کد خبر: 985651
تاریخ انتشار: ۲۰ دی ۱۳۹۸ - ۲۳:۵۵
هرچند در متن بیانیه گام دوم انقلاب اشاره مستقیمی به مفهوم «شهادت» نشده است، اما چه کسی است که نداند اصل و اساس این بیانیه و جوهر تک‌تک واژه‌ها چه آنجا که جوانان توصیه به جهاد در عرصه‌های مختلف می‌‎شوند و چه آنجا که از سبک زندگی نامی به میان می‌آید، شهادت و روحیه شهادت است؟ با توجه به اهمیت این مسئله و به‌ویژه موجی که شهادت سردار سرافراز اسلامی سپهبد حاج قاسم سلیمانی در امت اسلام ایجاد کرد، در این شماره از صفحه گام دوم به بررسی مفهوم شهادت در کلام اندیشمندان گفتمان انقلاب اسلامی پرداخته‌ایم.
سرويس سياسی جوان آنلاين: جملاتی که خواهید خواند شاید محوری‌ترین نظریه آن بزرگواران در باب شهادت نباشد و شاید حرف‌های بسیار مهم‌تری از این را بتوان بازخوانی کرد، اما تلاش شده است که در هر مورد نگاهی متفاوت نقل شود تا وجوه مختلفی از این ارزش بزرگ اسلامی پوشش داده شود. البته واقفیم این دریای عظیم آنقدر گسترده است که تمامی وجوه آن در ورق‌های روزنامه نمی‌گنجد.

امام خمینی (ره)
رمز پیروزی شهادت است

«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دومملت ما که در این نهضت پیروز شد، این‏‎ ‎‏فقط برای اتکال به خدا بود. در ملت ما یک تحولی حاصل شد که آن تحول سابقه‏‎ ‎‏نداشت؛ آن تحول اینطور بود که شهادت را برای خودشان فوز عظیم می‌دانستند. ‏‎ ‎‏جوان‌های ما الان هم پیش من می‌آیند، بعضی از آنها، و می‌گویند که شما دعا کنید که ما‏‎ ‎‏شهید بشویم! این رمزِ پیروزی بود که همانطوری که در صدر اسلام، مسلمین با این رمز ‎‏پیش بردند، ملت ما هم با این رمز پیش برد؛ و با این رمز است که ملت‌ها می‌توانند پیش ببرند... ملت‌ها باید «رمز» را بفهمند که رمز پیروزی این است که‏‎ ‎‏ «شهادت» را آرزو بکنند و به حیات، حیات مادی، دنیایی، حیوانی، ارزش قائل نباشند. ‎ ‎‏این رمز است که ملت‌ها را می‌تواند پیش ببرد، این رمزی است که قرآن آورده است و‏‎ ‎‏ملت‌های عرب را، در صورتی که در کمال ضعف بودند، بر دولت‌های بزرگ سلطه داد. ‎ ‎‏قرآن انسان ساخت؛ یک انسان الهی ساخت که با آن قدرت الهی پیشبرد کرد، و کمتر از‏‎ ‎‏نیم قرن بر امپراتوری‌ها غلبه کرد. باید این رمز را پیدا کرد: باید تابع قرآن شد. باید «انسان‏‎ ‎‏قرآنی» ایجاد کرد. ملت‌ها باید «صورت قرآن» بشوند تا بتوانند پیش ببرند. اگر بخواهند‏‎ ‎‏خودشان با دسته‌بندی‌های سیاسی، با اجتماعات عادی، با اجتماعات جمعیت‌های صوری‏‎ ‎‏بخواهند پیش ببرند، تا آخر هم نخواهند برد. باید همه مجتمع بشوند و یک انسان الهی‏‎ ‎‏بشوند، یک انسانی بشوند که برای خدا جهاد بکنند. اگر همچو شد پیش خواهند برد. و‏ ‎‏من توصیه می‌کنم به همه اقشار انسانی و به همه اقشار مسلمین و به همه اقشار عرب که اگر‏‎ ‎‏بخواهند این‌ها غلبه کنند بر مشکلاتشان، باید تربیت اسلامی بشوند؛ باید روی نقشه اسلام‏‎ ‎‏حرکت کنند؛ قرآن هادی آن‌ها باشد، «امام» آن‌ها باشد. اگر اینطور بشود غلبه خواهند کرد ‎‏بر همه امور، و اگر اینطور نباشد و بخواهند روی موازین عادی و روی موازین -عرض‏‎ ‎‏می‌کنم که- سیاسی و این‌ها بخواهند پیش ببرند، دولت‌ها همیشه مقدمند بر اینها، و ‏‏ [‏‏ملت‌ها‏‏]‏‎ ‎‏هم پیش نخواهند برد. ‏ (۱۷ /۱/ ۵۸)

