سرويس تاريخ جوان آنلاين: اثری که هم اینک در معرفی آن سخن میرود، برای نخستین بار در سال ۱۳۷۸ و مقارن با چهلمین سالروز ارتحال آیتالله حاج شیخ غلامرضا یزدی (معروف به فقیه خراسانی) به زیور طبع آراسته و به علاقهمندان عرضه گشت. باید اذعان کرد که «میرزا محمد کاظمینی» نویسنده اثر با مراجعه به منابع و انجام گفتوشنودهای تاریخی متنوع، توانسته است تا یادمانی پر نکته و خواندنی به مخاطب ارائه کند. مؤلف در دیباچه این اثر، درباره اهمیت موضوع چنین نگاشته است:
«چهل سال پیش ستارهای از آسمان یزد به زمین کشیده شد که خاکدان تیره نتوانست درخشندگی آن را فروپوشد و غبار زمان را نرسید خاطرهاش را از یادها بزداید. فراتر از این، هر چه از مرگ او گذشت، درخشندگیاش بیشتر شد و نامش، احترامانگیزتر گشت و یادش از سینهای به سینه دیگر سپرده شد و با غیبتش، حضوری دیگر یافت و به اسطورهای از بندگی و فداکاری تبدیل شد. آیتالله حاج شیخ غلامرضا یزدی (فقیهخراسانی)، در شمار آن نادره مردانی است که صفحه روزگار کمتر آنها را میپرورد و اگر در عصری یکی از آنها بالید، باید او را چراغ راه کرد و راهش را پیگرفت. بدینرو، گفتن و نوشتن درباره این ستاره دیروز و کیمیای امروز، فرض است و فریضه و این فریضه نخست به عهده کسانی است که او را میشناسند و چنین شد که این حقیر، با اعتراف به بضاعت مزجاه خویش، عهدهدار شناساندن وی شد. به یاد میآورم که از خردی، در خانه ما، همواره از مردی بزرگ سخن میرفت و با حرمت و عظمت از مکارم اخلاقی او یاد میشد. پدر بزرگوارم حاج علیاکبر کاظمینی، چنان از جد خود داد سخن میداد که پرنده خیال مرا اشتیاق رسیدن به آن بود. سپس که گام در اجتماع نهادم، دریافتم که حکایت فضایل و کرامات او در هر کوی و برزنی است و در همه مساجد و مجالس و منابر از ملکات نفسانی و کرامتهای معنوی او سخن میرود. باری، چند دهه سخن شنیدن از زندگی و شخصیت آیتالله غلامرضا یزدی، دستمایهای شد تا آنچه را در اینجا و آنجا و به صورت جسته گریخته نیوشیده بودم، گردآورم و با اصلاحات و اضافات فراوانی در یک کتاب رقم زنم. از هفت سال پیش بر آن شدم کتابی مستقل در شرح حال این بنده خدا باور برنویسم. در آغاز به جستوجوی منابع مکتوب پرداختم، اما آنها را بسنده نیافتم و آنک آهنگ آن کردم تا با مصاحبه با آگاهان، به اطلاعاتی دست یازم. برای این مهم یک گروه علمی سامان دادم و به همراه تنی چند از اخوانالصفا دهها مصاحبه انجام دادیم ذو همه آنها را در نوارهای صوتی به ودیعت نهادیم. مصاحبهشوندگان، مراجع عظام، بستگان و شاگردان حاج شیخ بودند و همگی، با همه اشتغالاتشان، با گشادهرویی و شادمانی از این کار استقبال کردند. حاصل مصاحبهها بر کاغذ آمد و پس از دستهبندی، جرح و تعدیل شد و در فرجام، از نظر چندی از صاحبنظران و شاگردان حاجشیخ گذشت.»
