دنبال میکند و ممکن است خریدار باشد. بعضیهایشان هم آنچنان سن و سال دارند که از چینهای چهره و نگاههای خستهشان خجالت میکشی، اما این زنان هم تنها بخشی از جامعه زنان ما هستند.
زنانی که دیده نمیشوند
زنانی در بخشهای پنهانتر جامعه حضور دارند که با سختیهای بیشتری دست و پنجه نرم میکنند، اما کمتر دیده میشوند و کمتر کسی به مطالبات آنها توجه دارد و شاید خودشان هم آنچنان درگیر سختیهای زندگی باشند که اصلاً حواسشان نباشد که آنها هم به عنوان بخشی از جامعه مطالبه دارند و حق دارند خودشان و مشکلاتشان دیده شود.
این زنان را در کارگاههای زیرزمینی میتوانید ببینید. کارگاههای قالیبافی، کارگاههای مونتاژکاری و حتی کورهپزخانهها!
در حالی که اغلب کورهپزخانههای اطراف تهران خاموش شدهاند و ساختمانهایشان به نمادی از زندگی حاشیهنشینان و برخی از این کورهها هم به خانه گروهی از حاشیهنشینان تبدیل شده، اما در بسیاری از نقاط کشور هنوز کورههای آجرپزی پابرجاست و زنان کارگری که زندگی وادارشان میکند در کورهپزخانهها کارگری کنند با خاک و گل قالب زده شده است. اغلبشان روستایی هستند و پدیده زنان و کودکان کارگر در کورهپزخانهها با پدیده مهاجرت گره خورده است، اما اگر در روستاهایشان امکانات بود شاغل میشدند و شاید سر از کورهپزخانهها درنمیآورند و نانشان را از دل آجر بیرون نمیکشیدند.
در روستاها و در کارگاههای قالیبافی هم اوضاع برخی کارگران قالیباف چندان مساعد نیست. زنان هنرمندی که دستانشان تار و پود قالیهای چندین میلیونی را به هم گره میزند، خیلی وقتها از حداقلهای حقوق و مزایا بهرهمند نیستند و هستند کارفرمایانی که با وجود درآمدهای چندین میلیاردی و فعالیت در حوزه صادرات قالی هنر دست زنان ایرانی حتی آنها را بیمه هم نمیکنند. زنانی که خیلیهایشان در پای دار قالی دچار بیماریهایی همچون دیسک کمر و گردن شدهاند. زنانی که وقتی خواستیم به سراغشان برویم و درددلهایشان را انعکاس دهیم حاضر به مصاحبه نشدند! دلیلشان هم آنقدر منطقی بود که انقلتی نداشت؛ «حرف بزنیم از همین نان بخور و نمیر
هم میافتیم.»
زنانی که دیده میشوند
در کنار اینها، اما زنان دیگری هم هستند؛ زنانی که دغدغههای خاص خود را دارند. دغدغه کاهش وزن و تناسب اندام، دغدغه مراقبتهای پوست و مو و استفاده از کرمها و عملهای زیبایی برای آنکه جوانتر و زیباتر به نظر برسند. زنانی که برای انجام عملهای زیبایی بینی، لیفت و بادی کانتورینگ از مدتها قبل وقت میگیرند و به مناسبتهای مختلف به دنبال چهرههای نو و جدید هستند. مانیکور ناخنهایشان را هر از چند گاه باید بر مبنای مناسبتهای سال تجدید کنند و از فروشگاههای برند خرید داشته باشند. زنانی که آنقدر فراغ بال دارند که دغدغههایشان میشود حضور در ورزشگاهها و دوچرخهسواری! شاید نسبت جمعیتیشان به نسبت جمعیتی گروههای قبلی یعنی زنان خانهدار، زنان کارمند، دستفروشان یا زنان کارگر شاغل در مشاغل سخت زیاد نباشد و نیست، اما اینها در چشمترند! برای اینها اگر فریاد بزنید بیشتر دیده میشوید؛ این درست همان کاری است که برخی دولتزنان و فعالان سیاسی حوزه زنان خوب بلدند. صحبت کردن درباره زنانی که دیده میشوند سبد آرای انتخابات را بیشتر پر میکند.