امام خامنه‌ای
شهادت عامل گشایش در حرکت به سمت کمال

«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دومخاصیت طبیعی شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالی و کمال است. اینکه خداوند متعال در قرآن شهید را زنده معرفی می‌کند و در عرف اسلامی و اصطلاح متشرعه به کشته راه خدا -شهید یعنی شاهد، ناظر و حاضر- این به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شد؛ شخصیت شهید که تبلور همان آرمان‌های او و آرزو‌های اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است. آن کسانی که این حقیقت را از بن دندان درک کرده‌اند و تصدیق کرده‌اند، برای آن‌ها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمی‌آید؛ بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را می‌خواهند، آن را از خدا می‌طلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح می‌کنند... عزیزان من! تا وقتی در قاموس ما، در فرهنگ ما، در منطق ما، شهادت بر همین سطح از اعتبار وجود داشته باشد، بدانید هیچ قدرتی -چه قدرت‌های مستکبر کنونی، و چه به‌مراتب قوی‌تر از اینها- نخواهد توانست بر جمهوری اسلامی و ملت ایران فائق بیاید. (۷/ ۴/ ۱۳۸۹) این شهادت‌ها، این خون‌های بناحق‌ریخته، برای ملت ایران دستاورد‌های بزرگی هم با خود آورد، مثل همه شهادت‌ها؛ شهادت اینجور است. کشته شدن در راه خدا، ریختن خون مظلومان در راه خدا، این اثر قهری و طبیعی را دارد که با خود دستاورد‌هایی را به امت اسلامی، به ملت‌های مسلمان، به تاریخ اسلام تقدیم می‌کند. (۵/ ۴ /۱۳۹۲) من عقیده راسخ دارم بر اینکه یکی از نیاز‌های اساسی کشور، زنده نگه داشتن نام شهدا است؛ این یک نیازی است که ما -چه آدم‌های مقدّس‌مآب و متدینی باشیم، چه آدم‌هایی باشیم که خیلی هم مقدّس‌مآب نیستیم، امّا به سرنوشت این کشور و به سرنوشت این مردم علاقه‌مندیم- هرجور که فکر بکنید، بزرگداشت شهدا برای آینده این کشور، حیاتی و ضروری است. فرهنگ شهادت یعنی فرهنگ تلاش کردن با سرمایه‌گذاری از خود برای اهداف بلندمدّت مشترک بین همه مردم؛ که البتّه در مورد ما آن اهداف، مخصوص ملّت ایران هم نیست، برای دنیای اسلام بلکه برای جهان بشریت است. این فرهنگ در جامعه‌ای اگر جا افتاد، درست نقطه مقابل فرهنگ فردگرایی غربی امروز [است]که همه‌چیز را برای خود و با محاسبه شخصی می‌سنجند؛ برای همه‌چیز یک قیمت اسکناسی و پولی قائلند و آن، به دست آوردن آن پول است؛ این درست نقطه مقابل آن فرهنگ است؛ یعنی «وَ یؤثِرونَ عَلی اَنفُسِهِم»؛ این‌ها کسانی هستند که ایثار می‌کنند؛ فرهنگ ایثار، فرهنگ گذشت، فرهنگ مایه گذاشتن از خود برای سرنوشت جامعه و برای سرنوشت مردم. این فرهنگ اگر عمومی شد، این کشور و هر جامعه‌ای که این فرهنگ را داشته باشد، هرگز متوقّف نخواهد شد؛ به عقب برنخواهد گشت و پیش خواهد رفت. (۲۷ /۱۱ /۹۳)