مؤلف در بخشی دیگر از مقدمه این اثر، در باب چندوچون پرداختن یادمان مرحوم آیتالله یزدی چنین آورده است: «با گذشت بیش از نیم قرن از اوج فعالیتهای حاج شیخ، طبیعی است که پارهای از خاطرات، روایتها و حکایتها درباره او و از او، دستخوش تصرف شده است. در این موارد، روایتهای گوناگون یک حکایت آورده شد یا آنچه صائبتر مینمود، برگزیده شد. نکته دیگر اینکه در بخش کرامات و مکاشفات، هم اختلاف روایات بیشتر بود و هم اصل آنها بیش از این بود که در کتاب گردآوردیم. بنا به دلایلی که باریکبینان میدانند، از به دست دادن برخی کرامات، به ویژه آنها که برای عدهای دیریاب است، قطع نظر کردیم. این نیز گفتنی است که هرگز کوشیده نشد برای حاج شیخ کرامتتراشی شود یا در فضایل او گزافهای بر قلم آید. او که برنمیتابید دیگران حجتالاسلام و آیتالله خطابش کنند، قطعاً روا نمیشمارد در کتابی از او گزافهگویی شود و آیا کرامتی برتر از اینکه دیگران او را تجسم آیتالله میشمردند و او فقط رضا میداد با تعبیر شیخ از او یاد کنند؟ با اینکه از آغاز بر آن بودم اثری جامع و کامل درباره زندگی این تندیس پارسایی فراهم آوردم، اما انتظاری که برای انتشار این کتاب به وجود آمد، امکان تکمیل آن را سلب کرد. اعتراف میکنم دو بُعد از شخصیت این فقیه یزدانی، چنانکه باید، در این کتاب پرورده نشده است: یکی بُعد علمی و مشرب فکری ایشان و دیگری بُعد تبلیغی و رنجهایی که وی برای سفرهای تبلیغی بر خود هموار کرده بود.
در پایان بر خود لازم میشمارم از باب من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق، از بزرگوارانی یاد کنم که این کتاب وامدار نظر لطفآمیز ایشان است: حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدعلی صدوقی، امامجمعه محترم یزد، چنان با حمایت معنوی خویش مرا دلگرم ساخت که از سترگی و دشواری این تحقیق به دل هراس ندادم. حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج سید جواد حیدری، یادگار معنوی و با معنویت حاج شیخ و نیز فرزندان فرهیخته و دانشور ایشانـ کثر الله امثالهمـ افاضات و ارشاداتی نمودند که بس راهگشا و سودمند بود. خانواده گرانارج حاج شیخ که مرا چشم و چراغ هستند، از بذل هیچ لطفی دریغ نکردند. حضرت حجتالاسلام والمسلمین ناصری، نوه حاج شیخ و امامجمعه محترم شهرکرد، همچنین دانشور گرامی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ حسن معزالدینی و نیز برادر ایمانی حاج علیاکبر شیرسلیمیان با مساعدتهای معنوی خویش مرا در این کار دشوار ثابتقدم داشتند. محقق پرتلاش، آقای حسین مسرت که آثار علمی و قلمی ایشان را دانشوران قدر مینهند، از آغاز تا فرجام رهیار بود و در تدوین و تنظیم این کتاب اهتمامی با اهمیت نمود و سهمی گرانسنگ از آن خود کرد. همانگونه که اشارت رفت، منابع مکتوب درباره زندگی آیتالله یزدی (فقیهخراسانی) که از این پس او را حاج شیخ میخوانیم اندک شمار است. اثر حاضر نخستین کتابی است که در این باره منتشر میشود، اما امید میرود که آخرین اثر نباشد بلکه انگیزهای برای پژوهشهای پر برگ و بار دیگر شود. این مقدمه را با نام حضرت ولیعصر (عج) مسکیالختام میکنم و از خداوند تعجیل در ظهور آن عزیز را میطلبم و ضمن طلب علو درجات برای رهبر فقید و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، سلامت رهبر معظم انقلاب و توفیق خادمان نظام را از خداوند متعال خواستارم؛ بمنه و کرمه.»