شهید مطهری
بزرگ‌ترین خاصیت شهید حماسه‌آفرینی اوست

«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دومشهید منطق ویژه‌ای دارد... منطقی است آمیخته با منطق عشق از یک طرف، و منطق اصلاح و مصلح از طرف دیگر. یعنی دو منطق را اگر با یکدیگر ترکیب کنید: منطق یک مصلح دلسوخته برای اجتماع خودش و منطق یک عارف عاشق لقای پروردگار خودش، و به تعبیر دیگر اگر شور یک عارف عاشق پروردگار را با منطق یک نفر مصلح با همدیگر ترکیب بکنید از آن‌ها منطق شهید درمی‌آید... منطق شهید منطق سوختن و روشن کردن است، منطق حل‌شدن و جذب شدن در جامعه برای احیای جامعه است، منطق دمیدن روح به اندام مرده ارزش‌های انسانی است، منطق حماسه‌آفرینی است، منطق دورنگری بلکه بسیار دورنگری است. اینکه هاله‌ای از قدس دور کلمه «شهید» را گرفته است و این کلمه در میان همه کلمات عظیم و فخیم و مقدس وضع دیگری دارد برای همین جهت است. اگر بگویم قهرمان، مافوق قهرمان است؛ بگویم مصلح، مافوق مصلح است؛ هرچه بخواهم بگویم مافوق اینهاست. «شهید»، «شهید»؛ کلمه دیگری جای این کلمه را هرگز نمی‌گیرد و نمی‌تواند بگیرد. شهید چه می‌کند؟ شهید تنها کارش این نیست که در مقابل دشمن می‌‎ایستد، یا دشمن را می‌زند یا از دشمن می‌خورد؛ اگر تنها این بود، باید بگوییم آن وقتی که از دشمن می‌خورد و خونش را می‌ریزند، خونش هدر رفته. نه، هیچ‌وقت خون شهید هدر نمی‌رود، خون شهید به زمین نمی‌ریزد. خون شهید هر قطره‌اش تبدیل به صد‌ها قطره و هزار‌ها قطره، بلکه به دریایی از خون می‌گردد و در پیکر اجتماع وارد می‌شود... شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع؛ این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگ‌های اجتماع -خاصه اجتماعاتی که دچار کم‌خونی هستند- خون جدید وارد می‌کنند. شهید حماسه‌آفرین است. بزرگ‌ترین خاصیت شهید حماسه‌آفرینی اوست. در ملت‌هایی که روح حماسه، مخصوصاً حماسه الهی می‌میرد بزرگ‌ترین خاصیت شهید این است که آن حماسه مرده را از نو زنده می‌کند. لهذا اسلام همیشه نیازمند به شهید است، چون همیشه نیازمند به حماسه‌آفرینی است... کسی از راه علم به جامعه خدمت می‌کند... یک نفر دیگر از طریق اختراعش به جامعه می‌پیوندد... یکی هنرمند است، خودش را از طریق فن و هنرش جاوید می‌کند. یک نفر معلم اخلاق است، خودش را از راه اندرز‌های حکمت‌آمیزش در جامعه جاوید می‌کند. یکی هم شهید است، از راه خون خودش، خودش را در اجتماع جاوید می‌کند. به عبارت دیگر... شهید به خون خود، و درحقیقت به تمام وجود و هستی خود ارزش و ابدیت و جاودانگی می‌بخشد. خون شهید برای همیشه در رگ‌های اجتماع می‌جهد. درحقیقت هر گروه دیگر به قسمتی از مایملک خود جاودانگی می‌بخشد و شهید به تمام مایملک خود. لهذا پیغمبر فرمود: «بالادست هر نیکوکاری، نیکوکار دیگری است تا آنگاه که در راه خدا شهید شود؛ همین که در راه خدا شهید شد، دیگر بالادست ندارد.» (مجموعه آثار شهید مطهری؛ جلد ۲۴؛ صفحه: ۴۶۳)

شهید بهشتی
زندگی در دو کلمه خلاصه می‌شود؛ عقیده و جهاد

«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دومهرکسی در زندگی دلخوشی‎‌ای دارد و برای چیزی زنده است. دسته‌‏‌ای از مردم در زندگی برای شکم زنده اند. می‌خواهند زنده باشند تا خوب بخورند و خوب بخوابند. یک دسته از مردم برای هوس‌های جدی زنده اند. می‌خواهند زنده و در حال تلاش و کوشش باشند تا هرچه بیشتر هوس‌بازی کنند. یک دسته از مردم برای علم و دانش زنده اند. می‌خواهند سالم باشند، تندرست باشند و بکوشند همواره مطالب بیشتری درباره این جهان بفهمند. یک دسته از مردم برای نیکوکاری و محبت زنده اند. زنده محبت اند؛ می‌خواهند بخورند و بنوشند و گرد هم باشند تا محبت بکنند و محبت ببینند. یک دسته از مردم زنده فضیلت و کمال‌اند. ما این دسته از مردم را می‌گوییم مسلمان، یعنی آن کسی که هدفش در زندگی کمال است، فضیلت است، می‌خواهد زنده باشد و با فضیلت زندگی کند. این می‌شود مسلمان. اسلام دین عقیده است. چه خوش شعاری از نهضت حسینی به یادگار مانده. قفتون برأیک فی الحیاة مجاهداً انّ الحیاة عقیدة و جهاد. اگر به‌راستی زنده‏ ای، اگر مرده نیستی، اگر به‌راستی جانی در کالبد داری، اگر به‌راستی از صف حیوانات فراتر آمده‏‌ای و به صف انسان‌ها درآمده‏ ای، بیدار باش! عقیده داشته باش! هدفی انسانی و عالی داشته باش و بعد تا پای جان در راه این عقیده‌‏ات بایست، زیرا حیات و زندگی در دو کلمه خلاصه می‌شود. عقیده و جهاد در راه عقیده. این مبنای اسلام است... به نظر شما می‌رسد که عالی‌ترین مبنا و اصل از نظر تعالیم اسلام چیست؟ عقیده و پای عقیده ایستادن. اسلام در پرتو همین اصل توانست آن نهضت عالی را در سخت‌ترین شرایط محیطی به‌وجود بیاورد. اسلام زنان و مردان هوس‌کیش تربیت نمی‌کند؛ زنان و مردان ستمگر و تجاوزگر تربیت نمی‌کند، زنان و مردان افسونگر تربیت نمی‌کند. مردان عقیده و صراحت و نیکوکاری و عمل، زنان عقیده و ایمان و تقوا و پاکدامنی و جهاد و تلاش و عمل تربیت می‌کند. این پایه تربیت اسلامی است... حسین (ع) موفق می‌شود درس عقیده و جهاد را نه‌تن‌ها برای زمان خودش بلکه تا ابد برای جامعه بشریت همواره تازه و زنده نگه دارد. آیا جز این است؟ الان بگذرید از اینکه ما در محافل و مجالسی که در این ایام به پا می‌کنیم کمتر به این حقایق توجه می‌کنیم و جز نوحه‌سرایی و گاه کار‌هایی که چندان پسندیده نیست کار دیگری انجام نمی‌دهیم، اما واقع مطلب غیر از این است. حسین آمده است تا این درسِ همواره جاویدان گفته شود، شنیده شود، عمل شود و همینطور هم شد؛ بنابراین حسین آمد تا بار دیگر عملاً به گوش همگان بخواند‌ای زنان و‌ای مردان! مبادا برای هوس یا مقام زنده بمانید. زنده بمانید برای هدف و در راه هدف تا پای جان بایستید. ان الحیاة عقیدة و جهاد. (کتاب مبارزه پیروز صفحه ۴۴ تا ۵۲)

آیت الله جوادی آملی
کارگزار نظام علوی سعید و شهید است

«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دومشهادت اجر و مزد جهاد است. یعنی آن‌کس که در راه احیای دین خدا و زنده کردن ارزش‌های معنوی و اخلاقی و اماته و اضمحلال ضد ارزش‌ها قیام و اقدام می‌‎کند، از سر پل شهادت می‌گذرد و همراه با خیل عظیم انبیا، شهدا، صدیقان و صالحان به روح و رضوان بار می‌یابد و با دیدن آن نعمت‌ها و نیل به آن تنعمات آرزو می‌کند که‌ای کاش بازماندگان من می‌دانستند که خداوند با من چه کرد و چه کرامت و مقامی در انتظار من بوده است. این منفعتی است که مستقیماً به خود مجاهد می‌رسد، اما منفعتی که از رهگذر جهاد او به جامعه و مکتب می‌رسد فراوان است که به یکی از آن‌ها در این بیان امیرالمؤمنین (ع) اشاره شده است: «فرض الله... الجهاد عزّاً للاسلام» خدای سبحان نبرد و مبارزه با طاقیان و مستکبران را بر تأمین عزت اسلام و مسلمین واجب کرده است... در پایان عهدنامه آن حضرت به مالک اشتر آمده است: «وأنا أسئل الله بسعة رحمته و عظیم قدرته... أن یختم لى ولک بالسَّعادة والشَّهادة»؛ از خدا می‏خواهم که عاقبت ما را به سعادت و شهادت ختم کند. درحالی‌که خود آن‏ حضرت، هم فرمانده کلّ قواست و هم حاکم جامعه اسلامی و ضمن تنظیم ‏دستورالعمل و منشور حکومتی، مالک اشتر را به عنوان فرمانده لشکر و والی‏سرزمین مصر اعزام فرموده، او را به تحصیل شوق شهادت دعوت می‏کند. همچنین این دعا به طور ضمنی به مالک اشتر می‏فهماند که اگر برای رسیدن به منصب و مقام دنیایی به دیار مصر حرکت می‏کنی، بدا به حال تو، ولی اگر به این فکر هستی که در قبال مقام و منصبی که به استقبال تو می‏آید، انجام وظیفه کنی، خوشا به حال تو؛ بنابراین کارگزار نظام علوی سعید و شهید است. کسی که سعادت را در سلامت دنیایی خود می‏پندارد، راه مالک‏ اشتر را نمی‏پیماید و قهراً علوی‏منش هم ‏نخواهد بود؛ چون فکر اموی در سر دارد، هرچند نام علی (ع) بر لب داشته باشد. کسی همتای مالک ‏اشتر است و در راه او قدم برمی‏دارد که سعادت را در شهادت دانسته، از هیچ چیز برای احیای دین دریغ ننموده و در این مرام تا مرز شهادت پیش برود. چنین کسی فکرش علوی است؛ زیرا انسان هنگامی نام و یاد علی (ع) را در دل دارد و علوی‏منش خواهد بود که از دل فریاد شهادت‏خواهی برآورد و بگوید: پروردگارا، هنگام احساس خطر برای اسلام ‏و ضرورت حفظ دین، مردن با بیماری‏های عادی و مردار شدن باعث ننگ است و من آماده شهادت هستم. اگر مصلحت بود، نصیبم کن و اگر مصلحت نبود، من تسلیم امر و مشیت تو هستم؛ ولی آمادگی من برای شهادت همیشگی است. (کتاب حماسه و عرفان صفحه ۲۱۳ – ۲۲۱)

آیت الله مصباح
بیدار‌ی جامعه باجهاد و شهادت‌طلبی


«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دوم

آن‌گاه که دولت اسلام و مردم مسلمان با منکرات، به‌ویژه آن‌ها که به کل جامعه اسلامی مربوط می‌شود، مقابله کردند، هدف تأمین شده است؛ اما گاه چنان است که دولت اسلامی به وظیفه خود عمل نمی‌کند و مسلمانان نیز وظیفه‌شناس نیستند و در انجام تکالیف خود کوتاهی می‌ورزند. این امر در تاریخ مصادیق پرشماری داشته است، و از مسلمانان، بی‌وفایی‌های فراوانی دیده شده است و هیچ دور از ذهن نیست که اکثر مردم مسلمان در انجام وظایف اسلامی خود کوتاهی کنند... گاهی شرایط به گونه‌ای است که تنها می‌توان با فعالیت‌های فرهنگی متفرق و پنهانی، اصل دین مردم را حفظ کرد، به این امید که روزی معرفت آنان رشد یابد و بتوانند کار‌های مهم‌تری انجام دهند... [اما گاهی]نه با فعالیت تبلیغی و نه با پول می‌توان اقدامی انجام داد. همچنین جنگ و جهاد نیز سودی نمی‌بخشد؛ زیرا جبهه حق طرفدار ندارد و قدرت و ثروت در دست باطل است. در زمان معاویه، بر اثر تبلیغات و نیز ارعاب و تهدید، فضای خفقان‌آوری بر جامعه حاکم شده بود. مخالفان را دار می‌زدند یا ترور می‌کردند؛ نه کسی به خود جرئت قیام می‌داد و نه نیرو و توانی برای کسی مانده بود. در چنین شرایطی جامعه نیازمند حرکتی بود که از یک نفر یا گروه کوچک برنمی‌آمد. تبلیغ نیز تأثیری نداشت... در این موقعیت، بهترین اقدام، همان کاری بود که امام حسین (ع) انجام داد. آن حضرت در جامعه اسلامی چنان حرکتی به وجود آورد که تا قیامت تأثیر آن برجای خواهد بود. لرزه‌ای که پدید آورد، باقی خواهد ماند و باز نخواهد ایستاد... این نیز مصداق دیگری برای نهی‌ازمنکر به معنای عام آن است... حاصل این نهی‌ازمنکر و امربه‌معروف نیز عبارت بود از هدایت و شناساندن حق و باطل به انسان‌ها، و این اصل وظیفه انبیا و اولیای خداست. بعد از انجام وظیفه هدایتگری، اگر مردم حاضر شدند رهبری آنان را بپذیرند، ایشان حکومت نیز تشکیل می‌دهند. اگرچه تشکیل حکومت وظیفه آنان است، این تکلیف در صورتی شکل می‌گیرد که مردم پذیرش داشته باشند و آنان را یاری کنند...، اما اگر مردم حاضر نشدند وظیفه تشکیل حکومت ساقط می‌شود، ولی وظیفه هدایت باقی است. وظیفه هدایتگری انبیا و اولیا را در دوران غیبت آنان، عاملان دین بر عهده دارند: العلماء ورثه الانبیاء. پس این وظیفه هیچ‌گاه برداشته نمی‌شود، و اگر راه دیگری نباشد، باید مانند امام حسین (ع) مردم را با شهادت خویش هدایت کرد، و بدین شیوه حق و باطل را به آنان نشان داد... البته موارد اینگونه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر بسیار نادر است. از سویی، تشخیص چنین وظیفه‌ای نیازمند آگاهی فراوان است، و گذشت از همه چیز برای ادای تکلیف و امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر، فداکاری بسیار می‌طلبد؛ از این روی چنین شخصیت‌هایی به‌ندرت یافت می‌شوند. (کتاب آذرخش کربلا صفحه ۲۳۷ – ۲۴۲)

دکتر شریعتی
شهید قلب تاریخ است

«آرزوی شهادت» رمز پیروزی در گام دوماز بهترین و حیات‌بخش‌ترین سرمایه‌هایی که در تاریخ تشیع وجود دارد، شهادت است. ما از وقتی که به گفته جلال «سنت شهادت را فراموش کرده‌ایم، و به مقبره‌داری شهیدان پرداخته‌ایم، مرگ سیاه را ناچار گردن نهاده‌ایم» و از هنگامی که به جای شیعه علی (ع) بودن و از هنگامی که به جای شیعه حسین (ع) بودن و شیعه زینب (س) بودن، یعنی «پیرو شهیدان بودن»، «زنان و مردان ما» عزادار شهیدان شده‌اند و بس، در عزای همیشگی مانده‌ایم!... و شهید یعنی حاضر، کسانی که مرگ سرخ را به دست خویش به عنوان نشان دادن عشق خویش به حقیقتی که دارد می‌میرد و به عنوان تنها سلاح برای جهاد در راه ارزش‌های بزرگی که دارد مسخ می‌شود انتخاب می‌کنند، شهیدان حی و حاضر و شاهد و ناظرند، نه تنها در پیشگاه خدا که در پیشگاه خلق نیز و در هر عصری و قرنی و هر زمان و زمینی و آن‌ها که تن به هر ذلتی می‌دهند تا زنده بمانند، مرده‌های خاموش و پلید تاریخند... شهید... پیام می‌دهد که‌ای کسانی که می‌پندارید: «نتوانستن از جهاد معاف می‌کند»، و‌ای کسانی که می‌گویید: «پیروزی بر خصم هنگامی تحقق دارد که بر خصم غلبه شود»، نه! شهید انسانی است که در عصر نتوانستن و غلبه نیافتن، با مرگ خویش بر دشمن پیروز می‌شود و اگر دشمنش را نمی‌کشد، رسوا می‌کند؛ و شهید قلب تاریخ است، هم‌چنان‌که قلب به رگ‌های خشک اندام، خون، حیات و زندگی می‌دهد. جامعه‌ای که رو به مردن می‌رود، جامعه‌ای که فرزندانش ایمان خویش را به خویش از دست داده‌اند و جامعه‌ای که به مرگ تدریجی گرفتار است ... شهید همچون قلبی، به اندام‌های خشک مرده بی‌رمق این جامعه، خون خویش را می‌رساند و بزرگ‌ترین معجزه شهادتش این است که به یک نسل، ایمان جدید به خویشتن را می‌بخشد... حسین (ع) یک درس بزرگ‌تر از شهادتش به ما داده است و آن نیمه‌تمام گذاشتن حج و به سوی شهادت رفتن است. حجی که همه اسلافش، اجدادش، جدش و پدرش برای احیای این سنت، جهاد کردند... مراسم حج را به پایان نمی‌برد تا به همه... بیاموزد که اگر امامت نباشد، اگر رهبری نباشد، اگر هدف نباشد، اگر حسین (ع) نباشد و اگر یزید باشد، چرخیدن بر گرد خانه خدا، با خانه بت، مساوی است... شهید... در همه صحنه‌های حق و باطل، در همه جهاد‌های میان ظلم و عدل، شاهد است، حضور دارد، می‌خواهد با حضورش این پیام را به همه انسان‌ها بدهد که وقتی در صحنه نیستی، وقتی از صحنه حق و باطل زمان خویش غایبی، هرکجا که خواهی باش! وقتی در صحنه حق و باطل نیستی، وقتی که شاهد عصر خودت و شهید حق و باطل جامعه‌ات نیستی، هر کجا که می‌خواهی باش، چه به نماز ایستاده باشی، چه به شراب نشسته باشی، هر دو یکی است. شهادت «حضور در صحنه حق و باطل همیشه تاریخ» است. (کتاب حسین وارث آدم صفحه ۲۴۹-۲۵۷)

امام موسی صدر
معادلات با شهادت رنگ می‌بازد

تمامی معادلات موجود و مبتنی بر نیروی نظامی و محاسبات برد و باخت، با ورود عاملی با عنوان شهادت، رنگ می‌بازد. شهادت، فرد را به سلاحی شکست‌ناپذیر مبدل می‌سازد و شهید را به چشمه‌ای جوشان تبدیل می‌کند که همگان را متحول می‌کند و وجدان و اندیشه و نیروی انسان را به حرکت درمی‌آورد. از این رو، همه طرف‌های درگیر باید در محاسبات خود و در امکان پیروزی با استفاده از نیروی سیاسی، نظامی و تبلیغاتی خود، تجدید نظر کنند. ملتی که از هزار سال پیش سالگرد شهادت حسین (ع) را گرامی می‌دارد و رنج و محنت او را به یاد می‌آورد، با وجود همه خشونت‌ها و دشواری‌هایی که پیش‌رو دارد، هیچگاه مواضع و روش‌های شرافتمندانه خویش را تغییر نداده و با زور و فشار و گلوله‌باران و شکنجه و ربوده‌شدگان، یا حتی با جلوگیری از رسیدن مواد غذایی و دشوار کردن اوضاع زندگی نمی‌توان چنین ملتی را که این حادثه را بزرگ می‌دارد، به تسلیم واداشت.

(کتاب سفر شهادت صفحه ۱۷۶)
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار